جمعه 10 فروردین 1403

داود فیرحی؛ روحانی‌یی با حرف‌های تازه و در حال‌و‌هوای طالقانی

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
داود فیرحی؛ روحانی‌یی با حرف‌های تازه و در حال‌و‌هوای طالقانی

می‌گفت مردم گوش‌شان از حرف‌های روحانیون پر شده. ما باید سخن جدید به آنها بگوییم، غیر از این، حضور و صحبت‌مان فایده‌ای ندارد

 جواد نوری‌زاده  پژوهش‌گر علم سیاست پیش‌نوشت: نوشتن درباره دل‌مشغولی‌ها و پروژه‌های فکری استاد دکتر فیرحی مانند «اصالت و معاصرت»، «تفکیک نص از سنت»، «خوانش دموکراتیک از نصوص» و «هم‌سازی فقه و روشن‌فکری دینی» مجالی فراخ‌تر و گسترده‌تر از نوشته‌ای ژورنالیستی می‌طلبد. هرچند به‌قدر وسع تلاش خواهم کرد درباره آن‌هم در آینده بنویسم. عجالتا خوانندگان عزیز را میهمان نکاتی برجسته از شخصیت علمی و اخلاقی آن دانشمند والامقام می‌کنم. 1. عازم کانون توحید بودیم. استاد، سخنران مراسم ترحیم بانو اعظم طالقانی بود. در طول مسیر از تفکر و منش آیت‌الله طالقانی می‌گفت، آخر حرف‌هایش گفت خانم طالقانی چندین بار به او گفته «آقای فیرحی! من هربار شما را می بینم یاد پدرم می‌افتم. در میان تمام شخصیت‌های معاصر هیچ‌کسی مثل شما در تفکر و منش، شبیه پدرم نیست» نکته: هم آیت‌الله طالقانی و هم استاد فیرحی شارح تنبیه‌الأم میرزای نایینی بودند.‌اما شرح دکتر فیرحی (آستانه تجدد) به‌مراتب بالاتر است! 2. دو سه سال پیش برای مراسم محرم انجمن اندیشه و قلم، هر شب دو سخن‌ران دعوت کرده بودیم که یکی عالم‌تر و معروف‌تر از دیگری بود. شبی که دکتر فیرحی سخن‌ران بود سخن‌ران بعدی را به‌خاطر پیشکسوت بودن‌اش آن‌چنان متواضعانه تحویل گرفت و گفت همگی آمده‌ایم تا پای صحبت‌های ایشان بنشینیم که اگر کسی دکتر را نمی‌شناخت فکر می‌کرد شاگرد اوست! 3. از طرف انجمن مطالعات قرآنی دعوت کرده بودیم. پس از اتمام سخن‌رانی به‌خاطر هم‌مسیر بودن‌مان توفیق هم‌راهی داشتم. فارغ از حس خوب ترافیک شدید در مسیر - که باعث استفاده طولانی‌تر از استاد می‌شد - خواستم دل‌مشغولی‌ها و پروژه‌هایش را اولویت‌بندی کند. گفت: «آقای نوری‌زاده ما بیش از هزار سال است که در سایه سنگین خوانش‌های اقتدارگرایانه از نص زندگی می‌کنیم. من می‌خواهم بگویم با عطف توجه به موضوع اصالت ومعاصرت، امکان خوانش دموکراتیک و ضداستبدادی از دین هم وجود دارد. شما باید کمک کنید نص را از انحصار اقتدارگرایان دربیاوریم..!» وعجب نکته عمیقی بود! 4. دکتر علاوه بر اقتدارگرایی با تجویزهای غیردینی هم مخالف بود. یکی از شدیدترین منازعات تئوریک یک دهه اخیر در ساحت علوم سیاسی و علوم اجتماعی، نظریه ایرانشهری دکتر جواد طباطبایی است. شدت این نزاع هم بین خود اساتید صاحب‌نظر (موافق و مخالف) وجود دارد - تا حدی که کار به توهین و استهزاء هم می‌کشد!- و هم دانشجویان آن‌ها. در میان تمام مخالفان دکتر طباطبایی، تنها استادی که در اوج فروتنی ایشان را نقد می‌کرد دکتر فیرحی بود. تعبیر «استاد ما دکتر طباطبایی!» از دهان دکتر فیرحی نمی‌افتاد. باوجود این‌که شاگردان سیدجوادطباطبایی متأثر از فرهنگ غلط کیش شخصیت و شخص‌پرستی و بت‌سازی از طباطبایی و‌البته به مدد رسانه شدیدترین اهانت‌ها را به منتقدان طباطبایی - من‌جمله فیرحی - می‌کنند، استاد فیرحی درکمال تعجب نوشته‌های آمیخته با توهین‌های آنان را در کانال خود فوروارد هم می‌کرد! حداقل دوبار پرسیدم استاد حداقل جوابی علمی به این نوشته‌ها بدهید. پاسخ استاد مبتنی بر همان تواضع و افتادگی همیشگی بود: «دکتر طباطبایی استاد من است. هم احترام ایشان واجب است و هم احترام دوستداران‌اش» دریغ که نفهمیدند و منتقدان طباطبایی را چنان مسخره می‌کردند که گویی در گرفتن صله شاهی از استادشان رقابت دارند. هر کدام متملق‌تر و فحاش‌تر، مقرب‌تر! (نکته: تا لحظه نگارش این وجیزه، دکتر جواد طباطبایی رحلت استاد را تسلیت نگفته و پیامی نفرستاده است!) 5. در جریان حوادث سال 88 او هم از منتقدان سبک مدیریت اعتراضات بود. دانش‌جویان افراطی یکی از دانشگاه‌های تهران برای تئوریسن‌های منتقد، شب‌نامه تهیه می‌کردند. حسین بشیریه، محمود سریع‌القلم، سعید حجاریان، داوود فیرحی و محمدرضا تاجیک. دقیقا همان ایام استاد فیرحی برای جلسه دفاع رساله دکتری یکی از دانش‌جویان میهمان همین دانشگاه بود. بعد از مراسم حدود 70-80 نفر از دانش‌جویان در مسجد دانش‌گاه پشت سر همین آدم به نماز ایستاده و اقتدا کرده بودند. شاید بعضی از مأمومین اسم او را هم نمی‌دانستند اما شیفته صحبت‌ها، صداقت، خلوص، منش و انصاف او شده بودند. 6. تلگرام تازه آمده بود. آقا رضا کریمی جانباز دفاع مقدس و از قدیمی‌ترین شاگردان استاد یک بار به ایشان گفته بود لطف می‌کنید شب‌ها فایل‌های تدریس‌تان را بفرستید قبل از خواب گوش دهم!؟ دکتر هم ظریفانه و با همان لبخند دوست‌داشتنی به شوخی گفته بود «پس سخنان من لالایی و قصه قبل از خواب شما هستند!؟» اما چند شب مدام فایل‌ها را به دوست‌مان ارسال می‌کرد. همان ایام نطفه کانال تلگرامی استاد منعقد شد. 7. از شوخی استاد یک بار هم من بی نصیب نماندم. درباره مفهوم ملیت چند دقیقه‌ای بحثی داغ داشتیم. بعد از کلاس از من خواست که پیش‌اش بمانم. استاد در کمال بزرگواری و اخلاق به خاطر شوخی معذرت‌خواهی کرد در حالی‌که من عرق شرم می‌ریختم! با دقت و وسواس تمام، آن قسمت از شوخی را قبل از بارگزاری فایل صوتی در کانال حذف کرده بود 8. دوستان انجمن اندیشه و قلم، مجموعه سخنرانی‌های آیت الله سروش محلاتی به عنوان «معضل استبداددینی» را به ایشان فرستاده و از استاد خواسته بودند برای آن مقدمه بنویسد تا چاپ کنند. وی امتناع کرده و گفته بود «جناب ایشان باید برای سیاه‌مشق‌های من مقدمه بنویسند. 9. در تمام سال‌های اخیر که استاد را از نزدیک می شناختم حتی یک‌بار هم ندیدم به سخن‌رانی در مراسمی پاسخ مثبت دهد در حالی‌که برای حضور در آن مطالعه‌ای نداشته باشد. می‌گفت مردم گوش‌شان از حرفهای روحانیون پر شده. ما باید سخن جدید به آنها بگوییم، غیر از این، حضور و صحبت‌مان فایده‌ای ندارد. عاش سعیدا و مات سعیدا لینک کوتاه: asriran.com/003Afj