خصوصیسازی سرخابیها؛ چی فکر میکردیم، چی شد!

کارشناس ورزش کشورمان درخصوص خصوصیسازی سرخابیها یادداشتی در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، رضا شجیع کارشناس ورزش کشورمان درخصوص خصوصیسازی سرخابیها یادداشتی در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده که به شرح زیر است:
سالها انتقاد اصلی به مدیریت دو باشگاه بزرگ کشور، استقلال و پرسپولیس، حول محور تصدیگری مستقیم دولت و هدررفت منابع عمومی بود. تحلیلها و مطالعات اقتصادی و ورزشی نشان میداد که دولت نه تنها شرایط و توانایی اداره حرفهای باشگاههای فوتبالی را ندارد، بلکه تداوم این تصدیگری باعث میشود منابع مالی عمومی به شکل غیرشفاف و غیرموثر مصرف شود. بنابراین، ایده خصوصیسازی و واگذاری این دو باشگاه به مالکان جدید به عنوان راهکار نهایی در دولت سیزدهم مطرح و اجرایی شد. تصور عمومی و کارشناسانی غالب در آن زمان این بد که با ورود بخش خصوصی، منابع مدیریت شده تر هزینه شده و درآمدزایی پایداری برای این دو باشگاه ایجاد میشود، به عبارت دیگر؛ ساختار حرفهای باشگاه ها شکل میگیرد و هواداران با اطمینان بیشتری شاهد رشد و ثبات تیمهای محبوبشان خواهند بود.
ایدهای که شکست خورد تجربه چند سال اخیر نشان داد که این ایده تا حد زیادی شکست خورده است. نه تنها مشکلات اصلی باشگاهها حل نشد، بلکه اکنون وارد فاز جدیدی از ناکارآمدی و سوءمدیریت شدهایم. خصوصیسازی در عمل تبدیل به نوعی «بنگاهداری بدون حساب و کتاب» شده و مسیر حرفهایسازی باشگاهها به شدت متوقف شده است. برخلاف انتظار، شفافیت مالی و ساختاری هنوز برقرار نیست و تصمیمگیریهای هیجانی و غیراصولی در سطحی گسترده ادامه دارد.
دلایل ناکارآمدی دلایل این ناکارآمدی چندوجهی است. نخست آنکه تصور عمومی و سیاستگذاران از خصوصیسازی با مدل بنگاهداری اشتباه گرفته شد. مالکان جدید، بر خلاف ادعاهای اولیه، از تجربه لازم برای مدیریت یک باشگاه حرفه ای فوتبال، که ترکیبی از مدیریت منابع، توسعه بازیکن، برنامهریزی مسابقات و تعامل با هواداران است، برخوردار نبودند. رویکرد آنها در عمل تکیه بر هزینهکردهای سریع، تصمیم های غیرشفاف و بازدهی کوتاهمدت متمرکز شد. آنچه اکنون به رویا تبدیل شده، ساخت باشگاهی حرفهای با الگوی مدیریتی علمی و یک چشمانداز بلندمدت است.
تصمیم های هیجانی دومین عامل، فقدان یک سیستم مدیریتی حرفهای با ساختار درست و اصولی است. بر هیچ کس پوشیده نیست که باشگاههای استاندارد دنیا از چرخهای حرفهای مشتمل بر مدیریت مالی شفاف، برنامهریزی دقیق، سرمایه گذاری پایه، بازاریابی علوی و روابط عمومی حرفهای برخوردارند. در استقلال و پرسپولیس، این چرخه هیچگاه به معنای واقعی کلمه شکل نگرفت. تصمیمهای مدیریتی این دو باشگاه اغلب احساسی یا مبتنی بر فشارهای سیاسی و اجتماعی گرفته میشود و هیچ برنامه مدون بلندمدتی برای ارتقای سطح حرفهای باشگاهها مشاهده نمیشود.
فقدان نظارت و شفافیت سوم اینکه فرهنگ مدیریتی و نظارتی لازم هنوز در این دو باشگاه شکل نیافته است. خصوصیسازی تنها انتقال مالکیت را به همراه داشت، اما ابزارهای کنترلی، گزارشدهی شفاف و حساب و کتاب برقرار نشدند. در نبود این ابزارها، سوءمدیریت و استفاده غیرهدفمند از منابع به شکل آشکار یا پنهان ادامه دارد. حتی گاهی ریختوپاشها بیشتر از دوره دولتی شده، چرا که مدیران با این تصور وارد شدهاند که میتوانند بدون نگرانی از محدودیت منابع و ایجاد یک تراز مالی منطقی هزینه کنند.
هزینه بدون ساختار و اما نکته چهارم اینکه خصوصیسازی بدون اصلاح ساختاری نتیجه معکوس به همراه دارد. تمرکز صرف بر مالکیت و تغییر افراد، بدون اصلاح فرآیندها، فرهنگ سازمانی و ایجاد سازوکارهای حرفهای، نه تنها مشکل را حل نمیکند، بلکه آن را پیچیدهتر و آسیبپذیرتر میکند. این دو باشگاه نیازمند یک الگوی بومی مدیریت حرفهای هستند که هم منابع مالی را با نظام و شفافیت مدیریت کند و هم اینکه برآورده کننده انتظارات هواداران باشد.
نتیجهگیری روی کاغذ، خصوصیسازی به دنبال حرفهای تر کردن باشگاه ها و راحتتر کردن خیال هواداران بود، آرزویی که در عمل محقق نشد. ما نه تنها باشگاههای پایدار و شفاف نساختیم، بلکه اکنون وارد عصر جدیدی از هزینههای بیحساب و تصمیم های کوتاهمدت شده ایم. به جای چشمانداز روشن برای هوادار، هر روز شاهد سردرگمی، ریختوپاش و ناکارآمدی نوین هستیم. شاید وقت آن رسیده که باور کنیم، مدیریت حرفهای باشگاه ورزشی با بنگاهداری مالی متفاوت است و بدون ساختار، فرهنگ و حساب و کتاب درست، هیچ مالک خصوصی نمیتواند مشکل عمیق استقلال و پرسپولیس را حل کند. روی زمین واقعیتها، مهمترین جمله این روزهای هواداران و کارشناسان فوتبال این است: «چی فکر میکردیم، چی شد».