تنها در خیابان؛ رهایم نکن
تهران - ایرنا - شب است، گوشهای از دیوار خیابانی شلوغ سایهای میبینم، سایهای شبیه انسانی که کُنجی دنج را اختیار کرده یا منتظر کسی است. تنهایی امانش را بریده و آنجا نشسته. کمی جلوتر رفتم دیدم پیرمرد و پیرزنی سالخورده زیر پتویی کهنه و مندرس کنار هم ایستادهاند. انگار تنها بودند و کسی را نداشتند.