آدینه با داستان / ساعت 9 شب
ساعت که از 9 گذشت در تراس را باز و همینطور توی آسمان چشم میچرخاند و فرود هواپیماها را که هر چند دقیقه یکبار از مسیری میگذشتند تماشا میکرد و فکر میکرد. حالا این ساعت شب کدام همسایهی تنهاست که سکوت خانهاش بگذارد صدای نالههای مردی گرفتار را بشنود و گاهی صدای جیغ کوتاه زنی رنجکشیده را.