رام کردن وجهِ آشوبناک جهان
دومین نمایشگاه ژان رضایی با عنوان «مرزهای خیال و واقعیت» در خانه هنرمندان ایران، تلاشی است برای بازتعریف مفهوم «منظره» در عکاسی؛ جایی که طبیعت نه موضوعی برای بازنمایی صرف، بلکه بستری برای تأملات ذهنی و بازیهای ادراکی انسان میشود. رضایی در این مجموعه، با عبور از نگاه صرفاً زیباییشناسانه، میکوشد تا مرز میان واقعیت بیرونی و خیال درونی را در قاب تصویر جابهجا کند.
ریحانه اسکندری: تواناییهای شناختیِ معمول، همچون سپری ما را در برابر آشوب و بینظمی جهان محافظت میکنند. هنرهای تجسمی، در کنار استحکام بخشیدن به این سپر، راه رام کردن این آشوب را به ما میآموزند. در این میان، هنرهای تجسمی ابزارهایی به مراتب قویتر از شناخت علمی و قوانین فیزیک هستند، چرا که به ما امکان میدهند واقعیت عینی را به شکلی که میپنداریم و میخواهیم بازآفرینی کنیم. دوربین، همچون ابزاری جادوگرانه، این قدرت را به ما میدهد که طبیعت را دستکاری کنیم، بیآنکه مستقیماً با خودِ آن درگیر شویم.
این بخشی از استیتمنت دومین نمایشگاه ژان رضایی از پروژهی «مرزهای خیال و واقعیت» است که با تمرکز بر موضوع «منظره» اخیرا در خانه هنرمندان برپا شده بود. مجموعه اول این پروژه با عنوان فرعی «درخت» در سال 1403 در گالری ایده برگزار شد.
عکاسی منظره تلاشی برای به رخ کشیدن زیبایی طبیعت است، اما عکسهای ژان رضایی برآن است که منشا این زیبایی را به خود انسان برگرداند؛ چراکه به زعم او معیارهای زیباییشناختی نه وابسته به عینیت بیرونی، بلکه در ذهن ما تعیین میشوند.
رضایی در تلاش برای رسیدن به نوعی مواجهه تازه با مفهوم منظره است. او درباره ایدهی اولیه این نمایشگاه به خبرآنلاین میگوید: «این ایده قبلا به شکل کلیتری، مانند نقاشی از طریق دوربین در ذهنم جرقه خورده بود. به ویژه در مقطعی از مطالعاتم متوجه شدم که ظهور عکاسی در قرن 19 مقارن با تلاشهایی در نقاشی برای بازنمایی شکوه طبیعت است. از جمله این تلاش نزد منظرهپردازان بریتانیایی همچون ویلیام ترنر و جان کانستبل چشمگیر بود و بعدها در آثار امپرسیونیستهای فرانسوی مانند کلود مونه و پیسارو به اوج رسید که اصرار بر بازنمایی دقیق طبیعت داشتند. اما ظهور دوربین عکاسی پایانی بود بر این تلاشها که دیگر بازنمایی طبیعت موضوعیت نداشت و میتوان گفت از این نقطه به بعد هنر مدرن آغاز میشود؛ چرا که نقاشی به جای بازنمایی عینیت بیرونی به سمت طرح موضوعات انتزاعی حرکت میکند و مثال ملموس در این مقطع تاریخی ونگوگ است.
او همچنین در پاسخ به این سوال که در این بازنماییها به دنبال چه نسخهای از طبیعت است، میگوید: موضوع بحث به چالش کشیدن خودِ مفهوم بازنمایی است، در اینجا بازنمایی وفادارانه به طبیعت و واقعیت بیرونی مطرح نیست، بلکه طبیعت و عینیت بیرونی تبدیل به ماده خامی میشوند برای طرح نقشهای انتزاعی در ذهن. انتزاعی کردن طبیعت از طریق کادربندی، حرکت دوربین، نورسنجی چندلایه و همچنین با قرارگیری رنگها و خطوط در توازن و تعادلی پایدار با ذهن بیننده ممکن میشود.
رضایی معتقد است که طبیعت همیشه منظرهای زیبا و امن در برابر ما نیست؛ بلکه وجه آشوبناک جهان است که معمولا در عکاسی منظره به لایهی آرام و چشم نواز آن میپردازند و ما منظره را به طور معمول از فاصله دور و امن مینگریم، اما اینجا عکاس سعی میکند کمی به خود منظره نزدیک شود و حتی داخل آن برود؛ نوعی مواجهه درونی با منظره.
او درباره فقدان انسان در منظرههایش میگوید: این فقدان برای خودم هم تاملبرانگیز است؛ ولی انسان حضور دارد، چرا که دارد جهان را مینگرد، انسان در نقطهای ایستاده است که منظره در برابرش خودنمایی میکند. ما پشت دوربین هستیم و میل داریم جهان بیرونی را از طریق لنز از آن خود کنیم.
5959
کد خبر 2135463