خطر نابودی بزرگترین سرمایه رسانه ملی با یک اشتباه محاسباتی
با رویکرد تازه، گروهی که گزینهشان در بین شبکههای تلویزیونی، شبکه سه بوده و از این طریق برنامههای جوانپسند و سرگرم کننده، مجموعههای کمدی و تاکشوهایی چون کوله پشتی را میدیدند، قاعدتا با این تغییر کنداکتور شبکه سوم سیما، سراغ شبکههای دیگری میروند که لزوما شبکههای تلویزیون ایران نیست.
شبکه سوم سیما به عنوان پرمخاطبترین شبکه تلویزیون از آغاز راه اندازی تاکنون، رویهای در پیش گرفته که نگرانی بابت ریزش مستمر مخاطبان این شبکه را دوچندان کرده است؛ رویدادی که در صورت وقوع به منزله نابودی یا دست کم وارد آمدن ثلمه جدی به بزرگترین سرمایه رسانه ملی است و از این منظر، باید با نگرانی به روندی که در این شبکه طی میشود، نگریست.
به گزارش «تابناک»؛ با توسعه شبکههای تلویزیون در دوره علی لاریجانی، شبکه سوم سیما راه اندازی شد و با رویکردی که در قبال آن در پیش گرفته شد، جایگاه پرمخاطبترین شبکه تلویزیون ایران را تا امروز در اختیار داشته است. بر اساس رویکردی که در دوره پس از لاریجانی نیز تقویت شد، عمده برنامههای سیاسی در شبکه اول سیما متمرکز بود و در عوض شبکه سوم سیما کمترین میزان برنامه سیاسی و کمترین بخشهای خبری را داشت.
کارویژه شبکه سوم سیما، «جوان» بود و در همین راستا پخش فیلمهای سینمایی جذاب، برنامههای کمدی نود شبی، پخش زنده لیگهای فوتبال اروپا و برنامه «نود» و در ادامه برنامه «هفت» برای دوره طولانی در این شبکه نمود بیشتری داشت و توانست طیف وسیعی از مردم به ویژه جوانان را جذب کند. پس از تغییر مدیر شبکه سوم سیما، رویکرد این شبکه با شتاب قابل توجهی در حال تغییر است و شماری از برنامههای سیاسی به کنداکتور شبکه سوم سیما سرازیر شدهاند که ارتباطی با هدف گذاری این شبکه نداشتهاند.
هرچند برخی از این برنامههای سیاسی و مجموعههای مستند کیفیت قابل قبولی داشته، اینکه درباره جزئیات بودجه بحث و بررسی صورت پذیرد، اساسا ارتباطی با مأموریت تاریخی شبکه سه ندارد و مطلوب مخاطبانی نیست که برای دیدن مجموعه محتوای دیگری شبکه سه را انتخاب کردهاند. قاعدتا اگر این گروه قصد تماشای برنامههای سیاسی را داشتند، شبکه یک، شبکه خبر یا شبکه افق را انتخاب میکردند و گزینههای کافی برای تماشای این جنس برنامهها در دیگر شبکهها داشتند.
هرچند رویکرد تازه شبکه سوم سیما، مقطعی منجر به دیده شدن بیشتر این برنامهها و مستندها میشود، ما به ازای این دیده شدن بیشتر برنامههای سیاسی، ریزش تماشاگران شبکه سوم سیما در بلندمدت خواهد بود. گروهی که گزینهشان در بین شبکههای تلویزیونی، شبکه سه بوده و از این طریق برنامههای جوانپسند و سرگرم کننده، مجموعههای کمدی و تاکشوهایی چون کوله پشتی را میدیدند، قاعدتا با این تغییر کنداکتور شبکه سوم سیما، سراغ شبکههای دیگری میروند که لزوما شبکههای تلویزیون ایران نیست.
ممکن است مدیر و سیاست گذاران شبکه سوم سیما به این جمع بندی رسیدهاند که با پخش یکسری مستند و برنامه سیاسی، مخاطبان برنامههای سیاسی را نیز به سبد مخاطبانشان بیفزایند؛ اما همان گونه که اشاره شد، این اساسا با جامعه هدف شبکه سه تطبیق ندارد و اگر این جنس محتوا مخاطب حداکثری داشت، شبکه اول سیما باید به جای شبکه سوم سیما، پرمخاطبترین و پربحثترین شبکه تلویزیون در سالهای اخیر میبود اما موفقیت نسبی شبکه سوم سیما تا پیش از حضور علی فروغی، نشان میدهد که راه طی شده در این شبکه اشتباه نبوده است.
بیشک بزرگترین سرمایه رسانه ملی، شبکه سوم سیماست و خطر نابودی این سرمایه با چنین اشتباه محاسباتی به مراتب بیش از آنچه تصور میشود، خواهد بود. جذب و حفظ مخاطب در دورانی که به لحظه دهها گزینه جذاب برای انتخاب در بسترهای مختلف مواجه است، به خودی خود یک تخصص جدی است. از این منظر نباید با تغییر شتاب زده جهتدهی این شبکه و همراستا کردن محتوای آن با دیگر شبکههایی که اساسا مأموریت سیاسی دارند، مزیت رقابتی شبکه سه را از آن گرفت و مخاطب را ناخواسته واداشت که به سمت دیگر گزینهها گرایش داشته باشد.