ای که یار پیادهها هستی قسمتم نیست زائرت بودن؟
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، جمعی از شاعران آیینی فارسیزبان همزمان با فرارسیدن اربعین حسینی با تازهترین سرودههای خود به ساحت شهدای دشت کربلا عرض ارادت کردند. سمانه خلفزاده: باز هم آسمان به اشک افتاد باز همعطر اربعین پیچید باز آمد صدای یا مظلوم این ندا در دل زمینپیچید آمدممثل قطرهای تنها تا به دریای بیکران برسم آمدم تا که زائرت باشم به تو گریان و روضهخوان برسم مرز...
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، جمعی از شاعران آیینی فارسیزبان همزمان با فرارسیدن اربعین حسینی با تازهترین سرودههای خود به ساحت شهدای دشت کربلا عرض ارادت کردند. سمانه خلفزاده: باز هم آسمان به اشک افتاد باز همعطر اربعین پیچید باز آمد صدای یا مظلوم این ندا در دل زمینپیچید آمدممثل قطرهای تنها تا به دریای بیکران برسم آمدم تا که زائرت باشم به تو گریان و روضهخوان برسم مرز در ازدحام زائرهاست عاشقانت به صف شدند آقا کاروان کاروان به سمت بهشت باز هم اربعین و کرب و بلا عطر چای عراقی از هر سو میرسد تا مشام هر زائر اقتدا کرده قلب مشتاقان به قدمهای حضرت جابر السلامای امام زنده دلان السلامای شهید،ای مولا عاشقت عاقبت بخیر شده با دعاهای حضرت زهرا *** نغمه مستشار نظامی: چفیه و کوله پشتی و چادر هر یکی گوشهای، جدا مانده رخصت، اما نیامد از سویت پشت در ماندهاند، درمانده کولهپشتی به گریه میافتد چفیه از خاطرات میگوید چادری ارث مادران شهید از غروب فرات میگویدای که یار پیادهها هستی قسمتم نیست زایرت بودن؟ اربعین! بی قرار و دلتنگم حسرتم شد مسافرت بودن چفیه و کوله پشتی و چادر با دل تنگ عشق هم دردند حسرت کربلاست در دلشان از مسیر تو بر نمیگردند در عمود هزار و چارصدت شاعری روضه عطش خوانده خوش به حال کبوتران حرم ما که جاماندهایم، جامانده احمد بابایی: هیچ کس جز رباب درک نکرد غارت گاهواره یعنی چه؟ یکی از حرمله نمیپرسد ذبح شیرخواره یعنی چه؟ نیزه از حلق او بزرگتر است گلوی پارهپاره یعنی چه؟ آهای ماه غیرتی نبش قبر ستاره یعنی چه؟ مهدی باقرخان (شاعر هندی): نزد بقیع و قبر نبی و حرم گریست این قافله تمام نفس، هر قدم گریست زلف زمین چو گشته پریشان به یادشان چشم فلک، به روز و شب یوسفم گریست این کاروان کجاست و کو میر کاروان! ماه و مهار و مرکب و هر منزلم گریست شب شد سیاه پوش به یاد شهید عشق بر حال کشتگان بلا صبحدم گریست از اینکه باز ماندهام از کاروان عشق بر چشم، خون نشسته و کنج دلم گریست