چهارشنبه 7 آذر 1403

دولت‌آبادی: بیهقی پدر نثر فارسی نیست

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
دولت‌آبادی: بیهقی پدر نثر فارسی نیست

محمود دولت‌آبادی با بیان اینکه معتقد نیست بیهقی پدر نثرنویسی فارسی باشد، می‌گوید: بیهقی اصلا دشوار نیست، جز واژگان یا عبارت‌هایی که به عربی نوشته است، که آن‌هم یا توضیح دارد یا این‌که اهمیتی ندارد.

محمود دولت‌آبادی - نویسنده - در گفت‌وگو با ایسنا به مناسبت روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی (اول آبان‌ماه) که از او به‌عنوان پدر نثر فارسی نیز یاد می‌شود، می‌گوید: با وجود آن‌که من خراسانی هستم و اهل دِهی هستم که با دِه بیهقی سه کیلومتر فاصله دارد، این لقب را مورد ایراد قرار داده و گفته‌ام پیش از بیهقی هم نثرنویسانی بوده‌اند، اگرچه اثر مفصلی از آن‌ها باقی نمانده اما آن‌ها هم نثر نوشته‌اند؛ از جمله مقدمه شاهنامه منصوری و رساله‌ی علایی ابن سینا. دیگرانی هم نثر نوشته‌اند و فکر می‌کنم این، عنوان خوشایندی برای من نیست که ذکر شود، بیهقی پدر نثر فارسی است و پیش از او دیگران نبوده‌اند. پیش از او دیگرانی بوده‌اند، و البته بیهقی می‌تواند مهم‌ترین‌شان باشد.

او می‌افزاید: آنچه درباره بیهقی گفته و نوشته شده است، بسیار مهم است. کتاب «تاریخ بیهقی» ابتدا در هند کشف شده و 10 سال، زندگی امیرمسعود غزنوی را در خود دارد. این در حالی است که بیهقی به زبان آورده و نوشته است که 50 سال را من نوشته‌ام، ظاهرا از قبل و دوره محمودی را هم نوشته بود و اشاراتی به آثار پیشنیان دارد و می‌گوید تا آن‌جا را آن‌ها نوشته بودند که احتمالا از بین رفته است. مثلا بیهقی نوشته من از کتاب محمود وراق استفاده می‌کردم و پسرانش آمده و ممانعت کردند. پیداست که تاریخ‌نویسی در دروه‌های قبل از بیهقی سنت حسنه‌ای بوده که متأسفانه به دست ما نرسید، همچنان که دوره محمودی به روایت بیهقی به ما نرسیده است.

او در ادامه توضیح می‌دهد: گمان می‌کنم با نفرتی که هندی‌ها به علت هجوم‌های مکرر سلطان محمود و بعد، هجوم‌های زشت نادرشاه به هندوستان داشتند، مقداری زیادی از آثار نوشتاری فارسی را یا از بین بردند و به رود گنگ ریختند یا به دکان‌های بقالی دادند که از آن قیف دارو و چای درست کنند. بنابراین حیف شد که این تاریخ ناتمام است.

دولت‌آبادی در ادامه بیان می‌کند: بیهقی تاریخ را در بهترین بیان روایت می‌کند و نشان می‌دهد عوارض استبداد چقدر خوفناک است و چقدر می‌تواند ویرانگر باشد. آنچه در این کتاب اهمیت دارد، بررسی و شناخت امر استبداد است و این‌که نهایتا به فروپاشی منجر می‌شود و شده است. چنانچه بعد از او هم آمده و همان روش را برگزیدند و باز هم فرو پاشیدند.

او درباره نثر بیهقی نیز اظهار می‌کند: آنچه درباره نثر بیهقی می‌شود گفت و اهل تحقیق ما، از آن فاصله دارند، این است که نثر بیهقی از این جهت دلنشین است که زبان گفتار دوره خودش است. بیهقی در دوره خود یکی از ساده‌نویس‌ترین نویسندگان می‌تواند نام برده شود، به جهت این‌که این زبان، اصلا زبان دشواری نیست و کافی است قدری به روش نحو و لفظ بیهقی دقت شود. او در مقابل تاریخ‌های دیگر که نوشته می‌شود، می‌گوید: «در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست که احوال را آسان‌تر گرفته‌اند و شمه‌ای بیش یاد نکرده‌اند اما چون من این کار، پیش گرفتم می‌خواهم که داد این تاریخ، به تمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم تا هیچ‌چیز از احوال پوشیده نماند. و اگر این کتاب دراز شود و خوانندگان را از خواندن ملالت افزاید طمع دارم به فضل ایشان که مرا از مبرمان (ملول‌کنندگان) نشمرند که هیچ چیز نیست که به خواندن نیرزد که آخر هیچ حکایت از نکته‌ای که به کار آید خالی نباشد.»

نویسنده «طریق بسمل شدن»، «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» با تأکید بر این‌که زبان و بیان بیهقی اصلا دشوار نیست، می‌گوید: کافی است روش خواندن آن را بیاموزید. برخی که بیهقی را به عنوان یک نثر سنگین معرفی کرده‌اند، با من موافق نیستند یا من با ایشان موافق نیستم. بیهقی اصلا دشوار نیست، به جز واژگان یا عبارت‌هایی که به عربی نوشته است که آن‌هم یا توضیح دارد، یا این‌که اهمیتی ندارد.

او در پایان می‌گوید: بیهقی عمیقا و دقیقا با شاهنامه و اثر فردوسی عجیبن بوده است؛ در جایی که فردوسی می‌گوید: «کاخی بلند بسازم» بیهقی می‌گوید: «و غرض من آن است که کتاب خود بلندپایه نمایم و بنایی بزرگ افراشته گردانم چنان‌که ذکر آن تا آخر عمر روزگار بماند.» بیهقی هدف بزرگی داشته، چنانچه فردوسی چنین هدفی داشت و هر دوی این‌ها از ویران شدن کشورشان به ستوه بودند و این ستوه در بیان و گفتارشان منعکس است و هر دو برای این کشور و سرزمین آرزوهایی بزرگ داشتند و ما ادامه‌ی آرزوهای ایشانیم.