اظهارات نویسنده برنده پولیتزر درباره ترامپ؛ این یک سیرک گریهدار است

باربارا کینگسالور درباره ترامپ، آمریکای روستایی و خانه بهبودی از اعتیادی که به راه انداخته سخن میگوید.
باربارا کینگسالور درباره ترامپ، آمریکای روستایی و خانه بهبودی از اعتیادی که به راه انداخته سخن میگوید.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از گاردین، «دیمن کاپرهد» بازخوانی نویسنده مشهور باربارا کینگسالور از کتاب مشهور چارلز دیکنز که درباره دوران بحران مواد افیونی در ویرجینیاست، به یک موفقیت جهانی بدل شد.
رمان مورد بحث، پرفروشترین اثر کینگسالور که برنده جایزه پولیتزر شد، ویرجینیای دهه 1990 و آغاز همهگیری مواد افیونی را روایت میکند.
این نویسنده که از حق امتیاز این رمان برای افتتاح یک اقامتگاه بهبودی برای ترک اعتیاد استفاده کرده تا به مکانی امن برای زندگی زنانی بدل شود که زندگیشان به دلیل اعتیاد از هم پاشیده است و به دنبال بهبودی طولانی مدت هستند. برخی از ساکنان این خانه که سن آنها بین 33 تا 65 سال است، مستقیم از زندان آمدهاند و یکی از آنها قبل از نقل مکان به اینجا در چادر زندگی میکرد.
واکنش افراد محلی به این کتاب پیچیدهتر است چون یک غم واقعی در پشت آن وجود دارد. جولی مونتگومری - باربر، مشاور زندان، میگوید که خواندن این کتاب را «سخت» یافته و کشیش نانسی هابز موافق است که خواندن آن دردناک بوده چون احساس میکرد این افراد را میشناسد؛ در هر سطحی، از پرورشگاه گرفته تا مربیان فوتبال و دیمن را...
برنده پولیتزر در مراسم رونمایی کتاب برای مخاطبان محلی توضیح میدهد که چرا داستان خود را اینجا، در شهرستان لی، منطقه سابق معدن زغال سنگ، روایت میکند و یادآوری میکند که این منطقه پس از آنکه شرکت داروسازی پردو در دهه 1990 آنجا را با داروی جدید و شگفتانگیز خود، اکسی کانتین که ظاهراً اعتیادآور نبود، غرق در اعتیاد کرد، ویران شد.
کینگسالور، که در دامنه کوههای آپالاچی بزرگ شده است، به مخاطبان میگوید که مشکلات این منطقه «چیزهایی هستند که قرار است از آنها شرمنده باشیم، اما تقصیر ما نیستند». او میگوید این مشکلات میراث شرکتهای بزرگی هستند که برای بردن چیزی به اینجا آمدهاند. ابتدا چوب بود، سپس زغال سنگ، سپس آنها آمدند تا درد ما را درو کنند.
او میگوید وقتی رمان را مینوشت، نمیتوانست هیچکدام از این اتفاقات را تصور کند، بازگویی دیوید کاپرفیلد چارلز دیکنز. میگوید: هرگز به موفقیت فکر نمیکنم. من در مورد چیزهایی مینویسم که میتوانند مردم را ناراحت کنند، از آنها میخواهند که تعصبات خود را بررسی کنند و به شیوهای جدید به جهان فکر کنند. من هرگز فرض نمیکنم که این چیزها قابل فروش باشند.
کینگسالور دهههاست که چهرهای برجسته در فرهنگ آمریکایی بوده است، نویسنده رمانهای تحسینشدهای از جمله «انجیل پویزنوود» سال 1998 که درباره خانوادهای از مبلغان آمریکایی در کنگوی بلژیک است، و «لاکونا» که برای آن جایزه زنان داستاننویسی سال 2010 را دریافت کرد. او در مناطق روستایی کنتاکی بزرگ شد و پس از مدتی روزنامهنگاری در آریزونا، بیشتر دوران بزرگسالی خود را در مزرعهای در شهرستان واشینگتن، جنوب غربی ویرجینیا، گذراند. دغدغههای ادبی دیرینه او شامل طبیعت و شبکه روابط بین مردم و سیستمها، از بزرگ شدن در اطراف طبیعت وحشی و جنگلها و از زندگی در یک جامعه روستایی ناشی میشود. او از همین طریق از «ارتباط متقابل جاهطلبانه و موفقیت ما» آگاه شد.
این نویسنده 70 ساله میگوید زندگی روستایی و بحران مواد افیونی به اندازه کافی در داستانها نشان داده نشدهاند. به طور کلی زندگی آپالاچی به اندازه کافی نشان داده نشده است. مردم پیچیدگی و ظرافت آن را نمیدانند. آپالاچیها نمایانگر اکوسیستمهایی از مردم، افراد نیازمند و افرادی هستند که کمک میکنند؛ مادربزرگهایی که از همه بچهها مراقبت میکنند... او کتاب خاطرات جی. دی. ونس معاون رئیس جمهور فعلی را که سال 2016 با عنوان «مرثیه هیلبیلی» منتشر شد، به عنوان کتابی میخواند که واقعاً درباره خودش بود. وی مطالب ونس درباره «اینکه چگونه از آنجا بیرون آمد و موفق شد، و افرادی که باقی میمانند، فقط تنبل هستند» را رد میکند و میگوید فرهنگ آپالاچی درباره فروتنی و اتکا به نفس است، اگر ونس یک آپالاچی واقعی بود، چنین داستانی از این سرزمین نمیساخت.
بنابراین، او میگوید صدای دیمن بود که رمان را برای بسیاری جذاب کرد و او از دیکنز برای خلق چنین شخصیتی تشکر میکند و باور دارد روایت داستان از دیدگاه یک کودک یتیم، موجب شد تا خوانندگان بلافاصله با او همدردی کنند. این به دوستداشتنی بودن دیمن کمک میکند: او خیلی بامزه است، شلوغ و بیادب است، اما قلب خیلی پاکی دارد و مردم میخواهند او را به فرزندی بپذیرند.
حتی با استانداردهای کینگسالور، موفقیت دیمن کاپرهد «از نظر بزرگی متفاوت» بود. او علاوه بر جایزه پولیتزر، تنها زنی شد که دو بار جایزه زنان را دریافت کرد. فروش آثارش با این کتاب به سطح جدیدی رسید. او میافزاید که سالهاست بخش زیادی از درآمدش را بخشیده است و چنین ادامه میدهد: موفقیت مادی به تدریج به دست آمد. بنابراین من وقت داشتم تا یاد بگیرم چگونه برای آنچه به عنوان یک خانواده نیاز داریم و آنچه میتوانیم با بقیه انجام دهیم، سقف تعیین کنم. بنابراین، وقتی اولین چک حق امتیاز رسید و چشمان همه ما را گرد کرد، فکر کردم: میتوانم با این کار کار مهمی انجام دهم.
با این حال او باور دارد که مشارکت اجتماعی بسیار مهم است و خیریه مفهومی بسیار سنگین. این امر عدم تعادل قدرت ایجاد میکند، چون اینجا پای فردی در میان است که در موقعیتی ممتاز قرار میگیرد و میگوید: من این هدیه را به شما میدهم، و تلویحاً میگوید: «برای اینکه به شما کمک کنم بیشتر شبیه من شوید». وی میافزاید: این چیزها برای من نفرتانگیز است.
با وجود تمام موفقیتها، برخی مخالفتهای محلی هم با کتاب وجود داشته است. میگوید: ابتدا، و شاید هنوز هم، به طور خاص در شهرستان لی، برخی از مردم احساس میکردند: مجبور بودی ما را بدنام کنی؟ هیچکس رو در رو این را به من نگفت، اما شنیدم که به نوعی کنایه میزدند. فکر میکنم این غرور است. غرور افراد بسیار ممتازی که واقعاً ترجیح میدهند به همسایگان خود که در حال مبارزه و رنج هستند فکر نکنند.
غرور، انکار و شرم از جذابیتهای دیرینه کینگسالور هستند. او میگوید که داستان کهن الگویی آمریکایی از قهرمان تنهایی که خودش را با تلاش و کوشش بالا میکشد، «فقط مزخرف است. ما در این کشور طبقات اجتماعی داریم. ما موانع طبقاتی داریم. مکانهایی وجود دارد که ممکن است در آنها متولد شوی و هرگز از آنها خارج نشوی» با این حال، او میگوید که این افسانه قدرتمند است و مردم را شستشوی مغزی میدهد؛ میتواند منجر به سرزنش خود شود. او معتقد است که شرم، عنصر ذاتی موفقیت ترامپ است، چیزی که او در یکی از قطعات بهیادماندنی کتاب «دیمن کاپرهد» با اشاره به کلمه «اسفناک» بررسی میکند، اشارهای به توصیف بدی که هیلاری کلینتون از رأیدهندگان ترامپ میکند و آنها را «سبدی از افراد اسفناک» میخواند.
وی میگوید: برای مردم شهرنشین خیلی آسان شده که تمام آمریکای روستایی را نادیده بگیرند، همه ما را با قلمموی عقبمانده و احمق نقاشی کنند. این سمی است، خیلی مهم است که این را بدانند، همانطور که دیمن میگوید، ما تلویزیون کابلی داریم. ما میدانیم که شما درباره ما چه میگوئید و از این بابت عصبانی هستیم.
او میگوید ترامپ این را درک میکند. او کسی است که میگوید: «من مثل آنها نیستم. من یک آدم تحصیلکرده تجملاتی نیستم. من یکی از شما هستم. این چیزی است که برای مردم جذاب است. شرم بخشی از این وضعیت است. این نویسنده که در سرزمینی که ترامپ ادارهاش میکند زندگی میکند، میگوید میفهمد که او چگونه این همه آدم را «به دام» انداخته است. با این حال هرگز از رأیدهندگان به ترامپ بدگویی نمیکند و همسایگانش را برخی از سخاوتمندترین و مهربانترین افرادی که تا به حال دیده توصیف میکند. اما او هیچ کلمه محبتآمیزی برای خودِ این مرد ندارد و میگوید ریاست جمهوری او «یک سیرک است. حتی این کلمه برای آن زیادی مهربانانه است. سیرکها شما را میخندانند. این یکی شما را به گریه میاندازد. حیرتانگیز است که یک مرد نادان چقدر میتواند خسارت وارد کند.»
کینگسالور یادآوری میکند که «لایحه بهاصطلاح بزرگ و زیبا» ی ترامپ میتواند چقدر برای منطقه ویرانگر باشد، چرا که بودجه خدمات پارکهای ملی، خدمات هواشناسی و آمادگی در برابر بلایا را کاهش میدهد - همین سال گذشته این منطقه با توفان ویرانگر هلن مواجه شد - و همچنین بودجه درمانی را کاهش میدهد که میتواند باعث ویرانی منطقهای شود که از قبل هم به آن خدمات کافی ارائه نشده است. وی میافزاید: «خسارت غیرقابل تصور خواهد بود. بسیاری از مردم خواهند مرد، بسیاری از سرزمینهای بکر نابود خواهند شد. خسارت وحشتناک است.»
آیا او فکر میکند که اگر چنین وحشتی رخ دهد، همسایگانش که به ترامپ رأی دادهاند، وفاداری خود را تغییر خواهند داد؟ در حالی که سرش را تکان میدهد، میترسد که ایستگاههای تلویزیونی و رادیویی که در وهله اول به آنها گفته بودند به ترامپ رأی دهند، دلیل دیگری برای تعطیلی بیمارستانها بیاورند. با تاکید میگوید: برای ماهایی که در با اطلاعات درگیر هستیم، این موضوع ناامیدکننده است.
این نویسنده هر دو روز یکبار به نماینده جمهوریخواه کنگرهاش نامه مینویسد و میگوید: «شما تاریخ خواندهاید. شما بهتر از این میدانید. بیخیال!» او از دولت به شدت عصبانی است «چون اعضای کنگره قانون را میدانند. تقریباً همه آنها از خانوادههای ثروتمند هستند. آنها میدانند که همه اینها به چه معناست و در مقابل ترامپ نمیایستند. من فقط میخواهم که آنها کمی جسورتر شوند.» او از دموکراتها هم خوشش نمیآید و میگوید: من از هر دو حزب سیاسی این کشور به دلیل اینکه چقدر مدیون منافع شرکتها هستند، بسیار انتقاد میکنم. شرکتها این کشور را اداره میکنند. در واقع فقط مسئله این است که آنها چقدر حاضرند برای خیر عمومی هزینه کنند. بسیاری از ما مدتهاست درباره سرمایهداری متأخر میخوانیم و اکنون شاهد آن هستیم.
او میگوید در درازمدت به نقل قول مارتین لوتر کینگ جونیور اعتقاد دارد که «قوس جهان اخلاقی طولانی است، اما به سمت عدالت میرود». وی در حال حاضر در حال اقتباس یکی از کتابهایش - که نمیتواند بگوید کدام - برای یک فیلم است و در حال نوشتن رمان جدیدی است.
در همین حال، دیمن همچنان زنده است. روح او در خانه بهبودی است که کینگسالور ساکنان آن را «مادران دیمنهای واقعی» توصیف میکند. این زنان به لطف خانهای که هزینه اداره آن تا حد زیادی توسط دوستداران کتاب پرداخت میشود، امید دارند دوباره روی پای خود بایستند. وقتی کینگسالور این ابتکار را در صفحه اینستاگرام خود اعلام کرد، 150 هزار دنبالکنندهاش بیش از 50 هزار دلار پول نقد در عرض یک هفته اهدا کردند و کلی اقلام لازم را از فهرست آمازون خریدند. صندلیهای پاسیوی خانه توسط یک باشگاه کتاب در سوئیس هدیه داده شدتا نشان دهد دیمن در ذهن خوانندگان زنده است. «خوانندگان هنوز از من میپرسند: «آیا او به پایان خوشش رسید؟» من به آنها میگویم: «او مال توست. میتوانی هر پایان خوشی را که دوست داری برای او تصور کنی.»