روایت پرستار و مسئول تعویض پانسمان آرتین
پرستار آرتین نوشت: امروز رفتم خونه آرتین پانسمان دستشو عوض کنم. وقتی سرم بهش وصل کردم گفت: "عمو اشک صورتمو الان چجوری پاک کنم؟ مامانم هم که خونه نیست. یک دستش تیر خورده، تو سرشم یکی دیگه!"
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ اکبری، پرستار و مسئول تعویض پانسمان آرتین در یادداشتی نوشت: امروز رفتم خونه آرتین پانسمان دستشو عوض کنم. وقتی سرم بهش وصل کردم گفت: "عمو اشک صورتمو الان چجوری پاک کنم؟ مامانم هم که خونه نیست. یک دستش تیر خورده، تو سرشم یکی دیگه!" یک لحظه فرو ریختم.... قلبم شکست... شب اول هم تو بیمارستان آورده بودنش من شیفت بودم، ازم پرسید: "عمو داداشم مرده؟" جواب مظلومیت و آه این بچه و تنهاییش رو چه کسانی باید بدهند....