دوشنبه 5 آبان 1404

جشن ازدواج یا پروژه دیده‌شدن؟

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
جشن ازدواج یا پروژه دیده‌شدن؟

در حالی که جوانان با اجاره‌های سنگین و قسط وام دست‌وپنجه نرم می‌کنند، عروسی برخی سلبریتی‌ها در فضای مجازی به صحنه‌ای از تجمل و تبلیغ تبدیل شده است؛ جایی که عشق واقعی جای خود را به برند و دیده شدن می‌دهد.

فرهنگی

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در روزگاری که بسیاری از جوان‌ها زیر بار اجاره‌خانه، قسط و گرانی کمر خم کرده‌اند و از پس یک زندگی معمولی هم به‌سختی برمی‌آیند، هر چند روز یک‌بار ویدیوهایی از عروسی‌های پرزرق‌وبرق بازیگران در فضای مجازی می‌چرخد؛ مراسم‌هایی که بیشتر از آن‌که رنگ و بوی عشق داشته باشند، بوی تبلیغ و اسپانسر می‌دهند.

انگار رقابتی خاموش میان چهره‌ها شکل گرفته است؛ مسابقه‌ای برای باشکوه‌تر، لوکس‌تر و پرخرج‌تر برگزار کردن مراسم ازدواج. سالن‌های مجلل، لوسترهای میلیاردی، لباس‌های پرنسسی و حلقه‌های طلا با طراحی خاص، همه و همه نه به عنوان نشانه‌ای از عشق، بلکه به عنوان ابزاری برای دیده شدن در قاب دوربین‌ها چیده می‌شوند.

اتاق‌خواب، لبخندها، لباس‌ها و حتی نگاه‌های عاشقانه، دیگر خصوصی و صمیمی نیستند؛ همه جلوی دوربین به نمایش گذاشته می‌شوند تا در شبکه‌های اجتماعی وایرال شوند. صحنه‌هایی که روزگاری تنها مختص لحظه‌های ناب و صمیمیت زوج‌ها بود، امروز خوراک صفحات زرد، استوری‌ها و ویدیوهای کوتاه تبلیغاتی شده‌اند. در این میان، مخاطب عادی تنها می‌بیند، حسرت می‌خورد و مقایسه می‌کند؛ و این مقایسه، هرچند ناخواسته، به نوعی فشار روانی و احساس نابرابری اجتماعی تبدیل می‌شود.

این مراسم‌ها دیگر جشن عشق نیستند؛ نمایش قدرت، پول و برندینگ هستند. هر نگاه و لبخند، هر ژست و هر صحنه طراحی شده، بخشی از سناریوی تبلیغاتی است که پیامش روشن است: «زندگی زیبا و لوکس را فقط ما می‌توانیم داشته باشیم.» و جوانی که با حقوق محدود و اجاره سنگین دست و پنجه نرم می‌کند، تنها تصویر ایده‌آل و دست‌نیافتنی این زندگی را می‌بیند و دلش می‌سوزد.

ازدواج یا پروژه تبلیغاتی؟

دیگر ازدواج برای برخی چهره‌ها فقط یک مراسم خانوادگی ساده نیست؛ این روزها به پروژه‌ای سینمایی و تبلیغاتی تبدیل شده است؛ پروژه‌ای با سناریو، کارگردان، طراحی صحنه، فیلم‌بردار و چند اسپانسر فعال که هر جزئیات مراسم را از پیش برنامه‌ریزی می‌کنند. حتی لحظه‌ی «بله گفتن» هم گویی در فیلمنامه‌ای از پیش نوشته شده اجرا می‌شود و بخشی از قرارداد تبلیغاتی به حساب می‌آید.

از لباس عروس و حلقه گرفته تا سالن، آرایشگاه، کیک و دسته گل، همه و همه بخشی از پازل تبلیغاتی‌اند؛ تبلیغاتی که به نام عشق اما به نفع برندها و جیب‌های پشت پرده تمام می‌شود. دوربین‌ها، نورها و زاویه‌های خاص چیدمان، هر حرکت و هر نگاه را قاب می‌کنند تا در شبکه‌های اجتماعی وایرال شوند و برندها در پس این شادی نمایشی بدرخشند.

عجیب نیست اگر بازیگری وسط مراسمش جلوی دوربین برود و از «مدیر سالن» یا «طراح لباس» تشکر کند؛ این تشکر صادقانه نیست، بخشی از دکوری است که باید در قاب دیده شود و به بیننده پیام بدهد: «همه چیز برنامه‌ریزی شده، همه چیز شیک و لاکچری است.» لبخندها حساب بانکی دارند و ژست‌ها برچسب قیمت؛ حتی حرکات عاشقانه و نگاه‌های عاشقانه، دیگر صرفاً نماد عشق نیستند، بلکه بخشی از کاتالوگ تبلیغاتی زنده‌اند که به مخاطب نشان می‌دهد هر چیزی قابل خریدن و نمایش است.

از علی ضیاء تا فریبا نادری؛ وقتی «ادایی‌ها» افکار عمومی را خراش می‌دهند

نمایش تجمل، تحقیر طبقه متوسط

در شهری که جوان‌ها به‌سختی اجاره‌خانه می‌دهند، قسط وام ازدواج را نفس‌زنان پرداخت می‌کنند و هر پس‌انداز کوچکی صرف نیازهای روزمره می‌شود، انتشار ویدیوهای پرزرق‌وبرق عروسی چهره‌ها جز نمایش تجمل و فخرفروشی چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ وقتی خانه‌های زعفرانیه، سفرهای خارجی، ماشین‌های لوکس و پرده و مبلمان میلیاردی در ویدیوها خودنمایی می‌کنند، در واقع نوعی تحقیر بی‌صدا و آرامِ طبقه متوسط رخ می‌دهد؛ تحقیری که نه با خشونت، بلکه با مقایسه و حسرت روزانه به ذهن جوانان منتقل می‌شود.

آن جوانی که با اسکرول بی‌هدف اینستاگرام تنها تفریح ارزانش را می‌گذراند، شاید نداند بیشتر این مراسم‌ها با حمایت مالی اسپانسرها و برنامه‌ریزی دقیق برگزار شده‌اند؛ اما همان تصویر پر زرق‌وبرق و درخشان در ذهنش باقی می‌ماند و تبدیل به حسرتی تلخ می‌شود. حسرتی که به مرور، نه تنها به افسردگی یا ناامیدی شخصی منجر می‌شود، بلکه تخم نارضایتی اجتماعی را در ذهن او می‌کارد.

این حسرت‌ها وقتی انباشته می‌شوند، می‌توانند به خشم اجتماعی، دلزدگی از عدالت و بی‌اعتمادی به نظام ارزشی جامعه تبدیل شوند؛ جوانی که روزها سخت تلاش می‌کند تا هزینه‌های معمول زندگی را تامین کند، ناخواسته در مقابل نمایش بی‌حد و حصر ثروت و تجمل، احساس حقارت می‌کند. در این میان، شبکه‌های اجتماعی نقشِ آینه‌ای تحریف‌شده را بازی می‌کنند که زندگی واقعی را کوچک و ناکافی و زندگی نمایشی سلبریتی‌ها را بزرگ و دست‌یافتنی نشان می‌دهند، در حالی که پشت این تصویر، میلیون‌ها تومان هزینه و قراردادهای تبلیغاتی پنهان شده است.

از زیبا بروفه تا امروز؛ عادی‌سازی عریانی فرهنگی

یادمان نرفته روزی را که فیلم عروسی زیبا بروفه ناخواسته منتشر شد و او ماه‌ها ممنوع‌الکار شد؛ آن روزها هنوز حریم خصوصی و احترام به زندگی شخصی ارزش داشت. انتشار آن ویدیو، واکنش‌های گسترده‌ای در رسانه‌ها و جامعه برانگیخت و بسیاری از مردم از تجاوز به حریم شخصی انتقاد کردند. اما امروز همان نمایش که روزی نکوهش می‌شد، به ابزاری برای دیده‌شدن و جلب توجه تبدیل شده است؛ یک ترند مدرن سلبریتی‌محور که خط قرمزها را به‌مرور جابه‌جا کرده است.

در دنیای امروز سلبریتی‌ها، «نشان ندادن زندگی شخصی» به‌معنای عقب‌ماندن از قافله است. هنرمندانی که روزی تنها با اثر و هنرش شناخته می‌شدند، حالا با تبلیغ سالن آرایش، برند لباس یا جواهرات و حتی جزئیات کوچک زندگی روزمره‌شان در ذهن مردم باقی می‌مانند. این تغییر ظاهراً کوچک، اما در واقع نمادی از فروپاشی تدریجی ارزش‌های فرهنگی است؛ از تبدیل «هنرمند» به «اینفلوئنسر» و کم‌رنگ شدن مرز میان هنر و تجارت تا عادی شدن نمایش زندگی خصوصی برای جلب دنبال‌کننده و تبلیغ برند.

این روند، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی گسترده‌ای دارد: وقتی زندگی شخصی هنرمندان به ابزار دیده‌شدن بدل می‌شود، استانداردهای جامعه نیز تغییر می‌کنند. خصوصیاتی که روزگاری مقدس و محافظت‌شده بودند، حالا با معیارهای نمایش و درآمدسازگاری سنجیده می‌شوند؛ و این همان جایی است که هنر و تجربه انسانی به کالا تبدیل می‌شوند، جایی که تماشاگر به جای تحسین اثر هنری، به دنبال نگاهی اجمالی به زندگی خصوصی افراد مشهور می‌رود.

اتاق خوابتان را برای خودتان بگذارید!

نمایش زندگی شخصی، افتخار نیست؛ نشانه‌ی بحران است. وقتی لحظه‌های خصوصی و صمیمی انسان‌ها به صحنه‌ای برای دیده شدن و تبلیغ تبدیل می‌شوند، دیگر نمی‌توان از آن به عنوان تجربه‌ای ناب و انسانی یاد کرد. ازدواج اگر قرار است آغاز آرامش، هم‌نشینی و اعتماد باشد، چرا باید در قاب دوربین و زیر نور پروژکتور معنا پیدا کند؟ چرا اتاق‌خوابی که باید پناهگاه سکوت، خلوت و صمیمیت باشد، تبدیل می‌شود به لوکیشن فیلم تبلیغاتی و جایی برای نمایش تجملات و برندها؟

فراموش نکنیم، ما از فرهنگی آمده‌ایم که زیبایی را در سادگی می‌دید، نه در تجمل و فخرفروشی. فرهنگی که سفره عقد ساده‌تر از آن بود که اسپانسر بخواهد و جشن‌ها، بیشتر نماد اتحاد و محبت بودند تا رقابت یا نمایش ثروت. در این سنت، شادی واقعی و ارزش معنوی لحظات زندگی مهم‌تر از ظاهر لوکس و دیده شدن بود.

اگر قرار است چهره‌ها و هنرمندان الگو باشند، کاش یادشان نرود مردم امروز، به جای طلا، تاج و تزئینات اجاره‌ای، به تماشای محبت واقعی، همدلی و زندگی صادقانه نیاز دارند. الگویی که صرفاً در نمایش تجملات خلاصه شود، نه تنها الهام‌بخش نیست، بلکه فاصله میان زندگی واقعی و تصویرسازی‌های مصنوعی را عمیق‌تر می‌کند و حسرت و مقایسه‌ای نابه‌جا در ذهن جامعه ایجاد می‌کند.

ازدواج، اگر حقیقتاً عشق و همراهی باشد، نیازی به دوربین، نور و سناریوی تبلیغاتی ندارد. عشق در نگاه‌های آرام، دست‌های در دست هم گذاشتن و حضور صمیمی در کنار هم معنا پیدا می‌کند، نه در قاب‌های تبلیغاتی که بیشتر شبیه به صحنه‌های سینمایی طراحی شده‌اند. وقتی زندگی خصوصی تبدیل به ابزار دیده شدن می‌شود، ارزش‌های انسانی و فرهنگی جای خود را به نمایش و رقابت‌های پوچ می‌دهند، و آنچه باقی می‌ماند، تصویری خالی و فاقد اصالت از زندگی است.