پنج‌شنبه 9 فروردین 1403

گام دوم باید از صداوسیما کلید بخورد / رسانه ملی وابستگی به بودجه دولتی را کم کند + فیلم

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
گام دوم باید از صداوسیما کلید بخورد / رسانه ملی وابستگی به بودجه دولتی را کم کند + فیلم

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو نرگس روزبه؛ رسانه‌ملی در دودهه اخیر و درپی حوادث و اتفاقات گوناگون با به دوش کشیدن بارسنگین عقب افتادن از رسانه‌های دوسویه، بار‌ها غرق شده و اغلب نجات نیافته است. با هر ضربه مرجعیت خود را از دست داده و حتی نتوانست با استفاده از انحصار تبلیغات انتخابات آن را باز یابد. از آنجایی که مدیران رسانه با اقتضائات مدیریت رسانه، الزامات رعایت چهارچوب‌ها، مدیریت بودجه و منابع انسانی و اولویت‌های انتقال پیام آشنایی دارند، بهتر از هرکسی می‌توانند عملکرد رسانه‌ملی را نقد و بررسی کنند؛ از این رو تصمیم‌گرفتیم تا سلسه گفتگو‌هایی را با مدیران رسانه در خلل پرونده صداوسیما داشته باشیم تا بیش از پیش جایگاه رسانه‌ملی را در جمهوری اسلامی روشن کنیم. در چهارمین گفتگو از سلسله گفتگو‌های «صداوسیما از نگاه مدیران رسانه»، به سراغ سعید آجرلو مدیرمسئول روزنامه صبح‌نو رفتیم.

*س_به عنوان یکی از محوری‌ترین مسائل ما در این سلسله گفتگو‌ها می‌خواهیم بدانیم از نظر شما جایگاه صداوسیما در نسبت با جاکمیت و مردم چگونه تعریف می‌شود؟ آیا اصلا طرح چنین دوگانه‌ای درباره جایگاه صداوسیما درست است یا خیر؟ اگر هست صداوسیما باید کدام سمت بایستد؟_س*

من فکر می‌کنم که فلسفه جمهوری اسلامی، مردمی کردن سیاست بود. چیزی که در صده‌های پیشین از جامعه ایران مشاهده می‌کنیم، نوعی جدا شدن سیاست از مردم و مردم از سیاست و نداشتن حق در حوزه مسائل اجتماعی و سیاسی بوده است. همین حالا هم در همین منطقه خاورمیانه می‌توانیم همین شرایط را ببینیم و این ادامه همان سنت‌های شرقی است که نقش مردم را در سیاست کم کرده است. نقطه آغاز انقلاب اسلامی همین جمهوریت و مردمی شدن است. در میان نظریات مختلف فقه سیاسی شیعه، نظریه امام و نظریه جمهوری اسلامی دارای نقاط برجسته و متمایز نسبت به دیگر حکومت‌های دینی است.

پس اساسا اگر فلسفه جمهوری اسلامی، مردمی شدن سیاست و تأثیر رأی و نظر مردم در حوزه قدرت است، صداوسیمای جمهوری اسلامی هم طبیعتا باید صداوسیمای مردمی باشد؛ بر اساس چیزی که در ذات جمهوری اسلامی و قانون اساسی است ما چیزی به اسم صداوسیمای حکومتی و غیر مردمی نباید داشته باشیم. بر همین اساس تصمیمات و نظرات باید با افکارعمومی تطابق داشته باشد یا حداقل مغایرت نداشته نباشد.

اگر ما امروز این سوال را می‌شنویم که چرا صداوسیما، صدای مردم نیست، یعنی ما بخشی از راه را اشتباه رفتیم. این رویکرد عرضی است و بر دستگاه رسانه‌ملی عارض شده است چراکه فطرت رسانه‌ملی نباید این باشد. سرمایه اجتماعی یکی از مسائل مهمی است که رهبری هم بار‌ها تأکید کردند که ما به احیای اعتماد اجتماعی نیاز داریم؛ اینکه الان از نظر سرمایه‌اجتماعی در این جایگاه قرار داریم، صداوسیما هم بخشی از وضع موجود آن بوده است و شاهد این فرایند و بی‌اعتمادی هم درصد مشارکت در دوانتخابات اخیر است.

از نظر منطقی و عرف دنیا، درصد مشارکت مجلس یازدهم و ریاست جمهوری 1400، چیزعجیب و غیر طبیعی نیست، اما قطعا با آرمان‌های ما و درصدی که در انتخابات‌های گذشته داشته‌ایم، فاصله دارد.. صداوسیما درحالی که می‌تواند بخشی از راه‌حل باشد حالا بخشی از مشکل است.

بر اساس چیزی که در ذات جمهوری اسلامی و قانون اساسی است ما چیزی به اسم صداوسیمای حکومتی و غیر مردمی نباید داشته باشیم. بر همین اساس تصمیمات و نظرات باید با افکارعمومی تطابق داشته باشد یا حداقل مغایرت نداشته نباشد.

از نظر من مهم‌ترین مشکل و معضل صداوسیما، نداشتن ایده برای مواجه شدن با واقعیت‌هاست. سرعت اتفاقات بسیار زیاد است، شبکه‌های اجتماعی با قدرت پیش‌می‌روند، مردم به راحتی به این شبکه‌ها دسترسی دارن و حالا صداوسیما به عنوان یک بروکراسی بزرگ، از نظر محتوایی، تکنیکی و اداری نمی‌تواند به این تحولات واکنش سریع نشان دهد و در واقع نمی‌تواند نسبتش را با اتفاقات مشخص کند؛ سرعت تحولات و واقعیت‌ها خیلی بیشتر از آمادگی صداوسیما در ساختار فعلی است. آیا این به این معناست که این تمام بضاعت رسانه ماست؟ قطعا نه!. ما با همین بودجه و امکانات می‌توانیم تحولات بسیار بزرگی در عرصه رسانه‌ای ایجاد کنیم که صداوسیما هم بخشی از آن است.

صداوسیما وقتی وارد موضوع نمی‌شود و در میانه موضوع قرار نمی‌گیرد به راحتی اعتبارش را از دست می‌دهد چراکه ما الان در یک عرصه رقابتی هستیم و اگر شما وارد ماجرا نشوید قطعا رقیبان داخلی و خارجی عرصه رو از شما می‌گیرند و شما عقب می‌مانید. به نظر من مشکل ما در صداوسیما مشکل محتوایی است نه فنی. مشکل اصلی ما چشم‌انداز است. ما ایده‌هایی نداریم که یک پایی در زمین داشته باشند و یک پایی در آرمان‌ها و ارزش‌هایمان؛ اگر بتوانید این دو را به یکدیگر وصل کنید می‌توانید به یک رسانه‌ای معتبری تبدیل شوید که هم بازتاب نظرات مردم خودتان هستید و هم در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای می‌توانید تأثیرگذار باشید. یکی از نمونه‌های خوب این ماجرا، پرس تی‌وی است. پرس تی‌وی اتفاقا سعی کرد از واقعیت‌ها فرار نکند و در واقع به واقعیت‌ها حمله‌کرد و سعی کرد موضع خودش نسبت به عینیات را بیان کند. مثلا آبان 98؛ در ایران اتفاق افتاد یا نیفتاد؟ شما می‌توانید بگویید که اتفاق نیفتاد؟ خب اگر شما کنار بروید طبیعی‌ست که بی‌بی سی و اینترنشنال وسط می‌آیند؛ رقابت را در دست می‌گیرند و از طریق شبکه‌های اجتماعی هم وایرال می‌کند و در نهایت معتبر می‌شود.

مثال‌های گوناگونی می‌شود از بخش‌های دیگری از جامعه رسانه‌ای ما وجود دارد که قدرت و وسعت صداوسیما را هم ندارند، اما واکنش‌های بهتری نشان می‌دهند. مثلا در همین اتفاقات پنجشیر و افغانستان، خبرگزاری تسنیم خبرنگار فرستاده است و من فکرمی‌کنم در دنیا همچین تصویری که تسنیم ارائه داد را ندیدیم و تسنیم توانست در مقیاس بین‌المللی روایت کند و اعتبار ایجاد کند درحالی که ما از صداوسیما با این همه امکانات همچنان گزارش‌هایی که ایده داشته باشند و اختصاصی باشند را ندیدم.

این‌ها فقط در حوزه سیاسی است ما در حوزه فیلم و سریال، اجتماعی و فرهنگی هم همین مسائل را داریم. ما با سلبریتی‌ها نمی‌توانیم درست کار و تعامل کنیم. آخر و عاقبت همه سلبریتی‌ها یا نارضایتی چهره مشهور است یا نارضایتی صداوسیما است. چرا؟ چون در یک بخشی ما نتوانستیم در مورد واقعیت‌ها واکنش درست نشان دهیم و حتی نتوانستیم روایت‌های خودمان را از واقعیت بیان کنیم.

*س_ دلیل این انفعال صداوسیما ریشه در کجا دارد؟_س*

از نظر من مسئله اصلی صداوسیما مدیریت است. با تمام احترامی که به شخصیت آقای علی‌عسگری می‌گذارم، اما از نظر من ایشان از نظر محتوا و ایده نتوانستند هیچ تحولی در صداوسیما ایجاد کنند و به تبع آن مدیران دیگری که در زیر مجموعه ایشان بودند. ما عملا در پنج سال اخیر به شدت دچار بحران محتوا و ایده و چشم‌انداز بودیم. مدیریت صداوسیما نتوانست در حوزه فکری و اندیشه‌ای این راه رو باز کند. باوجود ساختار عظیمی که در حوزه‌های فنی، تکنیکی، نیروی انسانی و تعداد شبکه‌ها داریم بحران محتوا داریم؛ برنامه تأثیرگذار نداریم. آن چیزی که بازتاب خواست مردم و جامعه باشد نمی‌توانیم ارائه کنیم. چرا؟ بخاطر محافظه‌کاری مدیران. ما با مدیران محافظه‌کاری مواجه هستیم که همچنان گرفتار مسائل بروکراتیک و بودجه هستند درحالی که ساختار صداوسیما به تحول بزرگی نیاز دارد.

اقتصاد رسانه الان مهم شده و صداوسیما می‌تواند با مدیریت درست به درآمدزایی فوق‌العاده‌ای برسد. می‌شود در یک بستر زمانی رابطه خودش را با بودجه دولتی هم کم کند. مثلا با در اختیار گذاشتن فضا‌های تبلغاتی در اختیار گروه های برنامه ساز که خودشان سرمایه‌گذاری کنند شما روی محتوا تمرکز کنید؛ هزینه تولید نکنید. یا مثلا در حوزه سریال‌سازی و برنامه‌های تولیدی اصلا ایده جدید نداریم. حالا اگر این رویه اصلاح نشود، صداوسیما به کارش ادامه می‌دهد، روز به روز بزرگ‌تر هم می‌شود، اما مرجعیت خودش را از دست می‌دهد. دیگر جایی نیست که بشود حرف زد. اگر هم اتفاقاتی که می‌افتد و برنامه خوبی ساخته می‌شود اصرار و پافشاری بعضی مدیران است که درنهایت هم، چون ساختار اذیت‌کننده است این ها را هم پس می‌زند و به یک مجموعه محافظه‌کار تبدیل می‌شود.

از نظر من مسئله اصلی صداوسیما مدیریت است. با تمام احترامی که به شخصیت آقای علی‌عسگری می‌گذارم، اما از نظر من ایشان از نظر محتوا و ایده نتوانستند هیچ تحولی در صداوسیما ایجاد کنند و به تبع آن مدیران دیگری که در زیر مجموعه ایشان بودند. ما عملا در پنج سال اخیر به شدت دچار بحران محتوا و ایده و چشم‌انداز بودیم.

اگر مجموعه محافظه‌کار شود برای مردم اتفاقی می‌افتد؟ نه! مردم راه‌های مختلفی دارند برای اینکه اخبار کسب کنند و نیاز‌های سرگرمی‌یشان را رفع کنند. چرا باید بیان وقت بذارند و برنامه‌های صداوسیما را ببیند؟ صداوسیما امروز نه حوزه آرمانی و مطلوب ما را جلو می‌برد و نه واقعیت‌ها را. ما سازمانی که در 5 سال گذشته دیدم حتما عقب‌تر از سازمانی که ما در دوره آقای ضرغامی دیدیم. حداقل ما در آن زمان چشم‌انداز و مدیر مسلط به محتوا داشتیم.

به نظر شما با احیای شورای سیاست‌گذاری در سازمان صداوسیما و تصمیم‌گیری جمعی به جای فردی، اتفاق بهتری در صداوسیما خواهد افتاد؟ همچنین مردم چطور می‌تواند خودشان هم دخیل در این محتوا سازی باشند تا این رابطه یکسویه به یک رابطه دوسویه تبدیل شود؟

فرهنگ و هنر و رسانه انقلابی، فرهنگ و هنر و رسانه مردمی‌ست. هرجایی که ما کاری تولید کردیم و فهمیدیم مردم قرار نیست با آن ارتباط برقرار کنند بدانیم که اشتباه کردیم، چون اساسا مخاطب ما همه مرد‌م‌اند. اصلا فلسفه جمهوری اسلامی همین مشارکت مردمی است و تو به عنوان صداوسیمای مردم که از بودجه عمومی ارتزاق می‌کنی باید صدای همه مردم باشی و اگر نباشی اعتبارت را از دست می‌دهی.

مردم کجای ساختار صداوسیما قرارمی‌گیرند؟ به نظر من ساختار موجود صداوسیما حتی نتوانسته نقش مردم را در این رسانه درست تعریف کند؛ همچنان قدیمی فکر‌می‌کند. شیوه های بسیار موثری وجود دارد که ما به سمت رسانه تعاملی حرکت کنیم؛ روش‌های گوناگونی هست که بتوانیم رضایت سنجی و کیفیت سنجی کنیم؛ راه‌های بسیاری برای بیان خواسته‌ها و مطالبات مردم در رسانه عمومی وجود دارد که هیچ‌کدام این‌ها اتفاق نمی‌افتد، چراکه ساختار صداوسیما خیلی نیازی به تعامل با مردم نمی‌بیند. به نظر شما فیلیمو می‌تواند بدون توجه به سلیقه مردم جلو برود؟ نه! اگر نرود شکست می‌خورد، چون رسانه خصوصی‌ست. حالا سوال این است که آیا خود رسانه هم نباید حرف و ایده‌ای داشته باشد؟ نباید محتوایی داشته باشد؟ طبیعی‌ست که قرارنیست هرچه بازار پسندید هم تولید کند. قطعا هر رسانه‌ای گفتار و تفکر خودش را هم به کار‌های تولیدی تزریق می‌کند. این شورای سیاست‌گذاری هم می‌گویید دقیقا همین است؛ اصل اول باید این باشد که مردم با شما تعامل کنند و نکته دوم اینکه شما باید حرفی هم برای گفتن داشته باشید؛ یعنی به اندازه‌ای که می‌شنوید یک زبانی هم برای سخن گفتن داشته باشید.

حالا ما در رسانه‌هایمان در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و از همه مهم‌تر مسائل خانوادگی طرح مسئله‌ای کردیم، که پاسخی برای آن داشته باشیم؟ آیا نسبت به سبک زندگی که مطلوب ماست دسته‌بندی ارائه کردیم؟ ما ماقبل محتواییم؛ هیچ ایده‌ای نداریم. ما نه تنها ایده‌ای نداریم که ایده‌های دیگران را هم تخریب می‌کنیم و این درحالی است که آن‌ها از بین‌نمی‌روند فقط از طریق دیگری به مخاطب می‌رسند.

اتفاقا به نظر من با این حجم عظیم تولید محتوا بازهم محتوای خوب دیده می‌شود. ما در صداوسیما فقط روی کلیشه‌ها تمرکز کردیم و اصلا راه را برای حرف‌های جدید باز نمی‌کنیم. حرف‌های جدید از بین نمی‌رود فقط از جای دیگری سر در می‌آورند. اگر شما بتوانید محتوای خوب تولید کنید می‌توانید به حرف‌هایی که خلاف آن ارزش‌ها است پاسخ بدید. خیلی‌وقت‌ها این موضع یکطرفه ما در حوزه‌های سیاسی باعث می‌شود که مردم حرفمان را نشوند و شنیده نشدن باعث می‌شود که حرف زدن فایده نداشته باشد. درحالی که اگر شما فضا را باز کنید تا حرف‌ها شنیده شود بسیاری از شبهاتی که درباره جمهوری اسلامی مطرح می‌شود به راحتی پاسخ داده می‌شود. قطعا شما در زمین خودتان راحت‌تر پاسخ می‌دهید. ما نیاز داریم تا حوزه‌های مدیریتی صداوسیما تفکر مهندسی با تفکرات علوم انسانی تلفیق شود چراکه ما اصلی‌ترین مشکلمان مشکلات محتوایی است. مسئله امروز صداوسیما اصلا فنی نیست.

*س_ این ملی شدن صداوسیمایی که از آن حرف میزنیم، چطور باید اتفاق بیفتد و چه الزاماتی دارد؟_س*

یکی از جا‌هایی که زیرساخت‌های فنی به ساختار گره نخورده است، همین شبکه‌های استانی است. ما کجا توانستیم از ظرفیت قومیت‌های مختلفی که در کشور داریم استفاده کنیم؟ در حد کلیشه‌ای انجام دادیم، ولی هیچ‌وقت نتواستیم فنی و محتوایی و جزئی در بستر استان‌ها ورود کنیم تا فضایی باشد برای شکوفایی. الان حدودا 30 شبکه استانی داریم در دوسال گذشته ما چه برنامه خوبی داشتیم که بتوانیم بگوییم دیده شد؟ مسائل استان‌ها در شبکه‌های استانی مطرح نمی‌شود چراکه رسانه ماقبل مسئله است؛ ساختار‌ها ساختار‌های سنتی است. ما در کجا توانستیم مسائل استان‌ها را به دغدغه کلی کشور تبدیل کنیم تا تمام مردم ایران مشکل یک استان را مشکل خودشان ببینند. اگر هم جایی شده رسانه‌های خودمان نبوده.

همین مشکل آب خوزستان؛ کدام شبکه استانی به درستی به این موضوع پرداخت؟ صدای خوزستان را ما نشنیدیم. ما چنین زیرساخت فنی گسترده‌ای داریم که هیچ خروجی از آن نمی‌گیریم. کی نگاه ما ملی می‌شود؟ زمانی که اجازه دهیم صدا‌های مختلف طبق چهارچوب قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی شنیده شود. ما باید مجالی بدهیم تا طیف‌های مختلف در صداوسیما سخن بگویند آیا این به معنی این است که صداوسیما بی‌طرف باشد؟ نه! صداوسیما باید گفتار و تفکری داشته باشد که در سطح کلان بتواند پیامش را صادر کند. صداوسیما داور بی‌طرف نیست. اما آیا پیام دادن به معنی این است که صدا‌های دیگر نباشد؟ اتفاقا من می‌گویم اگر صدا‌های دیگر باشند، چون در پاسخ به شبهات مختلف بیان می‌شود پیام شما قوی‌تر می‌شود. ظرفیت‌ها و استعداد‌های ما زیاد است، ولی با وضع مطلوب فاصله زیادی داریم؛ صداوسیمای واقعی از صداوسیمای حقیقی خیلی دور است.

من فکر می‌کنم که صداوسیما به مدیریتی غیردولتی و درآمدزا نیاز دارد تا روابطش را با افکار عمومی ترمیم کند و لکنت زبانش را در مقابل نهاد‌های مختلف کم کند. چراکه وقتی استقلال مالی داشته باشد راحت‌تر می‌تواند از نهاد‌های مختلف مطالبه کند. ما ذیل کنارگذاشتن محافظه‌کاری نیاز داریم به سمت ایده و محتوا حرکت کنیم. مدیر صداوسیما باید به سمت درآمدزایی و اقتصادی کردن فعالیت های رسانه و هم به سمت محتوا و در نقطه‌ای بتواند این دو را به یکدیگر گره بزند پیش برود و بتواند هم بنگاه اقتصادی داشته باشد هم محتوایی نه فقط صرف بنگاه اقتصادی چراکه دوباره عقب می‌مانیم. ما باید اقتصاد رو به سرمایه و محتوا و بیرون کشیدن استعداد‌ها تبدیل کنیم. ما استعداد‌های خیلی زیادی داریم که فرصتی برای آن‌ها ایجاد نکردیم.

دولتی بودن صداوسیما باعث انحصار و همچنین غیرچابک بودن آن شده است. صداوسیما با بودجه دولتی هزینه می‌کند و ساختار‌ها را گسترش می‌دهد درحالی که اگر خودش مجبور به تأمین هزینه شود چنین هزینه‌هایی را نمی‌کند و سیستم را کوچک‌تر و چابک‌تر می‌کند. دنیای امروز چیزی غیر از رسانه نیست. همه دنیا رسانه است. یک روزی رسانه قبل از واقعیت بود بعد رسانه بازتاب واقعیت شد و الان رسانه جلوتر از واقعیت است. رسانه امروز واقعیت را می‌سازد. چیزی که در پنجشیر گذشت جز ساخت رسانه‌ها بود؟ چیزی که از ایران در کشور‌های دیگر نمایش داده می‌شود غیر از ساخت رسانه‌ها است؟ همه چی رسانه است؛ پس زمانه عوض شده است، ولی صداوسیما عقب است و نمی‌تواند خودش را با سرعت زیاد تحولات تطبیق دهد.

اگر بخواهیم بر اساس گام دوم بخش‌های مهم نظام را اولویت گذاری کنیم، اولویت اول صداوسیما است. گام دوم باید از صداوسیما کلید بخورد. الان مسئله پادکست مخصوصا در گروه‌های روشنفکری بسیار جدی است، ولی ما از همین ظرفیت‌های رادیو می‌توانیم استفاده خیلی خوبی کنیم، اما با اینکه نیرو‌های خیلی خوبی در رادیو داریم با مدیریت اشتباه نتوانستیم محتوای خوبی تولید کنیم؛ نتوانستیم حرف خوب بزنیم و فضای نخبگانی را جذب کنیم.

*س_ از نظر شما مهم‌ترین اقداماتی که باید برای اصلاح ساختاری و مدیریتی صداوسیما انجام شود از نظر شما چیست؟_س*

من فکر می‌کنم در قدم اول تغییر مدیران درسطح کلان و بعد تغییر یا اصلاح رویکرد مدیران میانی است و بعد چابک کردن و تغییر ساختار صداوسیما است. ما با ساختار فعلی دچار مشکلیم. به شدت به مخاطب سنجی احتیاج داریم. باید رابطه بین افکار عمومی را رسانه‌ملی قدرت بدهیم. ما به شدت به گفتگو با نخبگان نیاز داریم؛ صداوسیما را باید به خانه نخبگان تبدیل کنیم و آن را محلی کنیم برای کسانی که واقعا دلسوز ایرانند. در واقع الان صداوسیما خانه استاتید نیست و کاملا برعکس است.

ما به مدیری نیاز داریم که هم از پس تفکرات محافظه‌کارانه بربیاید هم بینش دقیقی نسبت به آینده داشته باشد و هم طراحی دشمن را بشناسد و بتواند رسانه را بر اساس ظرفیت‌ها و خواست مردم طراحی کند. ما نیاز به بازسازی داریم همان بازسازی که رهبری بر لزوم آن تأکید کردند؛ ما در صداوسیما نیازمند بازطراحی هستیم. به شدت به نظرم مدیریت و کابینه رئیس صداوسیما مهم است؛ و این کابینه نیاز به ترمیم دارد تا از جامعه عقب نماند.

گام دوم باید از صداوسیما کلید بخورد / رسانه ملی وابستگی به بودجه دولتی را کم کند + فیلم 2
گام دوم باید از صداوسیما کلید بخورد / رسانه ملی وابستگی به بودجه دولتی را کم کند + فیلم 3
گام دوم باید از صداوسیما کلید بخورد / رسانه ملی وابستگی به بودجه دولتی را کم کند + فیلم 4
گام دوم باید از صداوسیما کلید بخورد / رسانه ملی وابستگی به بودجه دولتی را کم کند + فیلم 5