بیت و غزلِ «سایه» که شجریان به ما آموخت
سایه از میان ایرانیان رفت. او شاعری پرکار نبود ولی حضوری بسیار پررنگ در میان ایرانیان داشت و سروده هایش سینه به سینه گشت و در حافظه جمعیِ ایران زمین باقی خواهد ماند.
سایه با وجود آنکه کم گوی و گزیده گوی بود ولی در میان ایران «زمزمه» شد و سروده هایش در ذهنها ماندگار شد. دلایل مختلفی بر این امر مترتب است ولی یکی از مهمترینِ دلایل برای این امر «محمدرضا شجریان» است. سایه، این اقبال و بخت را داشت که با شجریان همعصر و همزمان شد. اما خیر! این ما بودیم که خوش اقبال و برخوردار بودیم که با «سایه و شجریان» همزمان بودیم! ما این خوش اقبالی را داشتیم که سایه را از طریق فریدون شهبازیان، به کوشش ذهنِ زیبای همایون خرم، به سرپنجه محمدرضا لطفی و با کمانچه کیهان کلهر شناختیم. شجریان همراه با این عزیزان، سایه را به نسل ما شناساندند.
انتخابهای شجریان از سایه (بهتر بگوئیم: حُسنِ انتخابهای شجریان از سایه) باعث شد تا سایه در میانِ آحاد مردم و نسلِ جوان ایرانیان نیک شناخته شود. شجریان دو دسته از آثار سایه را برایمان خواند: * آثاری که از غرور ملی و شُکوهِ ایران می گوید (مثلا: ای ایران ای سرای امید - اجرای محمدرضا شجریان: لینک؛ اجرای شهرام ناظری: لینک؛ اجرای محمد معتمدی: لینک) * آثاری که پیچیده در حزن و اندوه است (مثلا به یاد عارف: لینک)
شاید بتوان گفت اوجِ شاهکار شجریان در تحریر سروده هایِ سایه، آلبوم «به یاد عارف» است؛ آلبومی که تمامِ سروده هایش از سایه است! نهایتِ با سلیگقی در این اثر به هم پیچیده شده است. «ایران» سرزمینی است توام با روزهای روشن و همچنین روزهای تلخ و پر اندوه، و شگفت اینکه شخصیت «عارف قزوینی» و زندگی او یکی از نمادهایِ تمام عیارِ اندوه و شوربختی محسوب می شود. شجریان در این اثر از سروده های سایه (و به یاد عارف) می خواند تا می رسد به این بیت و بیداد می کند زیبایی و لطافتِ خوانش این بیت:
به دورِ ما که همه خونِ دل به ساغرهاست ز چشمِ ساقیِ غمگین که بوسه خواهد چید؟!
سخت است شرحِ زیبایی و هنرمندیِ سِحر انگیزی که شجریان در تحریرِ این بیت بکار برده است. (اینجا با هدفون بشنویم)
سایه و عاشقانه های دوران دانشجویی! سایه باعث شد تا دوران جوانی و عاشقی (چنان که افتد و دانی) زبانِ لطیف و عاشقانه در نجوایِ عاشقان همراه شود. به بیان دیگر، سایه عاشقان را برخوردار کرد! سایه دستان پسرها و دخترهای جوان را پُر کرد برای ابراز مهر (در روزگار خشن)، با سروده هایی همچون:
* تا تو با منی زمانه با من است
*نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
* ای عشق همه بهانه از توست
*مژده بده، مژده بده یار پسندید مرا!
سایه و طول عمر هنرمندان عموما بدخوابند. خوابِ بی نظمِ شب و همچنین سیگارِ زیاد، حتی از کسی مانند زها حدید هم عمر را کوتاه می کند. زندگیِ بدخواب و پرسیگارِ هنرمندانه امر مبارکی نیست اما سایه را عمر چنان نشد که به سالخوردگی نرسد و باز این از خوش اقبالیِ ما بود که «سایه» دولتِ مستعجل نبود. سایه شاید به واسطه نظم در زیست یا شاید به واسطه سلامت روح (و آرامش در رفتار)، به عمرِ بلند رسید و از این بخت شکر داریم و از روزگار هم.
سایه و پرخاشگری سایه به سالخوردگی رسید و هبذا! از معدود افرادی که دیدیم که به کهن سالی رسید ولی به پرخاشگری نرسید! سایه نه تنها به پرخاشگری یا ریزپرخاشگری (که بسیاری در سالخوردگی به آن مبتلا می شوند) نرسید، بلکه از هشتاد سالگی تا نود و چهارسالگی لحن طنز و طنازی هم در کلامش بود. لحنِ کلام سایه ساده بود. سلیس و روان و خودمانی. نه چنان ادبیانه و لفظ قلم صحبت می کرد که گمان کنی استاد کزازی است و نه درباره مسایل سیاسی از سر کینه و نفرت سخن می گفت. بیانش حتی سالهای سالخوردگی، جوانمردانه بود و دوست داشتی. راستی! بعضی «دوست داشتنی» هستند بدون مشاطه. لطیفه ای ست «نهانی» که عشق از آن خیزد! آری سایه به شکلی نهانی دلنشین بود و امروز شاهدیم که چقدر در جامعه ایرانی دوست داشتنی است.
سایه و معیشت کلام آخر درباره سایه این سوالِ همیشه ماندگار است که: معیشت سایه در اواخر عمر از چه طریق بود؟ آیا گذرانِ امورِ هنرمند «از انتشار آثارش» به خوبی و روانی انجام می شد؟ خیر، متاسفانه حتی نامِ بزرگی مانند سایه هم، گذرانِ امورش از طریقِ انتشار آثارش نبود. این سوال باقی است که در مملکتی که غزل و قلم و کتابت عمری دیرینه دارد، چه زمان و چه باید بشود که گذرانِ امور نویسنده از طریق آثارش میسر شود؟
خدایش رحمت کناد و در نسلِ شاعرانِ جوان مشابه اش را زیاد کناد!
شُکوهِ جام جهان بین شکست ای ساقی نماند جز من و چشم تو مست ای ساقی
چه خون که می رود اینجا ز پای خسته هنوز مگو که مردِ رهی نیست، هست ای ساقی
* پژوهشگر مهندسی سازه در مرکز مطالعات زلزله دانشگاه برکلی
کد خبر 1660777