روایت غمزده از خانههای تخریبشده 20 روز پس از آتشبس

مثل دیگر شبهای پایتخت، هرجا روایتی در جریان بود؛ خانهای میزبان مهمانی بود، خانهای دیگر دورهمی کوچک آخرهفته داشت، و جایی دیگر، کسی تنها در سکوت شب خواب بود. فرقی نمیکرد ساعت چند است و چه کسی در آستانه چه فصلی از زندگیاش، موشکها رسیده بودند پشتِدر تا خاطرات را در همان ساعت قطع کنند؛ آمده بودند برای قلع وقمع.
ساعت سه و نیم، تنه جنگی چند موشک، بیهشدار و بدون مرز وارد چندین خانه در پایتخت شد؛ موشکها ناگهان مهمان ناخوانده، خانههایی شدند که نه جبهه جنگ بودند و نه پادگان نظامی؛ شش خانه محل اصابت دقیق در شب اول بود اما تکههای موشک در خانههای رو به رو و مجاور این اهداف هم جا خوش کردند؛ تکهتکههایشان رفت میان ماشینهای خاکگرفته، رفت میان کمر دختری که قرار بود مهر به مدرسه برود، رفت میان سقف خانه پدری که دیگر سقفی برای برگشت ندارد و...
این خانه ها روایت دارند، روایتی تلخ...
بعد از آن شب، هر خانهی آسیبدیده روایت خودش را دارد. صداهایی که بعضیشان همان شب در کوچهها فریاد شدند، بعضیشان در راهروهای بیمارستان پیچیدند، و بعضی دیگر تا ابد زیر آوار خاموش ماندند.
مشروح این گزارش را با تیتر «جنگ دَر نزده وارد شد / موشک آمد و در کمر دخترم نشست / آوارگی تا کِی؟ بلاتکلیفی ادامه دارد...» در اقتصادنیوز بخوانید.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.