بامداد خمار، شروعش ناامیدکننده بود / بازیهای ضعیف و دیالوگهای بد
اولین قسمت از «بامداد خمار» پس از مدتها تعویق منتشر شد و حالا نرگس آبیار 2سریال سووشون و بامداد خمار را در شبکه خانگی در حال پخش دارد.
به گزارش خبرآنلاین روزنامه همشهری نوشت: بامداد خمار دومین اقتباس نرگس آبیار از یک رمان شناختهشده است و درحالیکه سووشون تماشاگرانش را به میزان قابلتوجهی از دست داده، انتشارش را شروع کرده است. آبیار این بار سراغ رمان عامهپسند و بسیار پروفرش فتانه حاجسیدجوادی رفته که دستکم تا پیش از سووشون انتظار میرفت در جذب مخاطب بسیار موفق باشد. نقدها و دیدگاههای منتقدان و تماشاگران اما نشان از راضی نبودن آنهاست. بازیهای ضعیف، دیالوگنویسی بد با پخش نخستین قسمت بامداد خمار منتقدانی در رسانهها و شبکههای اجتماعی درباره آن نوشتهاند و در میان نوشتههایشان کمتر جملهای به تحسین و نکتهای در رثای آن دیده میشود. منتقدی تبلیغات و تیزر سریال را موفق برآورد کرده و نوشته: «مخصوصا تیتراژ از تیتراژهای خوبی بود که آخرین بار در سریال دفتر یادداشت دیده بودم. گرافیک درست بود، لوگوی نوشته بامداد خمار هم حساب شده و دقیق و باسلیقه است. بهنظرم در سریالسازی بسیار مهم است که گرافیک یکدستی داشته باشید؛ چون از همانجا متوجه میشوید با تیمی طرف هستید که کارشان برایشان اهمیت دارد.»
از دید او اما موسیقی محسن چاوشی برای این سریال مناسب نیست و باید موسیقی ایرانیتری انتخاب میشد. درباره بازیها او معتقد است با بازیهای بدی در این سریال طرف هستیم و بهخصوص به بازی پدر و مادر شخصیت محبوبه اشاره میکند. منتقد دیگری درباره دیالوگنویسی این سریال نوشته است. به اعتقاد او «در همان سکانس اول سودابه و مادرش دیالوگهای بدی نوشته شده که شعارزده است. مغرضانه هر آن چیزی که لازم است به خورد ذهن مخاطب داده شود مثل فیلمهای دهه70 و 80، آن را بدون هیچ ظرافتی بیان میکند؛ حتی دیالوگهای احترام برومند که میخواهد قصهاش را تعریف کند، شعاری است.» دیگری نوشته است: «اگر من کارگردان بودم حتما اول عشق این دختر و پسر را میساختم تا در زمان جدایی آنها مخاطب هم بتواند همدردی کند، ولی وقتی این اتفاق نمیافتد و صرفا با دیالوگ پیش میرود، جالب نیست. این کار برخلاف جریان سینماست. در سینما ما با دیدن چیزی میتوانیم نسبت به آن حس پیدا کنیم؛ نه فقط با کلام.» جعبه پاندورا منتقد دیگری داستان جعبه پاندورا را که در این سریال به آن اشاره میشود، بررسی کرده و نوشته: «استفاده از جعبه پاندورا و روایت قصه این جعبه در این سریال برایم عجیب است. در داستانهای اساطیری و مذهبیمان داستان پاندورا خیلی شبیه به داستان حواست؛ زنی که از بهشت برین و از خوبیها با یک وسوسه یک جهنم میسازد. همانطور که در داستانهای اساطیری حوا، سیب یا گندم را میخورد و بهشت را تبدیل را به زندگی واقعی میکند، در داستان پاندورا هم همینطور است. زن با وسوسه باز کردن آن جعبه باعث میشود غمها، بدبختیها و ناامیدیها وارد این جهان شوند. در تمام این داستانها قبل از وسوسه نخستین زن جهان بهشتی پر از خوشبختی است.
استفاده کردن این ایده در این داستان عجیب است؛ برای اینکه بنمایه داستان این است که یک زن چطور میتواند در یک فرهنگ و در یک جامعه تغییر ایجاد کند. در این سریال آیا ما میخواهیم این داستان را روایت کنیم که زنها میتوانند تغییر ایجاد کنند یا اینکه وسوسهها چطور میتوانند همهچیز را خراب کنند؟ بنابراین وقتی نویسنده و کارگردان چنین چیزی در داستانش میگذارد باید تکلیفش را با آن روشن کند. میخواهد به کدام سمت برود؟ میخواهد از کاری که محبوبه کرد دفاع کند یا میخواهد او را ملامت کند؟»
بعضی آن را کاملا شبیه کتاب توصیف کردهاند و بعضی هم از تغییرات زیاد فیلمنامه گلایه داشتهاند. یکی از تماشاگران نوشته: «واقعا از کسانی که میگویند سریال عین کتاب بوده تعجب میکنم؛ البته سریال خوشساخت و زیباست، ولی واقعا مثل کتاب نیست. در کتاب سودابه یک دختر مودب و متین است که با مادرش بحث میکند، نه عین این سودابه که یکسره سر مادرش داد میزند و میگوید چرا نمیفهمی؟» دیگری نوشته: «خانم آبیار عزیز، تمام لذت خواندن این کتاب به همان توصیفات و ریزهکاریهاست. ای کاش صدای راوی در طول سریال مثل کتاب این جزئیات را برای ما تعریف میکرد.» اما کاربر دیگری معتقد است: «جالب اینجاست وقتی کتاب را میخواندیم همینطور آن را تصور میکردیم.»
کد خبر 2133454