در رثای استاد محمدرضا حکیمی

علی کاتب خراسانی با سرودن قطعه شعری به سوگ رحلت استاد حکیمی نشست.
به گزارش مشرق، علی کاتب خراسانی با سرودن قطعه شعری به سوگ رحلت استاد حکیمی نشست و نوشت:
از فراز دره هوسها گذر کرد پس آنگاه بر قلههای انسانیت، آواز عدالت سر داد، طنین معرفت نواخت و از نشر حقایق حیات، لحظهای دریغ نکرد. دردش ضعفا بودند و درمانش، عدالت. زادگاهش دل بود و آرامگاهش، امامت. دار دنیا را براستی فانی می دید و ازآن، به یک عصا و گیوه بسنده کرد. اهل معنا بود و رفیق قلم. دائم الذکر و صاحب نفس. غلام حضرت عصر. از فراسوی گوهر باطن درخشید در آسمان تجلی "ولایت". از غربت سرورانش میسوخت. به آتش میکشید جگرش را شکم خالی یتیمان. همه روزگارش چشم دوخت به طلوع خورشید مغرب. دردش اسلام بود و ترسش، ارتجاع. خورشید کربلا اما جایی برای نگرانی اش نمیگذاشت. غوطهور در تلالوی تابان مصطفی ص بود و در تکاپوی قاصدک های کاروان نور، رهسپار محفل عشاق شد، در دریای ابدیت.