خودتان را اصللاح نکنید، ملت درستتان میکند!
"درهم" گویی، "برهم" رفتاری را در پی دارد و دریغا که این اوضاع "درهم و برهم" دارد روزشمار تقویم ما را خط، خطی می کند. به فراوان گویی افتاده ایم و این هم ضریب خطای ما را هرروز بالاتر می برد. از یاد برده ایم درس پیشینیان را که دروغ نباید گفت و البته هر راست هم نشاید گفت.
این حکم عقل نیز است اما وااسفا که مدعیان عقلمداری ما، هر دو را هم به کرات مرتکب می شوند. این واقعیت ساده اما تلخ را باید به تصریح گفت و به صدای بلند، شاید شنیده شود، البته شاید!: وقتی پای حیثیت ملی و اعتماد عمومی در میان است، صِرف آشکارسازیِ حقایق (هرچند ضروری) به شیوهای بیسامان و نمایشی، نه تنها آورده ای ندارد که فقط آبرو می برد و اعتماد را می سوزاند. در نتیجه هم خودِ ملیت را تضعیف کند. افشاگریهایی که بینظم، هدفمند یا ابزاری میشوند، نه فقط راه بر فساد نمی بندند که، زخمهای کهنه را باز میکنند، تردید میپراکنند و حرمت نهادهای عمومی را زیر سؤال میبرند حرمتِ همان ساختارهایی که باید حافظ مردم و بسترگذار توسعه باشد.
باید روش را از محتوا جدا کرد. شفافیت و پاسخگویی ارزشاند؛ اما چگونگی عرضه مطالب نیز اهمیتِ تعیینکنندهای دارد. وقتی افشاگریها در بحبوحه رقابتهای قدرت یا برای مهندسی افکار عمومی منتشر میشوند، پیامدشان غالباً نه اصلاح، که فرسایش اعتماد است. اعتماد یک کالای ظریف و اگر نگوئیم تجدیدناپذیر است، قطعا بازسازیاش سالها زمان میبرد. این را مکرر باید گفت و به یاد غفلت زدگان خودمحور آورد که ایرانِ پساجنگ، امروز بیش از هر زمان دیگری به وحدت حداکثری نیاز دارد؛ نه به افتراق روزافزون و چندپاره شدن ملت.
جنگِ سخت شاید پشت سر مانده باشد، اما جنگهای فرسایندهی داخلی کشمکشهای جناحی، تبلیغات تخریبی، افشاگریهای گزینشی میتواند همانند زلزلهای درونی بنیانِ اعتماد را را چنان بلرزاند که از هیچ بمبارانی ساخته نباشد. واقعیت را نباید از یاد برد که در شرایط فعلی، نجواهای ناخوش، حال همه را بد می کند چه رسد به فریاد هایی که به بدی و بدخواهی بلند می شود. گاه اسمش را هم می گذارند نقد و شفاف سازی! باید گفت، شفافیت، آنگاه محصولبخش است که سازمانیافته، قانونی و در خدمت اصلاح باشد.
سازوکارهای نظارتیِ کارآمد، رسانههایی مسئول و مستقلِ ملی، و نهادهای قضایی بیطرف میتواند راهِ میانه را ترسیم کند؛ راهی که هم پاسخگوئی را تضمین کند و هم از تخریب بیقاعدهی اعتماد جلوگیری نماید. افشاگری وقتی پایدار و ثمربخش است که بهدنبال حقیقتِ جمعی و ارتقای سلامتِ نظام باشد، نه بهدنبال امتیازگیریِ سیاسی. هیچ کس - البته - مصون از خطا نیست و نباید خود را فراتر از نقد بداند؛ اما نقد باید شرافتمندانه، مستند و در چارچوبِ قانون انجام شود تا نتیجهاش بازسازیِ اعتماد باشد، نه بنیادگذاری بیاعتمادی.
اگر خواهان کشوری مقتدر، آباد و مورد اعتماد شهروندانیم، باید از افشاگریها و دعواهایی که اعتماد را میفرسایند و حرمتِ نظام را تحتالشعاع قرار میدهند، پرهیز کنیم؛ و به جای آن، راهِ سختِ ساختِ نهادهای پاسخگو، تربیتِ نخبگانِ صالح و صادق توسعهگرا و سرمایهگذاریِ خردمندانه در اعتماد اجتماعی را انتخاب نماییم. تنها از این رهگذر است که میتوانیم از مرحلهی بازسازی عبور کنیم و وارد فصلی از رشد و سازندگی شویم.
حرف آخر تلخ است، به تلخی هم باید گفت تا کام شیرین از مجادلات برخی ها بر آشوبد. بله، حال مردم خوب نیست. اصلا بد است حال ملک و ملت. آنقدر از هر سو فشار و گرانی و تورم سوهان به روح و روان وتوان مردم می کشد که دیگر حوصله طاقچه بالاگذاشتن برخی ها را ندارند چه رسد به دعواهایی که فقط تنور دشمن را گرم می کند. خود را اصلاح نکنید، ملت درست تان می کند. همین ملت که در سخت هنگامه جنگ 12 روزه - به خاطر ایران و انقلاب - تمام قد پشت تان ایستاد، شما را سرجای تان می نشاند.