اولویت برق خورشیدی شهر باشد یا روستا؟

دنیای اقتصاد - فاطمه صالحی: با گذشت بیش از چهار دهه از آغاز طرح برقرسانی به روستاهای کشور، آمارها از تحقق گستردهترین شبکه توزیع برق در منطقه خبرمیدهند؛ طرحی که بنا بر اعلام مجری آن، تاکنون سرمایه قابلتوجهی را به خود اختصاص داده و موجب شده تعداد زیادی از روستا از نعمت برق برخوردار شوند.
اما درحالیکه نمودهای کمی این طرح چشمگیر به نظر میرسند، پرسشهای اساسی درباره بازده اقتصادی، پایداری شبکه و کارآیی سرمایهگذاریها در مناطق کمجمعیت همچنان بیپاسخ مانده است. در آیین بهرهبرداری از طرح برقرسانی به یکی از روستاهای خراسان جنوبی، مجری طرح برق روستایی کشور اعلام کرد که از ابتدای فعالیت این برنامه تاکنون بیش از 230 هزارمیلیارد تومان برای برقرسانی به روستاها و مناطق عشایری هزینه شده است و شمار روستاهای برقدار ایران به حدود 59 هزار مورد رسیده است. وی همچنین از نوسازی شبکه برق 25 هزار روستا و توزیع 33 هزار پنل خورشیدی قابل حمل میان عشایر خبر داد.
پنلهای خورشیدی قابل حمل توانستهاند برق را به روستاها و میان عشایر پراکنده برسانند و دسترسی به انرژی در مناطقی که اتصال به شبکه سراسری هزینهبر است، ممکن کنند. این سامانهها به کاهش تلفات شبکه و صرفهجویی نسبی در هزینهها کمک کردهاند و استقلال انرژی در بخش کوچکی از جمعیت روستایی را افزایش دادهاند. به عبارت دیگر باید یادآور شد که در روش برقرسانی فعلی بهدلیل مستهلک بودن شبکه، حدود 60 درصد انرژی به شکل انرژی گرمایشی از سیم خارج میشود و صرفه اقتصادی ندارد.
گسترش برقرسانی به روستاها را میتوان یکی از موفقترین پروژههای زیرساختی ایران پس از انقلاب دانست؛ شبکهای که در طول 47 سال، از چند هزار روستای محدود به بیش از 59 هزار واحد افزایش یافته و به گفته مسوولان، روزانه به طور میانگین چهار روستا در کشور به شبکه سراسری متصل شده است. اما در کنار این دستاورد کمی، تردیدهای مهمی درباره بازده واقعی چنین سرمایهگذاری عظیمی وجود دارد؛ بهویژه زمانی که شاخصهای توسعه روستایی همچنان با مهاجرت معکوس، افت درآمد و خالی شدن سکونتگاهها روبهرو است.
بسیاری از روستاهایی که در سالهای اخیر به شبکه متصل شدهاند، کمتر از 20 خانوار دارند و برخی حتی بهصورت فصلی سکونت دارند. چنین پراکندگی جمعیتی موجب شده تا هزینه هر خانوار برقدار در مناطق صعبالعبور گاه دهها برابر میانگین ملی باشد. این در حالی است که شاخصهای اقتصادی نشان میدهد بخش قابلتوجهی از برق مصرفی در روستاها صرف روشنایی و مصارف خانگی میشود و سهم تولید یا صنایع خرد از این انرژی بسیار ناچیز است. به این ترتیب، برقرسانی اگرچه چهره زندگی روستایی را تغییر داده، اما الزاما به توسعه اقتصادی پایدار منجر نشده است.
رشد کمی بدون پشتوانه اقتصادی
توسعه شبکه برق در مناطق روستایی ایران در دهههای گذشته بیشتر بر جنبه فیزیکی اتصال تمرکز داشته است؛ یعنی آنچه در نمودارها دیده میشود، تعداد کیلومترهای شبکه و میزان سرمایهگذاری است نه بازده اقتصادی؛ در بسیاری از مناطق، شبکههای قدیمی بدون طراحی متناسب با نیاز روز گسترش یافتهاند و همین امر منجر به افزایش تلفات، ناپایداری در ولتاژ و هزینههای سنگین نگهداری شده است. به استناد گزارشهای داخلی صنعت برق، تلفات شبکه توزیع در برخی استانهای کمبرخوردار به بیش از 12 درصد میرسد؛ رقمی که معادل مصرف برق چند استان کوچک است.
این در حالی است که میانگین تلفات قابل قبول در کشورهای توسعهیافته کمتر از 7درصد است. بخش عمده این تلفات به فرسودگی شبکه و طول زیاد خطوط در مناطق کمجمعیت بازمیگردد. به بیان دیگر، هرچه روستاها دورتر و پراکندهتر باشند، هزینه حفظ پایداری برق در آنها بیشتر میشود و از منظر اقتصادی توجیه خود را از دست میدهد.
ترمیم زیرساختهای فرسوده
اصلاح و نوسازی 25هزار روستای دارای شبکه فرسوده اقدامی مثبت تلقی میشود، اما پرسش اینجاست که با چه مدل اقتصادی قرار است این روند ادامه یابد؟ بسیاری از شبکههای موجود هنوز از کابلهای قدیمی، تیرهای چوبی و ترانسهای با راندمان پایین استفاده میکنند که عمر مفیدشان رو به پایان است. از سوی دیگر، رشد قیمت مواد اولیه و افزایش هزینه نگهداری، بار مالی سنگینی را بر دوش صنعت برق گذاشته است.
در غیاب مدلهای مالی پایدار، نوسازی شبکه بیشتر به طرحی مقطعی شباهت دارد تا برنامهای مستمر. برقرسانی روستایی باید از مرحله «توسعه شبکه» به مرحله «مدیریت بهینه انرژی» وارد شود؛ به این معنا که هر کیلووات برق توزیعشده در روستا، بتواند ارزشی اقتصادی یا اجتماعی فراتر از روشنایی ایجاد کند. در غیر این صورت، تداوم روند کنونی فقط هزینهها را افزایش میدهد بدون آنکه به رشد تولید یا اشتغال منجر شود.
پنلهای خورشیدی؛ در خدمت کوچنشینان
در کنار شبکههای سراسری، استفاده از پنلهای خورشیدی قابل حمل برای عشایر یکی از ایدههای واقعبینانه و درخور توجه صنعت برق به شمار میآید. ویژگی کوچنشینی عشایر و پراکندگی جغرافیایی آنها، عملا اتصال دائم به شبکه سراسری را ناممکن کرده است. از این رو، توزیع بیش از 33 هزار پنل خورشیدی در میان خانوارهای عشایری میتواند تحولی قابل اتکا در تامین برق پایدار و پاک باشد.
واقعیت آن است که رساندن برق شبکهای به مناطق دورافتاده از نظر فنی و اقتصادی توجیه چندانی ندارد؛ چرا که طبق محاسبات فنی، در خطوط طولانی انتقال و توزیع، تا 60 درصد انرژی الکتریکی بهصورت حرارتی تلف میشود و تنها بخش اندکی از آن به مقصد میرسد. در چنین شرایطی، استفاده از سامانههای خورشیدی نهتنها باعث صرفهجویی در هزینهها میشود، بلکه به کاهش تلفات شبکه و کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی نیز کمک میکند.
با این حال، پایداری این طرح به عوامل متعددی وابسته است؛ از جمله کیفیت تجهیزات، آموزش کاربران و تامین خدمات پس از فروش. اگر این مولفهها در نظر گرفته شود، پنلهای خورشیدی میتوانند به الگویی بومی برای تامین انرژی در مناطق کمدسترسی تبدیل شوند و جایگزینی پایدار برای توسعه بیرویه خطوط انتقال باشند.
برقرسانی بهویژه در مناطق محروم همواره یکی از شاخصهای عدالت اجتماعی تلقی شده است، اما تمایز میان «سرمایهگذاری» و «هزینهکرد» در این بخش همچنان محل ابهام است. هر چند رقم 230 هزارمیلیارد تومان در ظاهر نشاندهنده تعهد و گستردگی پروژههاست، اما نبود ارزیابی اقتصادی مشخص باعث شده نتوان سهم واقعی این هزینهها در رشد بهرهوری و کاهش فقر انرژی را سنجید.
در بسیاری از روستاها پس از اتصال به شبکه، نه فعالیت اقتصادی جدیدی شکل گرفته و نه سطح درآمد خانوارها تغییر کرده است. این مساله نشان میدهد که برق بهتنهایی عامل توسعه نیست و زمانی میتواند اثربخش باشد که در کنار آن، زیرساختهای حملونقل، آبرسانی، ارتباطات و آموزش نیز تقویت شوند. بنابراین، تمرکز صرف بر گسترش شبکه بدون برنامه جامع توسعه روستایی، ممکن است منجر به شکلگیری زیرساختهایی شود که استفاده بهینه از آنها صورت نمیگیرد.
پایداری مالی صنعت برق
یکی از چالشهای اصلی در تداوم برقرسانی، پایداری مالی صنعت برق است. درآمد شرکتهای توزیع به دلیل تعرفههای یارانهای بسیار کمتر از هزینه واقعی تولید و انتقال برق است. این ناترازی موجب میشود منابع لازم برای توسعه و نوسازی شبکهها به سختی تامین شود. بر اساس برآوردها، هزینه متوسط تولید و انتقال هر کیلووات ساعت برق در کشور حدود هزار تومان است، درحالیکه نرخ فروش آن به بخش خانگی روستایی کمتر از یکسوم این رقم است.
در چنین شرایطی، برقرسانی به مناطق جدید بدون اصلاح ساختار تعرفهای و مدل مالی، تنها بار مالی جدیدی بر دوش سیستم خواهد گذاشت. آینده طرح برقرسانی به روستاها نه در توسعه کمی بلکه در اصلاح این ناترازی مالی و افزایش بهرهوری شبکه نهفته است. نمیتوان از برقرسانی روستایی سخن گفت و جنبه اجتماعی آن را نادیده گرفت. در بسیاری از مناطق محروم، برق نه فقط یک نیاز فنی، بلکه نماد حضور دولت و نشانهای از برابری اجتماعی تلقی میشود.
روشنایی شبانه در روستاها، امکان تحصیل کودکان، دسترسی به وسایل برقی خانگی و افزایش امنیت را فراهم کرده و سطح زندگی را ارتقا داده است. از این منظر، برقرسانی را باید گامی در مسیر عدالت انرژی دانست. اما پرسش اینجاست که آیا تحقق عدالت صرفا با اتصال به شبکه سنجیده میشود؟ عدالت انرژی زمانی معنا مییابد که همگان به انرژی پایدار، ارزان و ایمن دسترسی داشته باشند و این انرژی بتواند زمینهساز فعالیت اقتصادی نیز شود. در غیر این صورت، برقرسانی بدون اشتغالزایی و تولید، تنها به ارتقای سطح مصرف منجر میشود و حلقه توسعه همچنان ناقص باقی میماند.
بازنگری در طرحهای قدیمی
تحولات فناورانه در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر، فرصت بازتعریف طرح برقرسانی روستایی را فراهم کرده است. در سالهای اخیر، شرکتهای دانشبنیان داخلی توانستهاند سامانههای خورشیدی کوچک، باتریهای ذخیره و تجهیزات کنترل هوشمند را با هزینه پایینتر تولید کنند. استفاده از این ظرفیتها نهتنها موجب استقلال انرژی در مناطق روستایی میشود، بلکه میتواند بخشی از بار شبکه سراسری را نیز کاهش دهد.
تجربه کشورهای منطقه نشان میدهد که ترکیب برق شبکهای و تجدیدپذیر بهترین گزینه برای تامین پایدار برق در مناطق روستایی است. ایران با توجه به گستره جغرافیایی و تابش خورشید بالا، میتواند از این الگو بهره گیرد و با تعریف پروژههای ترکیبی، هزینههای انتقال و نگهداری را به شکل چشمگیری کاهش دهد.
طرح برقرسانی روستایی در ایران بیتردید یکی از گستردهترین برنامههای زیرساختی در تاریخ معاصر کشور است؛ برنامهای که توانسته چهره زندگی در هزاران روستا را دگرگون کند. اما تداوم این مسیر نیازمند بازنگری در اهداف، روشها و مدلهای اقتصادی است. سرمایهگذاری 230 هزارمیلیارد تومانی اگرچه رقم بزرگی است، اما بدون سنجش بازده و پایداری آن، نمیتواند معیار موفقیت باشد.
در چشمانداز آینده، صنعت برق ناگزیر است از منطق گسترش کمی به سمت بهرهوری و پایداری حرکت کند. برقرسانی باید نه فقط برای روشن کردن خانهها، بلکه برای روشن نگه داشتن چرخه زندگی و تولید طراحی شود. تنها در این صورت است که میتوان گفت برقرسانی، نه صرفا دستاوردی فنی، بلکه گامی در مسیر توسعه پایدار روستاهای ایران بوده است.