جمعه 9 آذر 1403

راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری

8000 متر از سطح زمین، منطقه‌ی ممنوعه برای انسان است، چرا که ظاهرا بدن او مستعد زیست در آن ارتفاع نیست و احتمال مرگ بسیار بالاست. «قله‌ی خدایان» پاسخی به چرایی این قمار عاشقانه توسط اورست‌نوردان است.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق: یکی از بهترین و تاثیرگذارترین آثار به نمایش درآمده در سینماهای جهان، در سال 2021، انیمه‌ای به نام «قله‌ی خدایان» (به کارگردانی پاتریک ایمبر)، محصول مشترک فرانسه و لوکزامبورگ بر اساس یک مانگای (داستان مصو) ژاپنی اثر جیرو تانیگوچی است.

فیلم با نماهایی تاثیرگذار از رشته کوه‌های هیمالیا آغاز می شود، گویی این رشته کوه یک شخصیت زنده و رازآمیز دارد که به نحوی مبهوت‌کننده و رعب‌آور نفس می کشد و خون را در رگ‌ها منجمد می سازد.

گویی هیمالیا و به طور خاص، اورست، نسبتی با الوهیت دارد و تجلی امر قدسی است که هر بشر خاکی معمولی نمی تواند به آن راه بیابد. موسیقی متن مسحورکننده‌ی «امین بوحَفا»، آهنگساز آینده‌دار تونسی‌تبار، به خوبی این جذبه‌ی رازآمیز و این مغناطیس سرد کوهستان را به مخاطب القاء می کند.

یک بازی استعاری با نام فیلم صورت گرفته که بسیار چشمگیر و معنادار است. «summit» در زبان انگلیسی هم به معنای «قله» است و هم به معنای «جلسه یا نشست سطح بالای رهبران». از این رو، نام فیلم ایهام زیبایی دارد و هم می توان آن را «قله‌ی خدایان» (اشاره به اورست) ترجمه کرد و هم «نشست خدایان» (یا جایگاه خدایان) که ارتباط معنایی عمیقی با محتوای فیلم و بینش حاکم بر آن دارد.

بر اساس گزارش‌های تاریخی مشهور، اورست (با ارتفاع 8849 متر) اولین بار در 29 می 1953 توسط ادموند هیلاری نیوزلندی و شرپای (راهنمای بومی نپالی) او تنزیگ نورگای کشف شد. اما در معروف‌ترین داستان فتحی که قبل از 1953 حول قله اورست وجود داشت، این جرج ملوری انگلیسی بود که در 8 ژوئن 1924، وقتی تنها چند صد متر عمودی با قله فاصله داشت، به همراه هم‌تیمی خود، اندرو ایروین، در یال (تیغه) شرقی قله ناپدید شد و جسد او 75 سال بعد (1 می 1999) کشف شد.

این که ملوری و ایروین قبل از مرگ توانستند قله را فتح کنند یا نه، شاید بزرگ‌ترین راز تاریخ کوهنوردی است. کما این که یکی از معروف‌ترین گفته‌های تاریخ کوهنوردی هم منسوب به اوست. زمانی خبرنگاری از او پرسید که انگیزه او برای فتح اورست چیست و او گفت: چون قله آن‌جاست! جنازه ایروین هنوز کشف نشده است. گفته می شود که دوربینی همراه این زوج بوده، که می تواند سرنخ مهمی برای یافتن پاسخ معمای فتح یا عدم فتح قله توسط آن دو باشد. خود آن دوربین، به یک شی رازآمیز در دنیای کوهنوری تبدیل شد. این دوربین، معروف به «دوربین مالوری»، نقطه‌ی کانونی داستان «قله خدایان» است.

فیلم با یک پرسش فلسفی از زبان شخصیت اصلی (فوکاماچی) شروع می شود:

"پیاده‌روی... ی. کوه‌نوردی... هر بار بالاتر از قبل، آخرش که چی؟ "

تردیدی نیست که کوهنوردان، به ویژه کوهنوردان حرفه‌ای که به دنبال چالش فتح قله‌های صعب می گردند، لاجرم و طبیعتا باید نه تنها به لحاظ جسمی، که از لحاظ روحی هم چون آهن آبدیده، صعب و سخت و پرطاقت باشند.

فوکاماچی ماکوتو، عکاس طبیعت در یک نشریه ژاپنی، که دچار یاس فلسفی درباره کار خود است در قالب یک تیم کوهنوردی ناآماده‌ی ژاپنی قصد دارند از جبهه جنوب غربی قله اورست به آن صعود کنند، لیکن وقوع یک طوفان شدید، برنامه آنان را به هم می زند و مجبور به بازگشت می شوند.

فوکاماچی در حالی که خسته و مایوس به دنبال تمهید مقدمات بازگشت از نپال به ژاپن است، به طور اتفاقی به «هابو جوجی» برمی خورد. کوهنورد معروفی که از چند سال قبل ناپدید شده بود. فوکاماچی گمان دارد که هابو موفق به یافتن دوربین ملوری شده است. فوکوماچی به دنبال آن دوربین و عکس‌های آن است تا بزرگ‌ترین معمای تاریخ کوهنوردی را حل کند.

در فلش‌بک می بینیم که هابو، در تصمیمی جسورانه و دیوانه‌وار، قصد می کند با هدف شهرت یافتن و جذب حامی مالی، در زمستان از «دیوار شیطان» صعود کند. دیواره‌ای صاف و به شدت خطرناک و هول‌انگیز که صعود از آن، یک چالش بزرگ برای کوهنوردان است. صعود زمستانی، در حالی که این دیواره به اندازه زمین هاکی لیز است، خطر آن را چند برابر می کند. هابو تکرو، مغرور، خودمحور و عصبی است و همین تمایل دیگران را برای هم‌تیمی شدن با او به شدت کم می کند، در حالی که کوهنوردی ذاتا یک کار تیمی است.

رقابت حرفه‌ای، ولی در عمق خود دوستانه میان هابو جوجی و هاسه سونئو، که هر دو نبوغ و جسارت خاصی در صخره‌نوردی و و کوه‌نوردی دارند، بسیار جذاب است. آن‌ها اهل یک «قبیله» هستند، قبیله فاتحان.

این که هابو در صعود ناموفق خود از یک قله اروپایی، با گزارش تیم هاسه سونتو به گروه امداد، نجات می یابد، اتفاقی نیست. در ارتفاعات بالا، در سکوت و تنهایی مجاور قله‌ها، افرادی خاص، با خصوصیات و قابلیت‌های جسمی و روحی خاص، اجازه ورود می یابند و لاجرم هم‌قبیله هستند. از این رو، بعد از کار ناتمام سونئو در صعود از جبهه جنوب غرب اورست (دره‌ی سکوت)، این به صورت یک رسالت درونی (شاید آیینی) برای هابو در می آید که کار ناتمام سونئو را تمام کند.

کوهنوردی، به ویژه از نوع حرفه‌ای، به جنگ گذرگاه‌های مرگبار و قله‌های دست‌نیافتنی رفتن، در ذات خود فلسفی و حامل وجوه معنوی است، چرا که در وهله‌ی نخست، این ذهن و روح است که باید بر صعب‌العبوری و مشقات راه غلبه کند تا نوبت به جسم برسد.

کوهنوردی حرفه‌ای، پر از لحظات یا «آنات» یگانه و تکرارناپذیر است و همواره می تواند چالشی ایجاد کند که غایت آن، «مرگ» است. در رفتن یک سنگ کوچک از زیر پا، بیش از حد نرم بودن یک نقطه مسیر و فرو رفتن در برف و سقوط، کوبیدن پیتون (میخ کوهنوردی) در شکاف نامناسب یا غیرمقاوم، آوار شدن بهمن، پوسیدگی پنهان طناب در محل اتصال با کارابین، ساییده شدن طناب به تیزی صخره، قفل نشدن گری‌گری در هنگام سقوط ناگهانی، قرار دادن دست در یک گیره‌ی اشتباهی، اشتباه محاسبه در حرکت داینو و...

روزها به سر بردن در شرایط توان‌فرسای طبیعی، سرمای کشنده، چشم‌انداز دیوانه‌کننده سفیدی برف، توهمات سنگین حاصل از آن فضا، خستگی مفرط و گرفتگی دردناک عضلات، تشنگی، گرسنگی، سردرد وحشتناک ناشی از کمبود اکسیژن در ارتفاع بالای 6 هزار متری، عظمت مهیب کوهستان، سختی و انعطاف‌ناپذیری صخره‌ها و سنگ‌ها بزرگ، تمرکز و هوشیاری کامل برای مدت چند ساعت در مسیر صعود، تنهایی، تنهایی... همه این‌ها هم نیازمند روح و روحیه‌ای قوی و قدرتمند است و هم خود به ساخته شدن روح کوهنورد کمک می کند، همچون فلزی که در کوره می رود و چکش می خورد و سپس در آب سرد فرو می رود. دقیقا مثل هابو جوجی که در جریان سانحه در نزدیکی قله، بیش از 3 شبانه‌روز، با دستی شکسته و انگشتانی سیاه شده، بدون غذا، روی زائده باریکی روی دیواره یک کوه، برای بقاء جنگید تا نجات یافت.

در سکانسی، وقتی کوهنوردان در حال خوردن نوشیدنی از خاطرات خود می گویند، یکی از اعضاء یک سوال حرفه‌ای مطرح می کند که عمیقا اخلاقی است و پاسخ به آن، نیازمند داشتن جهان‌بینی اخلاقی مشخص است. او می گوید که اگر نفر همراه که در پایین طناب است، به هر دلیلی بیهوش شده و از کار افتاده، نفر بالایی که با طناب به او متصل است، چه باید بکند؟ در حالی که نفر مجروح یا بیهوش در حال کشیدن نفر بالایی به سمت خود و به سمت پایین است، نفر بالایی آیا باید طناب را بلافاصله قطع کند یا نه؟

سوالی بسیار سخت، که تازه بستگی تام به شرایط لحظه سقوط دارد. کوهنوردی احتمالا پر از چنین موقعیت‌های اخلاقی است.

تراژدی از دست رفتن بونتاروی جوان و معصوم، خود نمادی از تحقق یافتن همان پرسش اخلاقی مطرح شده در کافه است. گرچه هابو در آن جمع، در جواب آن پرسش سخت، تنها کسی است که با قاطعیت از قطع طناب و جدا کردن همراه می گوید، اما در انتها، هم او و هم تماشاگر به درک جدیدی از ظرفیت‌های «عاطفی» موجودی به نام انسان می رسد.

زیستن در مجاورت قله‌ها، ناخودآگاه و به تدریج، ذهن و روان و جسم افراد را قله - زیست می کند. آن‌ها اصطلاحا «بالارو» و «بالانشین» می شوند و به هوای پاک کوهستان، به آن سرما، به آن سکوت، به آن همزیستی بی‌واسطه با طبیعت و مجاورت کوهستان عادت می کنند یا بهتر است بگوییم، اعتیاد پیدا می کنند. از این رو، هابو در آستانه صعود، به فوکاما می گوید:

" اگه یک بار طعمش رو بچشی، دیگه ولش نمی کنی. بدونِ اون نمی تونی. "

وسوسه‌ی تجربه‌ی مکرر چالش و خطر، آن هم از نوع مرگبار، چیزی است که تنها محدودی انسان‌ها، با خصال ویژه، با آن زندگی می کنند. به قول شرپای هابو، "ارتفاع 8000 متری، منطقه‌ی ممنوعه است، چرا که بدن انسان برای زیستن در ان ارتفاع خلق نشده است. " شاید آن ارتفاع، حریم موجودات و ذواتی فراتر از انسان است و هر انسانی، نمی تواند وارد آن حریم شود؟ آن بهمن‌های ترسناک گاه و بی‌گاه که بسیاری از کوهنوردان را به کام خود فرو می برد و دیگر باز نمی گرداند، آیا همچون نگهبانان این حریم عمل نمی کنند؟ قانون نانوشته‌ی ارتفاع روی زمین، این است: هر چه بالاتر می روی، تنهاتر می شوی، اما تنهایی داریم تا تنهایی: دلا خو کن به تنهایی، که از تن‌ها بلاخیزد.

پیام فیلم در نهایت بسیار قابل‌تامل است. یک کوهنورد همواره باید چالشی داشته باشد. اگر قله را فتح کرد، چالش او تمام نمی شود، چرا که حیات او ذاتا «چالش‌محور» است. بار بعدی، از سخت‌ترین مسیر می رود. بار بعد، سرعت فتح، چالش اوست و دیگربار، تنها رفتن یا رفتن بدون کپسول اکسیژن. تا این که عاقبت در همین چالش‌ها، به احتمال قوی، جان خود را از دست می دهد. این چالش، یک چالش هستی‌شناختی است، میدانی برای محک زدن ظرفیت وجودی انسان برای «تعالی». کوهستان و قله با آن عظمت، انسان خاکی را که جسما چیزی جز گوشت و پوست و استخوان نیست، به آزمونی صعب و شاق فرامی خوانند، و آن چیزی که این گوشت و پوست و استخوان نه چندان سخت را رویین‌تن می کند، موجودیت عجیبی به نام «اراده انسانی» است. به قول خود انیمه، " قله، هدف نیست، مسیر، اصل است. "

**سهیل صفاری

راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 2
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 3
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 4
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 5
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 6
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 7
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 8
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 9
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 10
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 11
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 12
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 13
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 14
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 15
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 16
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 17
راز جنون عارفانه اورست نوردان / رویین تن شدن در ارتفاع 8000 متری 18