یک‌شنبه 4 آذر 1403

بررسی برنامه صداتو / چرا شما نمی‌توانید بومی بسازید؟

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
بررسی برنامه صداتو / چرا شما نمی‌توانید بومی بسازید؟

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - برای آن‌ها که صداتو را ندیده‌اند باید گفت «صداتو» یک برنامه تلویزیونی معمایی - موسیقایی بود که در 12 قسمت از فیلیمو پخش شد. سناریوی هر قسمت هم به این شکل بود که فرد شرکت کننده باید تلاش می‌کرد از بین شش شخصیتی که با ظاهر و قیافههای متفاوتی جلوی او قرار داشتند تشخیص دهد که کدام یک از آن‌ها واقعا خواننده است و کدام یک نه. او این کار را باید طی مراحل...

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- برای آن‌ها که صداتو را ندیده‌اند باید گفت «صداتو» یک برنامه تلویزیونی معمایی - موسیقایی بود که در 12 قسمت از فیلیمو پخش شد. سناریوی هر قسمت هم به این شکل بود که فرد شرکت کننده باید تلاش می‌کرد از بین شش شخصیتی که با ظاهر و قیافههای متفاوتی جلوی او قرار داشتند تشخیص دهد که کدام یک از آن‌ها واقعا خواننده است و کدام یک نه. او این کار را باید طی مراحل مسابقه که لب خوانی آهنگ، مشاهده اطلاعات بیشتر راجع به فرد، بازخوانی یک آهنگ توسط شخصیت‌ها در استودیو و پرسیدن سوال ظرف 30 ثانیه انجام می‌داد.

در همه قسمت‌ها چهار نفر هستند که به شرکت کننده کمک میکنند؛ امیر مهدی ژوله (نویسنده)، محمد بحرانی (صداپیشه)، شبنم مقدمی (بازیگر) و محسن شریفیان (محقق و نوازنده موسیقی جنوبی). کارگردان این مجموعه هم حامد جواد زاده است که تجربه‌های تولید برنامه در تلویزیون و مستند سازی را دارد و قبل از این برنامه هم کارگردان مجموعه ممیزی در همین پلتفرم بوده است. پس از همین سابقه و البته دیدن صفحه جواد زاده در فضای مجازی هم می‌شود فهمید که بی ارتباط و بیگانه از فضای موسیقی نبوده و شناخت قبلی وجود داشته که این می‌تواند یا باید بگویم می - توانست به نقطه قوتی برای برنامه تبدیل شود.

برای آن‌ها که با «صداتو» همراه و طرفدار آن‌اند، باید گفت «صداتو» در حد خودش و به اندازه وسع وی او دیها از مخاطب خوبی برخوردار بود و بیننده از پای آن ناراضی بلند نمی‌شد. مسابقه آنقدری چالش و هیجان و تعلیق داشت که سنین مختلفی را پای تماشای خود بکشاند و آنان را درگیر همزاد پنداری با شرکت کننده هر قسمت بکند تا سعی کنند بفهمند زیر پوشش این شخصیت‌های طراحی شده آیا یک صدای خوب وجود دارد یا نه. طراحی سازوکاری هم برای گرفتن حدس مخاطبان این کار را تسهیل کرد و اقدام خلاقانه‌ای بود.

اما با آن‌ها که می‌خواهند مواجهه عمیق‌تری با «صداتو» داشته باشند، وارد موشکافی می‌شویم. چه سازندگان چه منتقدان تمجیدگر برنامه در وصف آن گزاره‌هایی مطرح کردند. گزاره‌هایی مثل: صداتو یک برنامه استعدادیابی نیست؛ صداتو یک مسابقه معمایی موسیقایی است؛ صداتو یک برنامه پربیننده است؛ هدف اصلی صداتو سرگرمی است؛ صداتو را صداوسیما نمی‌تواند بسازد؛ و گزاره مد نظر ما: «صداتو یک برنامه تقلیدی است که بومی (ایرانیزه) شده است». در مقابل این گزاره باید شاخک تیز کرد و پرسید: واقعا؟! چگونه؟ وقتی گروه برنامه سازی ادعای بومی شدن می‌کند باید توضیح دهد در کدام بخش مولفه‌های فرهنگ و هویت خودمان در برنامه جایگزین و گنجانده شده است. اگر برنامه را نگاه کردید با خودتان مرور کنید؛ این برنامه در دکور بومی بود؟ در طراحی شخصیت‌ها و ترکیب داوران؟ در حرکات و نقش مجری؟ در سناریوی موضوعی تعریف شده برای هر قسمت؟ در موسیقی‌های انتخاب شده؟ در کیفیت حضور تماشاگران؟ در گفتار و رفتار داوران؟ یا در دغدغه‌های شرکت کنندگان و برنامه‌ای که برای جایزه 200 میلیونی برنامه داشتند؟ در کدام یک از این‌ها ایرانی بود؟ بررسی تک تک این اجزا نشان می‌دهد که این برنامه نتوانسته مانند دیگر برنامه‌های تقلیدی در امر بومی سازی موفق باشد. مثلا: ساده‌ترین لایه بومی بودن (و البته ملاک تقلیدی بودن نیز می‌تواند باشد)، لایه زبانی است. ما در این کشور به زبان فارسی صحبت می‌کنیم. آنلاک و لیپ سینگ را از کجا آوردید؟ واژه معادل بومی نداشت؟ شما حتی آن کلمات بیگانه‌ای که بین مردم معمول نیست را هم به زور استفاده کردید. «هلپر» دیگر چیست؟ آنقدر تلفظ «کمک کننده» سخت است؟ و چندین واژه انگلیسی دیگری که در هر قسمت مجری یا کمک کننده‌ها استفاده می‌کردند. از حق نخواهیم بگذریم از معدود و البته هوشمندانه‌ترین تصمیمات تولیدکنندگان در راستای بومی سازی، انتخاب محسن شریفیان و نقش و آواز‌ها و صحبت با لهجه او بود. دغدغه ترویج موسیقی یک از نواحی ایران عزیز نگاه رو به جلویی است. این مثال را هم از خود برنامه زدیم تا نپرسند اگر این بومی سازی نیست پس ایرانی شدن چیست؟

اما چرا نمی‌توانید آن گونه که حرفش را می‌زنید بومی و بازنمایی کننده زندگی همین مردم عادی باشید؟ پاسخ ساده است. بومی شدن و ایرانیزه کردن برنامه اقتضائاتی دارد که با اهداف شما که جذابیت و سرگرمی صرف است نمی‌خواند. نه اینکه بومی شدن از جذابیت بکاهد، خیر. چون بومی کردن مستلزم آزمون و خطا‌هایی است که به جسارت کنارگذاشتن الگو‌های معمول و امتحان شده و جواب گرفته خارجی نیاز دارد که ممکن است در گامهای نخست با افت مخاطب مواجه شود. حالا پلتفرمی که رسالت خودش را فروش و سود می‌داند نه رشد و اعتلای مخاطب کدام را انتخاب می‌کند؟ واضح است. قسمت ترسناک‌تر ماجرا رسیدن به این تحلیل است که بفهمیم یک رسانه نه تنها آگاهی بخشی را قربانی بت جذب مخاطب می‌کند که حتی سر در شو‌های زرد سیاست زده هم می‌کند. برای همین ترجیح می‌دهد برنامه‌اش «عادلانه» به پایان برسد نه عاقلانه. به این شکل که در قسمت آخر برنامه چند تبلیغ درشت برای عادل فردوسی پور داشت و آخرین صحنه برنامه هم این بود که خداروشکر این قسمت / برنامه هم عادلانه به پایان رسید.