سه‌شنبه 6 آبان 1404

تعرض روزنامه کرباسچی به انسجام اجتماعی / توهین به حجاب و چادر، اقدام علیه امنیت روانی نیست؟

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
تعرض روزنامه کرباسچی به انسجام اجتماعی / توهین به حجاب و چادر، اقدام علیه امنیت روانی نیست؟

اقدام روزنامه هم‌میهن در انتخاب تصویر گفت‌وگو با شاکی پژمان جمشیدی انتقاداتی را به دنبال داشته است؛ تصویر زنی با چادر مشکی، روبند و لاک‌های قرمز!؛ بسیاری آن را اقدامی عامدانه و توهین به حجاب و پوشش خاص و مرسوم بخش قابل توجهی از زنان ایران دانسته‌اند.

به گزارش تسنیم، انتشار خبر احضار و بازداشت یک سلبریتی و مشخصاً یک بازیگر سینما کافی بود تا بسیاری از حوزه‌های رسانه‌ای کشور به هر شکل ممکن و غیرممکن و هر دستاویز مرتبط و غیرمرتبط، شروع به تولید محتوا مربوط به این مسئله و حواشی آن کنند و در چشم مخاطبی که تشنه دریافت اخبار جدید است، خودی نشان دهند.

تشکیل پرونده‌های اخلاقی با ادعاهای درست و نادرست پیرامون چهره‌های هنری اگرچه فراوانی گسترده‌ای ندارد اما آنقدر کم هم نیست که برای رسانه و افکار عمومی تازگی داشته و چیزی عجیب و غریب باشد اما شاخ و برگ دادن‌های عمدتاً غیرواقعی و اتکا به هر شنیده‌ای وانتشار چشم‌بسته آن بعضاً به انعکاس و بزرگنمایی‌های غیرواقعی منجر می‌شود.

هفته آخر مهرماه بود که خبر بازداشت پژمان جمشیدی منتشر شد و همانطور که گفته شد، به سرعت خبر اول رسانه‌های کشور با تیترهایی چون تعرض و تجاوز و آدم‌ربایی و... بزک شد و روی خروجی‌ها قرار گرفت.

سایت‌ها و کانال‌های زرد هم که از غفلت و انفعال ناظران رسانه‌ای کمال استفاده را کرده و می‌کنند، بازهم فرصت را غنیمت دانستند و به راحتی هر محتوایی که با کلیدواژه «پژمان جمشیدی» مرتبط بود را منتشر کردند. از معرفی و اعلام بیوگرافی خواهر جمشیدی تا وضعیت گذشته و حال زندگی شخصی این بازیگر تا انتشار فیلم‌هایی که مخفیانه بودن فیلمبرداری آن و تلاش برای اخاذی و تسویه‌حساب با هر انگیزه‌ای درآن هویدا بود.

یکی، از همسایه جمشیدی اطلاعات زندگی او را برملا کرد و دیگری از قول اطرافیان این بازیگر، شخصیت اخلاقی شاکی را به امید کم اثر کردن ادعایش زیر سوال می‌برد. یا برخی پیج‌ها چنان با آب و تاب از شناسایی هویت شاکی پژمان جمشیدی خبر می‌دادند که خانم جوانی از آن سوی دنیا مجبور به انتشار ویدئویی شد تا بگوید آن کسی که اسمش به عنوان شاکی وایرال شده من هستم ولی شاکی آقای بازیگر نیستم و شاکی شخص دیگری است.

عده‌ای هم به همین منوال از سوی دیگر بدون اطلاع از جزئیات پرونده، ساز حمایت چشم و گوش بسته از آقای بازیگر را کوک کردند و مدعی پاپوش و توطئه و ترور شخصیتی شدند. هرچند که تا وقتی چیزی اثبات نشده، اصل بر برائت فرد است.

در حالی که در ابتدا ادعاهایی غیرمستقیم از قول شاکی پرونده مطرح می‌شد و از عباراتی چون ربوده‌شدن با خودروی شخصی و انحراف مسیر و تجاوز و... استفاده شده بود، امروز شاکی پرونده در گفت‌وگو با روزنامه هم‌میهن، ادعاهایی متفاوت با اظهارات قبلی مطرح کرده است.

ادعاهای شاکی درباره جزئیات اتفاقات محل این بحث نیست و خود این فرد و رسانه منتشرکننده آن باید پاسخگوی این ادعاها باشند، هرچند اخلاق اسلامی، اخلاق حرفه‌ای و حقوق شهروندی متهم و قانون درباره انتشار محتوای پرونده‌های قضائی و با تأکید چند برابر پرونده‌های اخلاقی، توصیه‌ها و هشدار و دستورات مشخصی دارند که این روزها بسیاری از رسانه‌ها و کانال‌ها و پیج‌های خبری، بی‌تفاوت به این اصول هر آنچه که خواستند گفتند.

اما بحث اصلی درباره اقدام روزنامه هم‌میهن در انتخاب تصویر مربوط به این گفت‌وگوست؛ تصویر زنی با چادر مشکی و روبند و لاک‌های قرمز!؛ اقدامی که با واکنش‌های زیادی مواجه شده و بسیاری آن را اقدامی عامدانه و ابتدا توهین به حجاب و در ادامه توهین به پوشش خاص و مرسوم بخش قابل توجهی از زنان در بخش‌هایی از ایران دانسته‌اند.

وفاق کلیدی‌ترین شعار دولت آقای پزشکیان بوده است اما بلندگوی هم‌میهن و همقطاران آنها در فضای دولت چهاردهم، پشت همین شعار، به هرکس که خواستند تاختند و او را ضدوفاق دانستند.

بحث تعرض و تجاوز و بسترها و دلایل و انگیزه‌های مرتبط با وقوع آن، مقوله‌ای است که باید در زمان مناسب مورد واکاوی قرار بگیرد، اما زمانی که برخی جامعه‌شناسان و کارشناسان بحث پوشش زنان و دختران و همچنین نوع تعامل آنها با مردان و آزادی‌های بی‌حدوحصر خانواده در روابط فرزندان را زمینه‌ساز وقوع چنین جرایمی می‌دانند، طیفی از رسانه‌ها که روزنامه هم‌میهن هم معمولاً در زمره آنها می‌گنجد، به سرعت و در تغافلی آگاهانه، مدعی می‌شوند که منظور گویندگان صرفاً متمرکز بر حجاب و پوشش و بگیروببند است و با امنیتی‌کردن فضا و توهین و تحریف، سعی در وارونه‌نمایی اصل نظرات مطرح‌شده می‌کنند.

یا به عنوان نمونه اگر در فقره‌ای از قتل‌ها و تجاوزها، مشخصاً عنصر پوشش و روابط افسارگسیخته طرفین در وقوع این موارد دخیل بوده باشد هم، با توجیهاتی مثل اینکه «نباید همه را به یک چوب راند و به یک چشم دید» یا «نباید یک مصداق را به همه تعمیم داد» و مسائلی از این دست، سراغ شعار وفاق می‌روند و می‌گویند باید به فکر آرامش جامعه و انسجام و حفظ سرمایه انسانی باشیم.

اما اکنون که در این پرونده قضائی _که از نظر برخی همفکران این افراد، تا قبل از طرح شکایت و ادعاهایی چون آدم‌ربایی و تجاوز و تعرض، اصلا مشکلی با غیراخلاقی یا غیرشرعی بودن آنها ندارند_، هنوز هیچ ادعای اثبات‌شده‌ای وجود ندارد و هیچ حکمی صادر نشده است، به راحتی هرآنچه خواستند منتشر کردند و حالا با تصویر یک زن محجبه با چادرمشکی و لاک قرمز، توهینی مستقیم به بخش قابل توجهی از زنان کشور می‌کنند و به انسجام اجتماعی چنگ می‌اندازند.

باید پرسید آیا وفاق و احترام به نظر مقابل، صرفاً پذیرفتن حرف و عقیده این دوستان است و اگر به پوشش و عقیده طیف گسترده‌ای از مردم این کشور با بدترین شکل و بهانه ممکن، توهینی اینچنینی شود، وفاق خدشه‌دار نمی‌شود؟

آیا روزنامه هم‌میهن حاضر است پوشش عادی و مرسوم شاکی پرونده آقای جمشیدی را منتشر و آن را با طرح و تصویری که برای این گفت‌وگو انتخاب کرده، مقایسه کند تا مشخص شود چه تناسبی بین این دو وجود دارد؟

مسئله پرونده پژمان جمشیدی و محتوای آن و همچنین اقدام روزنامه هم‌میهن به قدری سخیف و غیراخلاقی هست که اصلاً نمی‌توان صراحتاً گفت چه زنان شریف و عفیف و عزیزی، در طول تاریخ از این پوشش استفاده کرده‌اند و به جای قرمزی لاک محبوب عوامل هم‌میهن، چه زخم‌ها و خون‌دل‌هایی انگشتان آنها را قرمز کرده است.