شنبه 3 آذر 1403

دوئل صداوسیما و عادل فردوسی‌پور

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
دوئل صداوسیما و عادل فردوسی‌پور

اقتصادنیوز: روزنامه اصولگرای فرهیختگان به تحلیل روابط صدا وسیما و عادل فردوسی‌پور پرداخته است.

به گزارش اقتصادنیوز این روزنامه نوشت: گویا فردوسی‌پور تصمیمش را گرفته و دیگر تمایلی به ماندن به‌عنوان تهیه‌کننده برنامه فوتبال120 ندارد. او اینقدر باهوش است تا مسیری را که مزدک میرزایی درپیش گرفته طی نکند و دست به انتحار رسانه‌ای نزند اما مساله این است که ماجرای فردوسی‌پور و تلویزیون وارد یک دوئل سخت شدند. دو نفری که در دوئلی دیوانه‌وار ترمز ماشین‌هایشان را بریده‌اند و قرار می‌گذارند که با سرعت به سمت هم حرکت کنند؛ بازنده کسی است که زودتر بکشد کنار و از مرگ بگریزد. موقعیتی که اگر هر دو نفر بخواهند پیروز باشند، هر دو خواهند مرد. مشاوران فردوسی‌پور او را به سمت این دوئل هل می‌دهند و نتیجه نه به نفع خود اوست و نه به نفع صداوسیما. یک بازی دو سرباخت!

ساختار مدیریتی صداوسیما قصد نداشت این برنامه را تعطیل کند یا هر نوع چالش جدیدی را با عادل فردوسی‌پور رقم بزند، حال آنکه خودش چنین تصمیمی گرفته بود. شاید انگیزه او انتقام از مدیران سازمان باشد و شاید این کار را به دلیل برآوردی انجام داد که از شرایط اجتماعی و رسانه‌ای کشور داشت و البته احتمالا هر دوی این موارد. حالا چه کسی در این میان ضرر کرد؟ یا به عبارتی آیا فردوسی‌پور موفق شد که با این اقدام به صداوسیما ضربه بزند؟ پاسخ این است که بله او موفق شد؛ اما سازمان صداوسیما تنها طرف این دعوا نبود که ضرر کرد. این یک بازی باخت - باخت بود که برای خود عادل فردوسی‌پور هم هیچ منفعتی در پی نمی‌آورد. چرا کار به اینجا کشید؟

آیا این امکان وجود داشت که در همین فقره به‌خصوص و البته موارد مشابه آن به جای معادله باخت - باخت یک معامله برد - برد انجام شود؟ سرانجام این رویه برای سازمان صداوسیما از طرفی و چهره‌های مشهور هنری و رسانه‌ای از سوی دیگر به کجا خواهد کشید؟ آیا باید مدیران نرمش به خرج دهند تا چنین نشود یا اتفاقا می‌بایست بیشتر سخت می‌گرفتند که نگرفتند؟ اگر در رفتار مدیران صداوسیما نسبت با چهره‌های مشهور دقت کنیم، هر دو نوع کنش را خواهیم دید. هم در بعضی موارد به قدری سخت گرفته‌اند که تسمه آهنین را هم پاره می‌کرد و هم در بعضی موارد دیگر چنان مماشات می‌کردند که رنگ از روی گلبرگ کسی نپرد.

در آن سو عادل فردوسی‌پور هم فرصت داشت اشتباه نکند یا اشتباهاتی که در موردش شده بود را به روش درست و عاقلانه و با مصلحت‌سنجی درست پاسخ دهد اما چنین نکرد. مرور کنیم و ببینیم این اتفاقات از کجا شروع شد و چه چیزهایی بر آن تاثیر گذاشت و چه تصمیماتی جهت پیشروی ماجرا را به این سو و آن سو در تغییر داد که نهایتا ما را به اینجا رساند؟ شاید پاسخ سوالاتی که درباره چرایی رسیدن به این وضع و چشم‌انداز آینده آن و تعیین مقصرها و موثرها از خودمان پرسیدیم، در این مرور ممتد و مجدد، خود به خود روشن شود.

تکل غلط روی پای ستاره‌ها

فردوسی‌پور نمونه تمام‌عیار از عدم راهبرد صداوسیما در مدیریت چهره‌های مشهور است. قطعا این عدم راهبرد در مدیریت چهره‌ای همچون فردوسی‌پور مختص به یک دوره خاص مدیریتی نیست، بلکه نتیجه یک فرآیند دیرپای است. مدیرانی که سال‌ها قبل در مواجهه با برنامه 90 و فردوسی‌پور فقط به دادن تذکراتی بسنده کرده بودند و آزادی تقریبا مطلق برنامه 90 نه‌تنها باعث شد که چهارچوب‌های منطقی یک رسانه از سوی فردوسی‌پور به چالش کشیده شود، بلکه او را متوقع‌تر هم کرد. چالش‌هایی که بعضی‌وقت‌ها مثل یک زلزله چندریشتری ذهن‌ها را حساس می‌کرد، مثل روزی که ایران با اسپانیا بازی داشت و عادل تا ساعت‌ها قهر کرد و جلوی دوربین نیامد!

داستان از این قرار بود که مدیران صداوسیما جلوی حضور پویول در برنامه عادل را گرفته بودند و همین باعث بروز شایعاتی هم شد. چندشب بعد کلیپی در میانه برنامه ویژه جام‌جهانی پخش شد و مدیربرنامه ایرانی پویول شایعه اینکه علت ممانعت تلویزیون موی بلند او یا تتوی دستش بوده را تکذیب کرد! اما وقتی دوربین به استودیوی پخش برگشت عادل گفت این تصاویر ربطی به برنامه او ندارد!

از این دست موارد زیاد است و اگر اتفاقات آن سال‌ها را دقیق‌تر بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد که جنس کنش‌های فردوسی‌پور در نسبت با مدیران تلویزیون منجر به حذف برنامه 90 از قاب تلویزیون شد یا شاید بهتر باشد که بگوییم برنامه 90 قربانی آن جنس مدیریتی شده بود که 20 سال نتوانست یک برنامه‌ساز را به درستی هدایت و کنترل کند و حالا چهره‌ای که سازمان صداوسیما در ساخته شدن و شهرتش پول و وقت خرج کرده بود، در تعارضی آشکار با مدیرانش قرار داشت. با این حال عادل همزمان با قهر از گزارشگری در تلویزیون، برنامه فوتبال 120 را روی آنتن شبکه ورزش برد. رابطه او با مدیران تلویزیون به یک کما چهارساله فرورفت و مخاطب هم در بلاتکلیفی کامل در نسبت با آنها قرار داشت.

مدیران فعلی تلویزیون به‌جای عمل جراحی برای حذف یک اشکال، مسیر قبلی عدم راهبرد در مدیریت او را این‌بار به گونه دیگر درپیش گرفتند.

همچنین بخوانید