یک‌شنبه 8 مهر 1403

انگل‌وارگی ابدی: میزبان‌ها، مهمان میزبان‌ها؛ انگل‌ها میزبان انگل‌ها.

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
انگل‌وارگی ابدی: میزبان‌ها، مهمان میزبان‌ها؛ انگل‌ها میزبان انگل‌ها.

فیلم «انگل» یا پارازیت (Parasite)، محصول کره جنوبی به نویسندگی و کارگردانی بونگ جون‌- هو (Bong Joon-ho)، در تاریخ 30 مه 2019 (9 خرداد 98) اکران شد. فیلمی که به یک ژانر محدود نمی‌شود و هرگاه ژانری را شکل می‌دهد، به سرعت از آن فرار می‌کند و با حرکت سیال فیلم در ژانرها یک مولتی‌ژانر شخصی می‌سازد. بونگ جون - هو علاوه بر سرگرم کردن مخاطبانش، مسئله‌ای جهانی را به تصویر می‌کشد و امتیاز 8.6...

انگل‌ها حداقل یک قسمت از زندگی خود را بر سطح یا داخل بدن موجود زنده‌ی دیگری می‌گذرانند و از این نوع زندگی فایده می‌برند یا تغذیه می‌کنند و گاهی در سطح یا داخل بدن میزبان، پناه می‌گیرند. در سئول (Seoul)، لابلای چشم‌انداز زباله‌ها، خانواده‌ی فقیر کیم در طبقه‌ی زیرهمکف زندگی می‌کنند. گویی جایی دور از جهان، به کار درست کردن جعبه پیتزا مشغول‌اند. در جامعه‌ی رو به مدرنیته، اقتصاد منوط به ارتباط با جهان است و همین امر عاملی برای تغذیه از اینترنت بی‌سیم همسایگان می‌شود. این درواقع اقتصاد یک سیستم فلج است که باعث می‌شود آنان به زندگی انگلی خو کنند و حتی برای سمپاشی رایگان منزل خود پنجره را باز بگذارند و بوی سم بگیرند. اینجا همانجایی است که بوی سم می‌شود همان بوی فقر. انگل‌ها معمولا اتفاقی وارد بدن میزبان می‌شوند. این میزبان، میزبان واسط است؛ یعنی خودش، مهمان میزبان یا میزبانانی دیگر است. ورود اتفاقی کی‌وو به عنوان معلم خصوصی، به خانه‌ی خانواده‌ی متمول پارک با مدرکی جعلی، ورودی بی‌شک انگل‌وار است که به زودی با تکثیر خود، پدر، مادر و خواهرش را وارد خانه می‌کند. درابتدا خانم خانه در خواب است و از پدر خانه تنها قاب عکسی است بر دیوار. این‌ها همان سرمایه‌دارانی هستند که یا درخوابند و یا در قاب. خانم پارک از دستمزد معلم خصوصی می‌زند؛ همان‌کاری که مأمور جعبه‌ی پیتزا با خانواده کیم می‌کند. سرمایه‌داران از دستمزد کارگران بهره‌می‌برند. آنان چیزی بدتر از یک انگل‌اند. به تعبیر فیلم بونگ جون - هو انگل‌هایی هستند که از انگل‌ها تغذیه می‌کنند و اینجاست که کارل مارکس، کارگران را بر علیه اختلاف طبقاتی جوامع سرمایه‌داری به قیام فرامی‌خواند. جایی که خانواده‌ی کیم به تدریج زندگی انگل‌وار خود را باور می‌کند و دچار بی‌هویتی می‌شود؛ چراکه، از نظر خانواده‌ی پارک بو می‌دهد. این بوی بهره‌کشی سرمایه‌داران از کارگران، یا بوی همان سمی است که بزودی نیمی از انگل‌ها را قربانی می‌کند. آن لحظه که آقای کیم کی‌تائک زیر میز است و با حرف‌های تحقیرآمیز خانواده‌ی پارک دستش را روی چشمانش می‌گذارد، گویی چشمانش را بر هرگونه پایان کمدی می‌بندد. علاقه وافر بونگ جون - هو به خون‌ریزی با علاقه انگل‌ها به محیط خونی مشترک است؛ شاید این پایان‌بندی هیجانی باشد؛ اما، نقطه‌ی عطفی میان فیلم او و تاریخ است.

شاید فیلمی تماما طرفدار کاپیتالیسم (سرمایه‌داری) و بورژوازی دیده باشیم. در این صورت باید به پوستر فیلم که تمام شخصیت‌ها را چونان انگلی با چشمان پوشانده شده نشان می‌دهد؛ شک کرد. یا حتی شاید فیلمی تماما آنتی‌کاپیتالیسم (ضدسرمایه‌داری) و طرفدار پرولتاریا دیده باشیم که به قیام کارگر علیه سرمایه‌دار ختم می‌شود. در اینصورت هم باید به رویای نهایی کیم کی‌وو در باب سرمایه‌دار شدن شک کرد. چیزی که مشهود است پیوند فیلم با تاریخ است. تاریخی که از روابط کره‌جنوبی و کره‌شمالی می‌گوید و تا روابط سرخ‌پوستان آمریکایی و اروپاییان پیش می‌رود؛ در نهایت هم انگشت اشاره‌ای به سمت کره و قاره‌ی آسیا می‌گیرد که از جهان و دیگر قاره‌ها جدا مانده‌اند. اگر خانواده‌ی کیم را کره‌جنوبی، خانواده‌ی خدمتکار قبلی را کره‌شمالی و خانواده پارک را آمریکا در نظر بگیریم؛ همه‌چیز برای یک داستان کاملا استعاری و تاریخی آماده شده است و یا اگر لباس سرخ‌پوستی آقای پارک را به یاد آوریم، همه‌چیز به اروپاییان و سرخ‌پوستان آمریکا گره می‌خورد. گویی تاریخ به لحظه‌ای که اروپاییان (مهاجران آمریکا)، سرخ‌پوستان (ساکنین اصلی آن سرزمین) را انگل خطاب کردند بازمی‌گردد؛ انگل حقیقی آنانی بودند که از سرخ‌پوستان تغذیه کردند. فیلم، اروپاییان را چونان انگلانی به تصویر می‌کشد که سرخ‌پوستان را از بین می‌برند. هرچند که این استعاره‌سازی‌ها همه‌چیز را آنقدر مبهم می‌کند که فیلم در نگاه دیگر می‌تواند برروی انگل بودن سرخ‌پوستان (آقای پارک) و مستحق مرگ بودن آنان، توسط اروپاییان (آقای کیم) صحه بگذارد. حتما فیلم را می‌شود از زوایایی دید که چندان به مذاق آکادمی‌نشینان اسکار خوش نیاید و در خدمت رویای آمریکایی نباشد. جالب آن که درفیلم این قتل به اندازه قتل‌های دیگر مارا متأثر نمی‌کند؛ چراکه، ما در تمام طول فیلم همراه خانواده فقیر هستیم و حق را به آنان می‌دهیم.

دوربین بونگ جون - هو نرم و آرام، با فاصله و عمق مناسب است و نماهایی واقع‌گرایانه می‌سازد که با ما گفتگو می‌کنند. در فیلم چندین بار دیالوگ "چقدر استعاری!" یا "چقدر مفهومی!" تکرار می‌شود؛ به یادمان می‌آورد فرم در خدمت محتوا است و وجود سنگ، نقاشی‌ها، پله‌ها، سراشیبی‌ها، باران، بو و هیچ‌یک از جزئیات، اتفاقی نیست. بونگ جون - هو به قصد، شخصیت‌هایش را از نظر تمایز و بعد رفتاری پرداخت نمی‌کند، او می‌خواهد تنها متغیر، جایگاه دو خانواده باشد. به همین دلیل است که چگونگی رخ دادن اتفاقات بهتر از چرایی آن‌ها پیدا می‌شود.

فیلم بر علیه سرمایه‌داری قیام می‌کند و از بعدی دیگر در خدمت آن می‌شود. از همان ابتدا با ماجرای اینترنت و سم‌پاشی مشخص است که منشأ شیوع انگل‌ها و دلیل خو کردن به زندگی انگل‌وار چیزی جز اقتصاد یک سیستم ناکارآمد نیست. دیالوگ آقای کیم و همسرش، "درسته پولدارن؛ اما، مهربونن! / نه اونا مهربونن؛ چون، پولدارن!" هم به روشنی اقتصاد را دلیل بر همه‌چیز حتی احساسات و رفتار آدمی می‌داند و درواقع سیستم را انگل حقیقی می‌شمارد. بهرحال، زمین و جوامع چونان میزبان نهایی، سرشار از انگل‌هایی هستند که بصورت تودرتو از یکدیگر تغذیه می‌کنند و هزارتویی انگلی می‌سازند که در آن میزبان‌ها، مهمان میزبان‌ها؛ انگل‌ها میزبان انگل‌ها هستند.

*س_برچسب‌ها_س*