یک‌شنبه 8 مهر 1403

دشت‌های آناتولی رازی را در خود پنهان کرده‌اند

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
دشت‌های آناتولی رازی را در خود پنهان کرده‌اند

در حالی که آخرین اثر نوری بیلگه جیلان به نام «درخت گلابی وحشی» در سال 2018 اکران شد و توانست فروش خوبی از گیشه به دست آورد و فیلم «خواب زمستانی» ساخته‌ی همین کارگردان در سال 2014 جایزه‌ی ویژه‌ی هیئت داوران جشنواره‌ی کن را دریافت کرد، اما هنوز هستند بسیاری از علاقه‌مندان جیلان و منتقدان که «روزی روزگاری در آناتولی» را شاهکار او قلمداد می‌کنند؛ شاهکاری که زیبایی قاب‌ها و روایت گیرای دو...

روزی روزگاری در آناتولی، داستان مردانی، متشکل از یک متهم به قتل و همکارش، پزشک، دادستان، بازپرس و چند افسر پلیس است که به دنبال اعتراف مرد متهم به قتل به نام کنان راهی دشتهای آناتولی شدند تا جنازهی مقتول را پیدا کرده و پروندهی قتل را خاتمه دهند. ژانر فیلم که به اصطلاح درامی پلیسی_جنایی محسوب میشود، بیشتر دربارهی فلسفهی قتل است تا خود قتل و اگر با معیارهای شکلگرفتهی ذهنمان از این ژانر، به تماشای این اثر بنشینیم و انتظار هیجان و دلهره از نوع تثبیتشدهمان داشته باشیم نه تنها از فیلم لذت نمیبریم بلکه آنرا درامی خسته کننده و حتی غیر درام میشماریم. اما میتوان گفت که شاید تماشای این فیلم 157 دقیقهای مناسب همهی افراد نیست و ممکن است خارج از حوصلهشان باشد. جیلان در این اثرش، با به تصویر کشیدن بی تفاوتیای هولناک، مارا به شگفتی وامیدارد. قرار گرفتن خربزهها کنار جسد در صندوق عقب ماشین یا صحبت از قرص و پروستات در ماشین حامل متهم به قتل و وقایعی از این دست علاوه بر تماشای آن بیتفاوتی ترسناک، مایههایی از بطالت و روزمرگی را در خود عیان میسازد. در ابتدا شخصیت اصلی در نظر ما، کنان، جوان متهم به قتل میآید اما فیلم با تغییر شخصی اصلی به دکتر کمال مارا همراه داستانهای فرعی میکند. روزی روزگاری در آناتولی با مرگ یاشار و اعتراف به قتل کنان آغاز شده که ما آن وقایع را در قاب نمیبینیم و با پیشرفت داستان مجددا با وقایعی مواجهیم که خارج از کادر کارگردان اتفاق افتاده و در یک جمله میتوان گفت: «فیلم دربارهی وقایع و افراد خارج از کادر است»، یعنی چه کسانی؟ زنان. زنان در حالی که کمترین نقش را در جلوی کادر دوربین ایفا میکنند اما مهم ترین نقش را دارند، فیلم مملو از حضور زنانیاست مانند زن یاشار، زن دادستان، زن دکتر و... که حتی خودشان حضور ندارند تا اهمیتی برای خود بدست آورند. جمیله دختر زیباروی کدخدا پر رنگ ترین حضور زنان را در صحنهای رویاگون رقم میزند. او با نوری در دست در دل تاریکی خانه در میان مردان خواب آلود با سینی چای میگردد و مانند فرشتهای هر کدام از آنها را از خواب بیدار میکند. و این حضور کمرنگ زنان در کادر و اهمیت بسیارشان محصول خلاقیت ویژهی این کارگردان ترکی است که آثارش مملو از لحظات شاعرانه چون گردش باد در علفزار ، افتادن سیب از درخت و... میباشد. روزی روزگاری در آناتولی با محوریت دیالوگ به لایههای انسانیت پرداخته و مارا درگیر پرسشهایی عمیق از کنشهای انسان میسازد. جیلان در این اثرش نه به دنبال درست و غلط رخدادها و نه آدمهای درگیر آنهاست، دغدغهی او، رویکرد این آدمها در مقابل رخداداست.

شاید بتوان ابهام در برخی جنبههای فیلم را از ایرادات اثر دانست، قاتلی که مشخص نمیشود آیا واقعا قاتل است یا نه و قتلی که پس از تماشای فیلم هم لایههایی از آن نامشخص باقی میماند اما کاملا مشخص است که این مسئله با خواست خود کارگردان اتفاق افتاده و غرض از آن احتمالا جلب توجه مخاطبان به جنبههای دیگر ماجراست.

حدود نیمی از داستان در شب و فضای خارجی فیلمبرداری شده و همین موضوع از نکات قابل توجه و تحسین برانگیز فیلم است. در یکی از شاعرانه ترین سکانسهای فیلم با تابش چراغ ماشینها بر علفزار تاریک و وزش نسیمی ملایم، با دکتر کمال آشنا میشویم و رفته رفته، او جایگاه شخصیت محوری را برای ما پیدا میکند.

مسئلهی روزمرگی که در جایجای فیلم با آن مواجهایم، هم مورد انتقاد قرارگرفته و هم عنصری برای ادامهی حیات محسوب شده و صحنهی پایانی نیز نشانی از ادامه زندگی همراه با تمام تلخیها، تکرارها و واقعیتهای گریز ناپذیر دارد.

*س_برچسب‌ها_س*