باید تنها در آغوش خدا رفت
کتاب «تنها در آغوش خدا» روایت پنج ماه پایانی زندگی شهید مدافع حرم حسین امیدواری به قلم مرتضی اسدی منتشر شد.
کتاب «تنها در آغوش خدا» روایت پنج ماه پایانی زندگی شهید مدافع حرم حسین امیدواری به قلم مرتضی اسدی منتشر شد.
به گزارش خبرگزاری مهر، «تنها در آغوش خدا» روایتی از روزهای آخر زندگی شهیدی است که خدا را در سادگی یافت. این کتاب همانگونه که از عنوانش پیداست، تنها روایت مرگ نیست، بلکه سفری درونی است به جهان مردی که زندگیاش در مرز میان دغدغههای زمینی و آسمانیترین باورها میگذرد. داستان انسانی که رنج، فقر و غربت را برمیگزیند تا به حقیقت ایمان برسد.
مسیرحسین امیدواری از یک جوان معمولی سربه زیر که شب ها پشت وانت می خوابید تا انسان عاشق و فانی در راه خدا، محور بنیادین کتاب است. نویسنده با تکیه بر خاطرات همرزمان و دوستان شهید، تلاش کرده تا از خلال جزئیات روزهای آخر عمر او، تصویری روشن از مسیر تحول یک انسان عادی تا نقطهی فداکاری مطلق ارائه دهد.
برشی از متن:
مجید قربانخانی نشست روی صندلی و سرش را به شیشه اتوبوس تکیه داد. لباسش را بالا زد و خالکوبی های روی بدنش را تماشا کرد. چشمش به قرص ماه که گاهی از میان ابرها خودنمایی می کرد افتاد و گفت:
- خدایا! مجید بلد نیست مثل این بنده های خوبت نماز شب بخونه و از تو دلبری کنه! من فقط بلدم مثل بچه های یافت آباد باهات حرف بزنم! اوس کریم. این اسب سرکشو خودت رام کن! پاک کن! خاک کن... خاکم کن تا شرمنده اهل بیت نشم.
نجواهای مجید با خدا به گوش حسین رسید و دلش را لرزاند. چشمش به قطره های اشکی که کف دست چپش جمع شده بود افتاد و با بغض گفت:
- مهربون! حسین جز تو کسی رو نداره! مجید هم فقط تو رو داره. ما دوتا رو قیامت شرمنده اهل بیت نکن و به مقام شفاعت برسون...
کتاب تنها در آغوش خدا روایت تنهاترین شهید مدافع حرم، پاییز 1404 در 144 صفحه توسط انتشارات روایت فتح منتشر و روانه بازار نشر شد.