شنبه 3 آذر 1403

در عالم همسایگی، الجار ثم الدار

خبرگزاری خبرنگاران جوان مشاهده در مرجع
در عالم همسایگی، الجار ثم الدار

امروزه چند زندگی به موازات یکدیگر در جریان‌اند که جداگانه در حال انجام کار‌های غیرمرتبط و مختلف‌اند.

«الجار ثم الدار» سبک زندگی ایرانی بود. از پشت و پسله کوچه‌ها و خاطرات قدیمی که در ذهن ورق می‌خورند، مادربزرگ‌ها را به یاد می‌آوریم که اگر خورشت‌شان چرب‌تر می‌شد و عطرش تا هفت خانه آن‌ورتر می‌رفت، حتماً سهم همسایه‌ها را محفوظ می‌گذاشتند؛ خصوصاً اگر همسایه‌ای داغ‌دیده، مجرد، تنگ‌دست، ناخوش‌احوال یا آبستن داشتند. بانوانِ محل، عصر‌های بهار و تابستان، در یکی از خانه‌ها، خصوصاً اگر حیاط داشت، گردِ هم می‌نشستند و کیلوکیلو سبزی، باقالی، لوبیا و نخود پاک می‌کردند، یا در زمستان، دسته‌جمعی ترشی می‌ریختند. غیر از بساط خوراکی، اتحادِ گروهی، مقوله پررنگی بود که در میان همسایگان موج می‌زد. به‌طور معمول، اگر در یکی از خانه‌ها مشکلی پیش می‌آمد، دیگر همسایه‌ها درصدد کمک یا دست‌گیری از آنان برمی‌آمدند و یا بالعکس، اگر خانواری سازِ مخالفی می‌زد، همسایه‌های هم‌عقیده، علیه او می‌شوریدند.

در ارتباطات اجتماعی زنان مازندران، «همسایه» نقش پررنگی دارد. تا آن‌جاکه احساس نزدیکیِ بیشتری از خانواده خود به او دارند و این مسئله، علاوه‌بر فرهنگ عامه، در ادبیات نیز نمود عینیِ بیشتری دارد. برای مثال در ضرب‌المثل‌های مازندران، چند نمونه گویا وجود دارد. «بی ما را بی‌خاخر بونه، بی‌همسائه نوونه» که یعنی بدون مادر و خواهر می‌شود زندگی کرد، اما بدون همسایه نه. تأکیدی‌ست بر ارتباط عاطفی و اجتماعی زنان با یکدیگر. نمونه دیگر، «همسایه‌ها یاری هاکِنین، خوامبهِ شی خِنِه‌داری هاکِنم» یعنی همسایه‌ها! یاری کنید، من می‌خواهم خانه‌داری کنم. این مَثَل هم درباره فردی به‌کار می‌رود که برای انجام کاری، دیگران را به دردسر بیندازد و متکی به خود نباشد و به نقش همسایه در زندگیِ افراد اشاره می‌کند.

همسایه‌ها در ادبیات فارسی

علاوه‌بر ضرب‌المثل‌ها، همسایگی در ادبیات داستانی هم دست‌مایه چیز‌های زیادی قرار می‌گیرد. مثلاً در داستان «لاک صورتی» که جلال آل‌احمد آن را نگاشته، زنی سودای مانیکور کردنِ ناخن‌هایش را دارد، ولی با مخالفت شدید همسرش مواجه می‌شود و مرافعه با میانجی‌گری یکی از همسایه‌ها، فیصله می‌یابد. یا کتاب «همسایه‌ها» از احمد محمود که درهم‌تنیدگیِ اوضاعِ کشور در نمونه کوچک را به تصویر می‌کشد و نقش همسایه‌ها را بر زندگی نشان می‌دهد. در «دایی‌جان ناپلئونِ» ایرج پزشکزاد هم منوال به همین صورت است. خانواده‌ای که در قاموس همسایه، گرد هم سُکنی گزیده‌اند و با چالش‌های هم‌جواری دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

همسایگی در فیلم‌های ایرانی

زیست با همسایگان سالیان سال است که ذهن فیلمسازان ایرانی را به خود مشغول کرده؛ آن‌چنان که تا به امروز، ده‌ها فیلم و سریال با این موضوع تولید شده است. به‌عنوان شاهد بر این مدعا، می‌توان سریال‌های «در خانه» و «سایه همسایه» را مثال زد که هر دو در بازه سال‌های 1364 تا 1365 تولید و پخش شده‌اند و مخاطبان بسیاری را پای تلویزیون می‌نشاندند. اما در سینما شاید «مهمان مامان» پُررنگ‌ترین تصویرِ عالم همسایگی باشد. نه فقط «مهمان مامان» که «اجاره‌نشین‌ها»، «قندون جهیزیه»، «بمب؛ یک عاشقانه»، «چهارشنبه‌سوری»، «لیلا»، «درخت گلابی» و حتی «شنای پروانه» و...، یا سریال‌هایی نظیر «همه فرزندان من»، «در چشم باد»، «همسایه‌ها»، «آپارتمان»، «آپارتمان شماره سیزده» و... از روابط مختلف و تأثیرگذار همسایه‌ها با یکدیگر سخن می‌گویند. در ردوتمنا و اهمیت هم‌جواری در فرهنگ ایرانی همین را به یاد خواهیم داشت که زندگیِ شخصی ما، هرچه‌قدر هم بسته باشد، باز هم تنها به خودمان محدود نمی‌شود و نزدیکی و درهم‌تنیدگی با همسایه‌ها، فریاد می‌زند که: «چاردیواری، اختیاری نیست»! اما با نگاهی موشکافانه‌تر باید دید چه چیزی همسایگی را در فرهنگ ایرانی دستخوش تغییرات ریزودرشت کرده است؟ چرا همسایه‌ها دیگر مانند قبل نسبت به یکدیگر رواداری نمی‌کنند؟

همسایه‌های امروز چگونه‌اند؟

شاید یکی از دلایلِ اصلیِ چالش‌برانگیز بودنِ روابط میان‌جواری در زمانه فعلی، شناخت کم از یکدیگر باشد. خانواری که زمان زیادی را بیرون از خانه و در محل کار سپری می‌کند، احتمالاً فرصت کمی دارد برای خوش‌وبش و ملاقات با دیگر همسایه‌ها. یا «اجاره‌نشینی» موجب می‌شود افراد حداقل سالی‌یک‌بار خانه، کوچه، محله و منطقه محل سکونت‌شان را عوض کنند و احتمالاً نرخ‌های جدید و سنگین اجاره‌بها، این مجال را نمی‌دهد که ساکنین یک ساختمان در طول زمان با یکدیگر آشنا شوند. مشخصاً در معماری مدرن، خانه‌ها متعدد و درهم‌تنیده‌اند، و این کار شناخت و آشنایی را بسیار سخت و دشوار می‌کند.

باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی شهری