تماشای حقیقت از لابلای شاخههای "جنگل پرتقال"
در این فیلم با حقیقت روبرو میشویم و آن را با تلنگری به نام عیب خودبینی و تکبر تماشا میکنیم. اما جنگل پرتقال این درس مهم خود را با یک درام رئال ساده اما ارزشمند بیان میکند و جالب آنکه ساخت آرام آن باعث نمیشود که مخاطب خسته شود.
خبرگزاری تسنیم- محمدباقر صنیعی منش
جنگل پرتقال فیلم پرهیاهو و یا دارای تعلیق و هراس نیست که مخاطب را در طول یک ساعت و نیم روی صندلی نگه دارد و خسه نکند، پس چه چیز باعث میشود که این فیلم را با لذت و آرامش تماشا کنیم؟ قبل از جواب باید نکتهای را در این رابطه توضیح داد.
درامها برای اینکه مخاطب را جذب خود کنند باید قلابی را در مخاطب بیاندازند تا به آن گیر کند. این اولی و مهمترین چیزی است که باید نویسنده فیلمنامه یا نمایشنامه به آن توجه کند. برخی از درامها با هراس و تعلیق و حوادث این گره را ایجاد میکنند و به طور کلی با فراز و فرود داستان و بالا و پایین رفتن شخصیت اصلی در آن و برخی دیگر مانند جنگل پرتقال با خود شخصیت و کاوش در آن و لایهبرداری از گذشته و نشان دادن وجهه و ماهیت حقیقی او.
ما به عنوان مخاطبین در هنگام تماشای درام رئال آرمان خانساریان آرام آرام با ماهیت و وجهه حقیقی سهراب که عبارت است از غرور و عجب آشنا میشویم و کم کم با گذشته او که رفتارهایی خارج از اخلاق داشته که به خاطر همین تکبرش بوده است.
حالا این کولهباری از منیت و خودپسندی یکباره خود را در جایی نشان میدهد که فکرش را هم نمیکند. بازگشت او به روزهای دانشجویی که از رفتن به آنجا فراری است نشان میدهد که او دوست ندارد عقبه خود را تماشا کند. همین عنصر ساده برای اینکه مخاطب بنشیند تا حقیقت را تماشا کند کافی است. علاوه بر آنکه مریم سیفی نیز با بازی دادن سهراب که در اواخر فیلم روشن میشود، مخاطب را دچار شگفتی میکند و بار دیگر مخاطب از احساس ارزش افزوده هیجان و تعجب در فیلم لذت می برد. میتوان یک فیلم درام ساده با کمترین هزینه ساخت که حرفهای مهمی داشته باشد و مخاطب هم از آن لذت ببرد تنها باید زندگی شخصیتها را به خوبی شناخت و با آنان زندگی کرد تا بتوان به زیبایی آنان را به تصویر کشید.
جنگل پرتقال جدای از قصه و درام از نظر محتوایی نیز حرفهای مهمی دارد. به تعبیر تهیهکننده فیلم رسول صدرعاملی فیلم حرفی دارد که باید گفته میشد. درسهایی که زندگی آدمها به ما مخاطبین فیلم میدهند برگ برنده درامهای رئال است و جنگل پرتقال درس دوری از خودبینی و خودپسندی را به ما میدهد. باید از عجب و خودبینی دوری کرد تا راه درست پیش روی ما باز شود. کمالگرایی عیب نیست به شرط آنکه دیگران را کوچک نبینیم. هرچقدر درختان پربارتر باشند متواضعترند و شاخههای خود را به پایین میآورند تا انسانها در سهولت بیشتر دستشان به آنها برسد.