«جزر و مد»؛ سریالی که فقط نامش بزرگ است / وقتی شبکه نمایش خانگی قبرستان سریالهای "بساز و بنداز" میشود

کارگردانی که روزگاری طلا میساخت، حالا در «جزر و مد» با کپیکاری از خاطرات خودش دستوپنجه نرم میکند «جزر و مد» به جای نوآوری، یک نسخه کپیشده از گذشته را به نمایش میگذارد.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - بسیاری از مخاطبان روزهای طلایی سریالسازی در صداوسیما با شنیدن نام «محمدحسین لطیفی»، کارگردان باسابقه تلویزیون، آثاری نظیر «صاحبدلان» و «دودکش» را با روایتهای اجتماعی و خانوادگی به یاد میآورند. لطیفی اکنون با سریال «جزر و مد» به شبکه نمایش خانگی بازگشته، اما آیا این بازگشت توانسته رضایت مخاطبان امروز را جلب کند؟
«جزر و مد» در فضایی آشنا به داستانهای خانوادگی، روابط قدرت، عشقهای ناکام و چالشهای عاطفی میپردازد و در برخی سطوح، یادآور ساختار و لحن آثار پیشین لطیفی است. اما بهرغم وفاداری به همان سبک صمیمی و گاه انتقادی، به نظر میرسد سریال در انطباق با معیارهای امروزی روایت و تولید دچار ضعفهایی جدی است.
نامهای بزرگ، خروجی کمرمق
سریال «جزر و مد» با وجود بهرهمندی از کارگردان مطرح، تهیهکننده شناختهشده و گروهی از بازیگران شناخته شده، نتوانسته در فضای پرترافیک و پررقابت شبکه نمایش خانگی جایگاه قابلتوجهی بهدست آورد.
این سریال نه تنها در اجرای فیلمنامه، بلکه در شخصیتپردازی، لحن و ساختار کلی نیز دچار ضعفهایی اساسی است که نیازمند بازنگری و اصلاح جدیاند؛ وگرنه خطر فراموشی زودهنگام آن، بسیار محتمل است.
فیلمنامه؛ نقطه ضعف اصلی سریال
یکی از نخستین چالشهای اثر، فیلمنامه آن است؛ شخصیتپردازی بهویژه در قسمتهای آغازین، ضعیف و سطحی به نظر میرسد.
معرفی شخصیتها عمدتاً از طریق گفتوگوهایی انجام میشود که بهجای نمایش، صرفاً اطلاعاتی را انتقال میدهند. این امر باعث شده تا مخاطب نتواند به درک روشنی از شخصیتها، پیشینه آنها و روابطشان دست یابد.
نمونه بارز این نارسایی، در رابطه عشقی میان امیر (آرش مجیدی) و آیدا (سمیرا حسنپور) مشاهده میشود؛ رابطهای که فاقد زمینهسازی لازم است و انگیزههای آن برای مخاطب چندان قابل درک نیست.
بازیهای بیرمق در سایه نامهای بزرگ
در بُعد اجرایی نیز، با وجود حضور چهرههای شناختهشده، بازیها تأثیرگذاری چندانی ندارند. اجراهای بازیگرانی مانند فقیه سلطانی، سمیرا حسنپور، پانتهآ جهانگیری و بردیا دیانت، فاقد عمق و پرداخت لازماند و تنها در سطحی معمولی باقی ماندهاند.
در این میان، بازیگر نقش نوجوان «پرهام» به دلیل ناآشنایی و اجرای خام، نوعی ناهماهنگی در بافت کلی اثر ایجاد کرده است. هرچند سعید چنگیزیان تا حدی توانسته با بازی خود نقطهای از امید ایجاد کند، اما هنوز این تلاش به شکل یک ارتباط عاطفی قوی با مخاطب نرسیده است.
روابطی مبهم در دل یک خانواده پر رمز و راز
روایت سریال بر محور خانوادهای ثروتمند بنا شده، اما روابط میان اعضای این خانواده بهدرستی تبیین نشده است. مخاطب درگیر تشخیص نسبتها و درک موقعیتها میشود و همین ابهام، به انسجام داستان لطمه زده است.
اتفاقات داستان، بهرغم ظرفیت احساسی بالقوه، در اجرا فاقد تأثیرگذاریاند و کشش داستانی لازم را ایجاد نمیکنند.
کشش داستانی؛ گمشدهای در «جزر و مد»
«جزر و مد» در مقایسه با آثار موفقتر پلتفرمهای نمایش خانگی مانند «وحشی»، «در انتهای شب» یا «بازنده»، شروعی کمرمق داشته و از همان ابتدا نتوانسته انتظار مخاطب را برآورده کند.
به نظر میرسد سریال به جای نوآوری، بیش از حد به الگوهای کهنه سریالسازی تلویزیونی تکیه کرده است؛ الگویی که دیگر با ذائقه مخاطبان پلتفرمهای امروز همخوانی ندارد.
پتانسیلِ از دسترفته یا فرصتی برای احیا؟
«جزر و مد» هنوز در حوزههایی چون فیلمنامه، شخصیتپردازی و اجرا نیازمند بازنگری و اصلاحات اساسی است. تنها در سایه این تغییرات است که میتوان امید داشت این سریال جایگاه شایستهای در میان تولیدات پررقابت شبکه نمایش خانگی بیابد.
«جزر و مد»؛ سریالی بدون زیرنویس و نمایش بعد از افطار!
«جزر و مد» مصداق بارز ضربالمثل «لوبیا کاشتی، نشادور برداشت کردن» است؛ سریالی که اگرچه ظاهراً برای فضای نمایش خانگی ساخته شده، اما در فرم و محتوا همچنان رنگوبوی تولیدات مناسبتی تلویزیون را دارد.
تنها تفاوت اینجاست که دیگر زیرنویس «ویژه افطار» روی تصویر نیست! این سریال با رویکردی شتابزده و سطحی، نمیتواند با مخاطب هوشمند، نکتهسنج و سختگیر پلتفرمهای امروزی ارتباطی مؤثر برقرار کند.
از «بساز - بنداز» تا بیاعتمادی مخاطب
بخش عمدهای از تولیدات اخیر شبکه نمایش خانگی، قربانی سرعت، بیبرنامگی و ضعف در کیفیت شدهاند. این آثار نه تنها تجربهای ماندگار ایجاد نمیکنند، بلکه بهعنوان محصولاتی زودگذر و مصرفی، به نوعی در چارچوب جریان «بساز - بنداز» قرار میگیرند. چنین رویکردی، مخاطبان را نسبت به محصولات ایرانی بیاعتماد میکند و فضای رقابتی سالم و خلاق انه در سریالسازی را خدشهدار میسازد.
آیا امیدی به آینده «جزر و مد» هست؟
قسمتهای نخستین این مجموعه، علیرغم تیم حرفهای پشت دوربین، هنوز نتوانستهاند نقطه قوت شاخصی ارائه دهند. سریال از استانداردهای پذیرفتهشده پلتفرمهای موفق فاصله زیادی دارد.
شخصیتها هنوز به بلوغ نرسیدهاند، روایت عمق ندارد و بازیها از حد یک اجرای معمولی فراتر نرفتهاند. با این حال، شاید مخاطبان همچنان امیدوار باشند که در قسمتهای بعدی، «جزر و مد» از این رکود خارج شود و پتانسیل خود را بالفعل کند.
«جزر و مد»؛ گیر افتاده میان دو دهه؛ از زمانکُشی تا بیاثر بودن
نخستین احساسی که پس از تماشای قسمتهای ابتدایی سریال «جزر و مد» به بیننده دست میدهد، حس سرگردانی در زمان است. روایتی کشدار، دیالوگمحور و بیرمق، بدون ایجاد هیچگونه کشش دراماتیک، به شکلی خستهکننده ادامه مییابد. نه داستان، نه شخصیتها و نه حتی عناصر فنی سریال، موفق نمیشوند پلی میان تصویر و احساس مخاطب بسازند. همهچیز گویی در فضای کلیشهای سالهای دور متوقف مانده است.
روایتی که تماشاگر را از خود پس میزند
یکی از بزرگترین ضعفهای «جزر و مد» دقیقاً در همان جایی نمایان میشود که برای یک سریال در پلتفرمهای مدرن حیاتی است: ناتوانی در برقراری ارتباط مؤثر با مخاطب. در دورانی که سریالها برای جلب توجه رقابت میلیثانیهای دارند، «جزر و مد» نه تنها موفق به ایجاد همذاتپنداری نمیشود، بلکه مخاطب را با حس بیهدفی و اتلاف وقت تنها میگذارد.
این سریال، ابتداییترین اصول جذب مخاطب در دنیای نمایش خانگی را نادیده گرفته است.







