درباره زیبا کلام و پرده افکنی اش
هیچکس بی دامنی تر نیست لیکن پیش خلق باز میپوشند و ما بر آفتاب افکندهایم! (سعدی)
ظاهرا آقای زیبا کلام می خواسته است در گفتوگوی جوانانه اخیر خود همین مضمون را بیان کند. اما معلوم نیست که آنچه در افکار عمومی با شنیدن این پرده افکنی از صادق زیبا کلام نقش بسته است همین باشد.
افکار عمومی از خود می پرسد چطور کسی که سبک زندگی اش در جوانی درست برخلاف چیزی بوده که انقلابیون مذهبی می پسندیده اند، در حالی که هنوز جوان است به آنان می پیوندد و در میان آنان به سرعت جایی برای خود دست و پا می کند و بعد هم نظارهگر برخی برخوردهای غلط با جوانان دیگر می شود؟! یقینا گذشته متفاوت داشتن مانع از چنین اتفافی نیست. همه ما تغییر میکنیم اما این هم هست که کمتر کسی در صورت تغییر، درباره این گذشته متفاوتش با نوعی تایید و افتخار سخن میگوید. این پرده پوشی هم چنانکه آقای زیبا کلام پنداشته از سر پنهان کاری و ریا نیست بلکه به معنای پشت سرگذاشتن دوره ای است که دیگر نیست و اثری از آن در وجود و شخصیت امروز فرد وجود ندارد. البته اگر که شخص از آن عبور کرده باشد.
شاید مقایسه ای با شهید سید مرتضی آوینی در این زمینه کمک کننده باشد. او نیز چنانکه خود در برخی نوشتجات زندگی نامه ای خود به آن اشاره می کند زمانی گذشته ای متفاوت از امروزش داشته اما او در کنار نقل گذشته در نقدش هم می کوشد نه آنکه این گذشته را در مقایسه با خطای امروز دیگران (هر قدر هم بزرگ) تطهیر کند.
نکته دیگر آنکه داوری نهایی اعمال همه ما با خداست و هیچکس حق ندارد نه اخلاقا و نه شرعا در این قبیل امور با ذره بین به دنبال عیوب دیگران بیفتد. چیزی که متاسفانه در دوره ای از تاریخ انقلاب رخ داده است. اما به نظر می رسد که آقای زیبا کلام به نوعی در این پرده افکنی دغدغه داوری عمومی درباره گذشته خود را داشته است چیزی که بنا بر دلیلی که گفته شد به هیچ وجه ضرورتی نداشته است.