«دختر قاصدکها» | فیلمی نجیب برای کودکان و امیدی تازه در سینمای کوتاه ایران

اولین ساخته آزاده مسیح زاده، فیلمی اخلاقی و امیدبخش است که میتواند آیندهای موفق برای فیلمساز را در سینمای بلند کودکان و نوجوانان ترسیم کند. فیلمی نزدیک به دنیای معصوم و نجیب کودکان در سینمای مجید مجیدی.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، فیلم کوتاه «دختر قاصدکها» ساخته آزاده مسیحزاده، با نگاهی انسانی و شاعرانه در دل طبیعت گیلان روایت میشود؛ اثری امیدآفرین که مخاطب را به زیبایی، عاطفه و حقیقت در سینما پیوند میزند.
این فیلم را میتوان از آثار چشمنواز جشنواره امسال دانست. اثری که با زبانی ساده و صمیمی، از امید، عاطفه و زیبایی سخن میگوید و در فضای سینمای کوتاه ایران، جای خالی چنین روایتهایی را بهخوبی یادآور میشود.
مسیحزاده که پیشتر نامش با پرونده حقوقی اصغر فرهادی در رسانهها مطرح شده بود، این بار با نخستین تجربه داستانی خود پس از مستندسازی، نشان داده که توان عبور از مدیوم مستند و ورود به عرصه داستانپردازی را دارد. «دختر قاصدکها» برخلاف رویه نسبتاً مرسوم در سینمای کوتاه ایران، نه آنقدر تلخ است که مخاطب را دل زده کند نه بی دلیل شاد و سرخوش بلکه انسانی، شاعرانه و امیدآفرین است.
یکی از نقاط قوت فیلم، بازیگیری از کودکان است؛ کاری دشوار که در این اثر با دقت و ظرافت انجام شده و به باورپذیری روایت کمک کرده است. تقابل و رویارویی کودکان با حقیقت و صداقت آنان مهم ترین مسأله فیلم است؛ موضوعی که پیشتر نیز در سینمای کودک و نوجوان ایران تجربه شده است. اینکه کودکان توان دروغگویی ندارند، حتی زمانی که منافعشان به خطر میافتد و وجدان پاکشان مانع چنین رفتاری میشود، در این اثر بهخوبی به تصویر کشیده شده است. این مضمون با بازی شجاعانه و باورپذیر بازیگر نقش اصلی پسر، به شکلی تحسینبرانگیز در آمده و به تکمیل روایت فیلم کمک کرده است.
فیلمبرداری، تصحیح رنگ و نور، و در مجموع کارگردانی اثر، نشان از تسلط و دقت کارگردان دارد؛ او توانسته در نخستین تجربه داستانیاش، فرمی شاعرانه خلق کند که در شکل سینمای نجیب کودکان و نوجوانان ایرانی درآمده است.
طبیعت دلانگیز گیلان، نه صرفاً پسزمینهای زیباشناسانه، بلکه بستری برای پیوند حقیقت، زیبایی و امید در فیلم شده است. این ترکیب، به اثر هویتی انسانی و اخلاقی بخشیده که یادآور جنس سینمای مجید مجیدی است؛ سینمایی که مخاطب را نه فقط به اندیشیدن، بلکه به احساس کردن دعوت میکند.
نویسنده: محمدباقر صنیعی منش

