دوشنبه 17 شهریور 1404

بی‌فرهنگی جامعه را به سمت بی‌اعتمادی و شکاف می‌برد

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
بی‌فرهنگی جامعه را به سمت بی‌اعتمادی و شکاف می‌برد

بی‌فرهنگی، جامعه را به سمت شکاف، بی‌اعتمادی و بی‌پناهی می‌برد. سیاست‌مداران و تصمیم‌سازان باید بدانند هیچ طرح اقتصادی و هیچ نقشه سیاسی در بلندمدت پایدار نخواهد بود.

بی‌فرهنگی، جامعه را به سمت شکاف، بی‌اعتمادی و بی‌پناهی می‌برد. سیاست‌مداران و تصمیم‌سازان باید بدانند هیچ طرح اقتصادی و هیچ نقشه سیاسی در بلندمدت پایدار نخواهد بود.

به گزارش خبرنگار مهر، عباس محمدیان پژوهشگر و مدرس دانشگاه، یادداشتی با موضوع فرهنگ و نقش آن در ایجاد همبستگی و رشد جامعه نوشته که برای انتشار در اختیار مهر گذاشته که در ادامه می‌خوانیم:

ایران را به دیرسالی و حتی مانایی می‌شناسند. این هم حرف تاریخ است و هم گواهی اعتراف‌گونه کسانی که این بزرگی را با حسرت و حتی دشمنی نگاه می‌کنند. یکی از اینها کسینجر، دیپلمات یهودی‌تبار، اندیشمند سیاسی، مشاور ژئوپلیتیک و سیاستمدار آمریکایی است که می‌گوید بعد از جنگ جهانی نقشه منطقه را خط خطی کردیم و هر قطعه صاحب اسمی شد اما دو کشور بود که از دیرباز بوده و هست و خواهد بود یکی ایران است و دومی مصر.

بله ایران را دنیا چنین می بیند لذا در کشوری با تمدن کهن، آیین‌های ریشه‌دار و مردمی فرهنگ‌پرور، یک پرسش آزاردهنده همچنان پابرجاست: چرا فرهنگ در اولویت سیاست‌گذاری‌ها جایی ندارد؟ چرا در میان انبوه برنامه‌ها و وعده‌ها، اقتصاد و سیاست پیش می‌افتند، اما فرهنگ که جان و هویت یک ملت است به حاشیه رانده می‌شود؟ اهل مطالعه قطعاً به این نکته واقف‌اند که فرهنگ، ستون پایداری جامعه است. همان جایی است که اعتماد عمومی شکل می‌گیرد و سرمایه اجتماعی انباشته می‌شود. بی‌فرهنگی، جامعه را به سمت شکاف، بی‌اعتمادی و بی‌پناهی می‌برد. سیاست‌مداران و تصمیم‌سازان باید بدانند هیچ طرح اقتصادی و هیچ نقشه سیاسی در بلندمدت پایدار نخواهد بود، مگر آنکه بر بستر فرهنگی زنده و اعتمادساز استوار باشد.

از سوی دیگر، نسل جوان و نوجوان امروز بیش از هر زمان دیگر با بحران‌های هویتی و بارش پیام‌های متناقض روبه‌روست. تقویت باورهای دینی آنان با نصیحت و دستورهای کلیشه‌ای امکان‌پذیر نیست. این مسیر تنها از دل فرهنگ می‌گذرد؛ فرهنگی که دین را نه در قالب بخشنامه، بلکه در زندگی روزمره، در هنر، در ادبیات، در رفتار اجتماعی و در فضای واقعی شهر جاری کند. باور نیز، زمانی در دل‌ها می‌نشیند که در زندگی تجربه شود، نه فقط در سخن تکرار.

فرهنگ شهروندی هم از همین مسیر ساخته می‌شود. آینده ایران در گرو تربیت شهروندانی است که به حقوق یکدیگر احترام بگذارند، در امور عمومی مشارکت کنند و اخلاق جمعی را پاس بدارند. چنین فرهنگی با آموزش خشک یا شعارهای پراکنده شکل نمی‌گیرد؛ باید زیست شود. وقتی مردم عدالت، همدلی و قانون‌گرایی را در واقعیت ببینند، خود به خود فرهنگ شهروندی را زندگی خواهند کرد. این زیست است که محیط را برای پرورش انسان در شکوه خلیفه الهی مهیا می‌کند.

آنچه باید با هزار تأسف گفت این است که مشکل امروز این است که فرهنگ بیشتر «شعار» است تا «شکل زندگی». تا زمانی که فرهنگ در سطح همایش‌ها، سخنرانی‌ها و دیوارنوشته‌ها باقی بماند، تغییر واقعی اتفاق نخواهد افتاد. فرهنگ نیازمند میدان عمل است: در خیابان، مدرسه، رسانه، محله، خانه، کارخانه.، فضای حقیقی و حتی فضای مجازی.

بدانیم و یقین بدانیم اگر فرهنگ را در سیاست‌گذاری‌ها جدی نگیریم، سیاست بی‌ریشه می‌ماند و اقتصاد بی‌روح. فرهنگ زمین حاصلخیزی است که اگر در آن بذر بکاریم، سیاست و اقتصاد نیز بارور خواهد شد. این هشدار نیست؛ این واقعیت است. نسبت به نادیده گرفتن فرهنگ باید هشدار داد.