تتلو، زانکو، کریمی قدوسی و رسایی
زانکو خواننده ترانه معروف زوم زوم بوم بوم کنسرت برگزار کرده است. آن هم پس از مدتها تعطیلی کنسرتها.
رسانهای با گرایشات خاص سیاسی، آن را نقطه عطفی در موسیقی ایران خوانده است. و همین تعبیر بهانهای داده است دست خیلی از دوستان تا آن رسانه و این موسیقی را مسخره کنند. حق و انصاف این است که این تعبیر اگرچه بسیار با این شکل از موسیقی ناهمخوان است اما رسانه مورد نظر، منظورش از نقطه عطف در این مطلب خاص نه آن موسیقی که جسارت زانکو در پیشگام شدن کنسرت برگزار کردن آن هم در شرایط حساس کنونی! بود.
در حقیقت آن رسانه کاملا به ماجرا سیاسی نگاه کرده بود اما این تعبیر روی دیگری هم دارد. برای روشنتر شدن منظورم مثال میزنم. فکر کنید به جای زانکو فی المثل مهدی یراحی روی صحنه میرفت. فکر میکنید باز هم با چنین واکنشی مواجه بودیم؟ قطعا خیر.
کسی چه میداند شاید حتی به جای تحسین یراحی زبان به طعن و کنایه میگشودند که حالا که قرار شده است طلسم تعطیلی کنسرتها شکسته شود چرا باید خواننده معلوم الحالی مثل مهدی یراحی این طلسم را بشکند؟ و شاید علاوه بر این با اظهار نظرهای به ظاهر فنی هم مواجه میشدیم که مثلا مهدی یراحی وزنی هم در موسیقی امروز ایران ندارد و... الخ.
به عبارتی دیگر آن کلمه نقطه عطف اگرچه به ظاهر به جسارت خواننده زوم زوم اشاره دارد اما معناهای متعددی میتوان از آن استخراج کرد.
به گمانم قبل ترها گفته ام که مبلغان زانکو و تتلو علاوه بر سیاسی دیدن همه امورعالم، سطح و سلیقهشان هم همین است. در ماجرای تتلو هم یک وجه ماجرا سیاسی بود اما حقیقت این بود که دوستان ما در حوزه موسیقی معیارشان همان تتلو بود.
جاهای دیگری هم که پول خرج کردند و خواستند موسیقی معیار آن هم با پسوند انقلابی و اسلامی بسازند چیزی بود در همان حد و اندازهها و یا تقلیدی از همان حال و هواها. پیشترهم نوشتم که اگر امثال این حضرات فی المثل از شجریان حمایت میکردند و هنر و شان و منزلت او را ارج مینهادند باید تعجب میکردیم نه حالا که کنار تتلو میایستند و با او عکس یادگاری میگیرند.
خداییش یک لحظه تصور بفرمایید رسایی را که کنار مثلا استاد شاهزیدی ایستاده است. اصلا امکان دارد؟ همه باورهای ذهنی تان از هنر و هنرمند و سیاست و عالم و آدم بهم نمیریزد؟ به هرحال از کوزه همان برون تراود که در اوست. نمیتوان در عالم سیاست مطلوب شما جبهه پایداری باشد اما در موسیقی تاج اصفهانی.
ممکن است عالم جنگل مولا باشد و هر اتفاقی درآن بیفتد اما عالم این قدرها هم بی حساب و کتاب نیست. و نه تنها به نظرم بیحساب و کتاب نیست که به نظرم از جهاتی حسابی همه چیز سر جای خودش هست. آدمیزاد هم با همه تناقض هایی که دارد بالاخره بین سلایق و اعتقاداتش پیوندهایی هم وجود دارد.
یک پیوند ارگانیک که چیزها را یک جورهایی بهم دیگر ربط می دهد. به همین دلیل است که می گویم نمی توان در سیاست فی المثل عشق کریمی قدوسی باشید اما در سینما مثلا اصغر فرهادی را بپسندید. یا امام جمعه مطلوبتان سید احمد خاتمی باشد اما خواننده مورد علاقه تان شهرام ناظری.
این ها باهم جور در نمی آید. اما اگر کریمی قدوسی را دوست داشته باشید و از آن طرف هم زانکو و یا تتلو را خیلی چیز غریبی نیست. قابل فهم است. یعنی یک جورهایی همه چیزتان با همه چیزتان جور در می آید و اگر در کنار این علایق، سینماگر مورد علاقه شما هم بشود مسعود ده نمکی که نور علی نور است. تصور این که شما در سیاست طرفدار سید محمد خاتمی باشید و در سینما ناصر تقوایی را بپسندید چیز عجیبی نیست اما اگر جایی بگویید من به گفت و گوی تمدن ها علاقه دارم و همزمان ابوالقاسم طالبی را هم خیلی دوست دارم احتمال این که به شما پیشنهاد کنند بروید و خودتان را به دکتر نشان بدهید خیلی زیاد است.
این که عده ای طرفدار زانکو و یا تتلو باشند به خودی خود هیچ ایرادی ندارد اما بدانید کسانی که این بزرگواران را دوست دارند و تبلیغ می کنند با همین سطح از شعور و درک هنری و زیباشناسی مقدرات مملکت را هم در دست دارند و برای من و شما و فرزندان ما برنامه ریزی می کنند. یعنی در سیاست و اجتماع و فرهنگ هم با همین دست فرمان و همین اندازه هوش و استعداد برای ما تصمیم گیری می کنند. خوب و بدش را نمی دانم. ارزش گذاری هم نمی کنم. فقط جهت اطلاع عرض کردم.
خب،علاوه بر موضوع زیبایی شناسی و درک هنری دلایل دیگری هم دارد دفاع از تتلو و زانکو. یکی این که این شکل از موسیقی مبلغ چیزی نیست و این دوستان اگرچه کارشان تبلیغ است اما همین که تتلو و زانکو در موسیقی شان چیزی خلاف عقاید دوستان مارا تبلیغ نمی کنند برایشان کافیست. بیشتر توضیح می دهم.
ببینید این دوستان اصولا با موسیقی ای که آدمی را به فکر وا دارد و یا او را به شکل دیگری از اندیشیدنِ خلافِ آن چه در مغز دوستان ما می گذرد مشکل دارند. خیلی هم مشکل دارند. در نتیجه بین مرغ سحر و دررو محکم نبند نرو، این دومی را ترجیح می دهند.
در واقع می گویند ترویج بی فکری و الکی خوشی به مراتب بهتر است از ترویج فکر و اندیشه. پس بهتر است مردم بروند در کنسرت و موبایل هایشان را روشن کنند و کلمات غلط غلوط را به زبان بیاورند و بالا و پایین بپرند و جیغ بزنند تا این که مرتب و منظم سر جایشان بنشینند و یکی دو ساعت موسیقی جدی بشنوند. اصلا این میزان جدیت برای یک جامعه سالم! سم است. پس عشق است زانکو و تتلو را.
دیگر این که سال ها پیش، یکی از این سایت های خودارزشی پندار خیلی جدی در توجیهِ دفاع و تبلیغ تتلو نوشته بود: نباید مخاطبان تتلو که جمعیت کثیری را تشکیل می دهند دست کم بگیریم! به تعبیر دیگر در نظر این دوستان مخاطبان بی فکر و ذکر را راحت تر می شود شکل داد و در مواقع ضروری از آن ها سود جست.
این فکر را دست کم نگیرید. حضرات با همین اندیشه سراغ تتلو رفتند تا با حمایت از آقای رئیسی حماسه ای را رقم بزنند که تیرشان به سنگ خورد. البته ما که جامعه آماری درست و درمانی نداریم و نمی دانیم چند میلیون رای از آرای آقای رئیسی از گریبان تتلو بیرون آمد. شاید آن آمار، آمار قابل توجهی بوده. شاید هنوز هم این شکل از سیاست ورزی جواب بدهد. کسی چه می داند؟
57245
کد خبر 1726171