





روایت مظفرالدینشاه از روزی بارانی در بلژیک؛ آتشبازی و تماشای باله
» پس از آن ناهار خورده و مختصر خوابی کرده برخاستیم رفتیم پایین، تیراندازی زیادی کردیم پولهای نقره و طلا به هوا انداختند زدیم و به بعضی از فرنگیها مثل جنرال مهماندار و غیره به یادگار دادیم. بعد آمدیم بالا.»