روز بیستو سوم: روزی که خدا، خیلی خوشحال میشود
آغاز زندگی انسان توبه کار در بیان حاج آقامجتبی تهرانی و امام موسی صدر
الهی أنت الذی فتحت لعبادک بابا الی عفوک سمیته التوب. فقلت توبوا الی الله توب نصوحا. فما عذر من أغفل دخول الباب بعد فتحه .(بخشی از مناجات توبه کاران امام سجادع) خدایا تویی که دری از عفو خود بسوی بندگانت باز کردی و نامش را توبه گذاردی. و فرمودی «بسوی خدا بازگردید با توبه صادقانه». پس دیگر چه عذری دارد آن کس که از وارد شدن در این در باز شده غفلت ورزد.
پرونده خبرآنلاین در روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان را با دو روایت رمضانی از بیان آیت الله مجتبی تهرانی و امام موسی صدر سپری می کنیم.
چرا خداوند از توبه و بازگشت بنده اش خوشحال می شود؟/ درس های ماه رمضان آیت الله آقا مجتبی تهرانی
در باب دعا، سه مورد مطرح است: یک؛ داعی، یعنی درخواست کننده و آن کسی که دیگری را صدا می زند، دو؛ درخواست، که به آن دعا می گوییم و سه؛ مدعو، یعنی درخواست شونده. پیرامون «داعی» و «دعا» صحبت کردیم، حال درباره مدعو صحبت می کنیم. تناسب «دعا» با «شناخت نسبت به مدعو» حال که ما، بندگان خدا، می خواهیم از خدا درخواست کنیم، به طور متعارف باید شناختی نسبت به درخواست شونده داشته باشیم. چرا که شناخت نسبت به درخواست شونده، روی درخواست، مؤثر است. مثلا ما پیش هر کسی نمی رویم، هر چیزی را بخواهیم. یعنی وضع، روحیه و... طرف مقابلمان را بررسی می کنیم و توانش را در نظر می گیریم، بعد به سراغ او رفته و از او درخواست می کنیم.
پس درخواست، متناسب با شناخت ما از درخواست شونده است. لذا باید درخواست های ما، بر محور شناخت ما از خدا باشد. حال سؤال اینجا است شما که از او درخواست دارید، خدا را چگونه می شناسید؟ نکته اول؛ خوشحالی خداوند از توبه بنده اش ما در باب توبه، روایات متعددی داریم، ابو عبیده حذاء می گوید: «شنیدم امام باقر (ع) فرمود: خداوند تبارک و تعالی وقتی بنده اش توبه می کند، خوشحالی، فرح و شادی اش از آن کسی که مرکب و توشه اش را در بیابان تاریک، تک و تنها، گم کرده و سپس آنها را می یابد، خیلی شدیدتر است.
کسی که زاد و توشه اش را در وسط بیابان گم کرده، شب هم فرا رسیده و او راه به هیچ جا ندارد، اگر مرکب و زاد و توشه اش را پیدا کند، چقدر خوشحال می شود؟ خوشحالی خداند، از توبه عبد، یعنی روآوردن عبد به خدا، بیشتر از آن شخص است.
چرا خداوند اینقدر خوشحال می شود؟ هر کس باشد در چنین شرایطی می گوید او به من، بد کرده است. من هرچه به او خوبی کردم، او نعوذ بالله به من بد کرد. هرچه من خواستم او را با محبت کردن هایم، به سمت خود بکشم، او کاری می کرد که موجبات غضب و خشم من را فراهم می آورد. آیا حالا که او به خدا رو کرده است، خدا اینقدر خوشحال می شود؟ خدا آنقدر خوشحال می شود که خوشحالی اش از آن شخصی که در وسط بیابان تاریک، مرکب، راحله و زادش را گم کرده بود و الآن آنها را پیدا کرده، بیشتر است!
نکته دوم؛ رحمت و غفران بیپایان الهی ما نسبت به زمان های خاص ماه مبارک رمضان، مثل هنگام افطار روایات متواتری داریم که خداوند هزاران هزار کس را از آتش نجات می دهد، ولو اینکه اینها مستحق آتش باشند؛ یا درباره شب جمعه ماه مبارک رمضان این هست که خداوند در هر ساعت، هزار هزار نفر از کسانی که مستحق آتشند نجات می دهد و در قرآن هم داریم که خداوند به پیغمبر می گوید: «اذا سألک عبادی عنی فانی قریب أجیب دعوه الداع اذا دعان». درباره لیله قدر هم آمده است که خدا درب های آسمان را باز می کند، فرشتگان می آیند و بساطی است، وصف نشدنی.
آخر چرا اینطور است؟ در آیات، از من سؤال کردند، من به آنها نزدیک هستم، من جواب کسی را که من را بخواند، می دهم. یا در جای دیگری امر می کند که از من بخواهید! «أدعونی أستجب لکم»؛ امر هم می کند. سؤال اینجا است که چرا اینگونه است؟ من برای خاطر اینکه این چرا را روشن کنم می روم سراغ مسأله روش دعا کردنی را که در روایات ما داریم.
نکته سوم؛ روش خاص دعا کردن درباره روش دعا کردن روایات اینطور به ما این را آموخته اند که اول باید حمد و ثنای الهی را به جا آوریم. حمد و ثنای الهی کردن، دلیلش خیلی روشن است. ما هم خودمان وقتی که می خواهیم پیش موجود کریمی برویم اول حمد و ثنایش می کنیم، بعد از او تقاضا می کنیم. می گوییم: شما خوب و بزرگی ولی ما بد کردیم! سرمان را پایین می اندازیم و معذرت خواهی می کنیم و می گوییم که شما بزرگید! کریمید! شما ما را ببخشید! روایات زیادی داریم که اول حمد و ثنای الهی کنید، بعد سراغ تقاضایتان بروید! اولین تقاضا هم معذرت خواهی، پوزش طلبی و استغفار است.
من در روایاتی که مسأله حمد و ثنای الهی را پیش از دعا، مطرح کرده بود، دقت کردم که ببینم ائمه (علیهمالسلام) روی کدام یک از صفات خدا بیشتر تکیه می کنند. کدام صفت را بیشتر می آورند که داعی در ابتدای دعایش، آن را بگوید. جود؟ کرم؟ غفاریت؟ یا امثال اینها؟ مثلا چون ما که گناه کرده ایم، اول بگوییم «یا غفار الذنوب». دیدم روی یک صفت اینها زیاد تکیه می کنند که اول آن را بگو!
جلب نظر خدا به وسیله «یا أرحم الراحمین» حالا من یکی، دو روایت را در این رابطه می خوانم. در روایتی آمده است: «پیغمبر به مردی برخورد کردند که داشت می گفت: «یا أرحم الراحمین! حضرت به او فرمودند دیگر بس است! تقاضا کن! خدا نظرش را به تو انداخت. تو می خواستی نظر خدا را جلب کنی، با این «یا أرحم الراحمین» هایت نظرش جلب شد. حالا حاجتت را از او بخواه!
در یک روایت دیگر آمده است که پیغمبر اکرم فرمود: «خداوند فرشته ای را موکل، بر کسی کرده است که بگوید: «یا أرحم الراحمین»، وقتی که شخصی سه مرتبه این نام را ببرد، فرشته به او می گوید: «قال له الملک ان أرحم الراحمین قد أقبل علیک»؛ أرحم الراحمین به تو رو آورد، «فاسأل». پس از او بخواه!
علت خوشحالی خدا، مهربانی به بندگان است حالا اینجا من می خواهم وارد جواب این سؤال ها شوم که خوشحالی خدا برای کسی که به سراغ او می رود و می خواهد توبه کند، برای چیست. اینکه چرا خدا اینقدر اصرار می کند که بیایید و توبه کنید! چرا اینطور تأکید شده که در درخواست کردن ها، اول «یا أرحم الراحمین» بگویید؟ اینها برای چیست؟
ما در روایات و آثارمان داریم مهربانی خداوند نسبت به بندگانش، از مهربانی مادر به فرزندش، بیشتر است. من در ابتدا، سراغ جریانی در ارتباط با یکی از انبیاء مرسل الهی که صاحب شریعت است می روم و بعد مسأله را تطبیق می دهم. شما شنیده اید که قارون به حضرت موسی خیلی بد کرد. قارون با حضرت موسی، خیلی بد عمل کرد و حتی تهمت بسیار بدی هم به حضرت موسی زد که خدا هم بعدا قارون را پیش مردم، راجع به همان تهمت، رسوا کرد. حرف من از اینجا است که حضرت موسی به سجده افتاد و شروع کرد به گریه کردن. به خدا گفت: خدایا اگر من پیغمبر تو هستم، انتقام من را از قارون بگیر و من را بر او مسلط کن. خدا هم کم نگذاشت. به حضرت موسی وحی کرد که من زمین را در اختیار تو قرار دادم که فرمان تو را ببرد. هر فرمانی به زمین بدهی، فرمانبردار تو است. تو هر کاری می خواهی انجام دهی، بکن!
حضرت موسی به آن زمینی که قارون روی آن ایستاده بود فرمان داد که او را ببلعد. یک مرتبه زمین باز شد و قارون تا زانوهایش در زمین فرو رفت. قارون به حضرت موسی رو کرد و گفت: ما را عفومان کن! ما را ببخش! ما بد کردیم. حضرت موسی او را نبخشید. حضرت برای بار دوم به زمین امر کرد و او تا کمرش در زمین فرو رفت. دوباره قارون به حضرت موسی رو کرد و گفت: ما را ببخش! ما بد کردیم. گفت: نمی بخشم. بار سوم؛ حضرت موسی امر کرد به زمین که او را ببلع! قارون تا گردن در زمین فرو رفت. بار سوم به حضرت موسی گفت: ما بد کردیم؛ تو ما را عفو کن! حضرت او را نبخشید و برای بار چهارم به زمین امر کرد و قارون از بین رفت.
به موسی وحی آمد یا موسی! می دانی چرا او را نبخشیدی؟ جهتش این بود که تو خالق او نبودی. او اگر به من رو آورده بود، من او را می بخشیدم. چند بار از تو طلب عفو کرد و تو او را نبخشیدی! اگر یک دفعه به من گفته بود، من او را می بخشیدم.
چرا خداوند در قرآن به تعبیر خلقت هستی در 6 روز تاکید کرده است؟/ تفسیرهای ماه رمضان امام موسی صدر
کسانی هستند که از خویش فراتر می روند و تلاش می کنند که جامعه ای صالح بیافرینند تا انسان صالح در آن زندگی کند و خیر فراگیر باشد. انسانی که ذهنش آمادگی کامل برای پذیرش روش های تربیتی بشری دارد و این چیزی است که قرآن به آن اشاره می کند، وجوب توجه به امر و نهی و تقویت اعتقادات برای پرورش نفس و تزکیه آن و ایجاد جامعه ای مناسب برای انجام دادن عمل صالح. این انسان از راه هایی که حاصل اندیشه هایی است که تاریخ را محرک می داند، فراتر می رود تا به آنچه خاص قرآن است برسد. و آن ارائه تصویری جدید یا به اصطلاح معاصر تصویری انقلابی از جهان بینی انسان است.
تا انسان، فرد یا جماعت، که با این جهان بینی زندگی می کند هم با هستی هماهنگ باشد و هم با جامعه و خویشتن. این اسلوب در سوره الرحمن نیز مانند بقیه سوره های قرآن واضح است. زیرا در مقدمه خداوند می فرماید: «الرحمن * علم القرآن * خلق الانسان * علمه البیان * الشمس والقمر بحسبان * والنجم والشجر یسجدان» و می گوید: «والسماء رفعها ووضع المیزان» خداوند متعال آسمان را برافروخت و ترازو را برنهاد.» این چه ترازویی است؟ بهترین ترازو، یعنی هر چیزی که زیر آسمان و موجود است، موزون و دقیق است و حساب و اندازه و مقدار دارد.
قرآن پیش روی انسان تصویری موزون و دقیق رسم می کند تا بعد از این جمله ای اضافه کند: «آسمان را برافروخت و ترازو برنهاد تا در ترازو تجاوز نکنید. وزن کردن را به عدالت رعایت کنید و کم فروشی نکنید.» در نتیجه باید گفت ای انسان که زیر آسمانی که در آن ترازو نهاده شده است زندگی می کنی، بدون شک باید به میزان توجه کنی و در مسیر الهی حرکت کنی وگرنه اگر در مسیری به جز جریان هستی گام برداری، در این هستی غریبی و در زندگی ات شکست خواهی خورد.
بر همین مبنا این مسئله را به صورتی وسیع تر در این کلمات قرآن در سوره احقاف می یابیم: ما آسمان ها و زمین و آنچه را که در میان آن جز به حق نیافریده ایم... بنابراین هستی بر پایه حق استوار است. سپس به این کلمات می رسیم: ما آسمان ها و زمین و آنچه را که در میان آن جز به حق و در مدتی معین نیافریده ایم. هستی بر پایه مدتی معین استوار است. یعنی همه موجودات و همه حرکات و همه توانایی ها و همه آنچه د رهستی موجود است، بر مبنای مدت استوار است، مدتی معین. در نتیجه انسان هنگامی که به کاری بخواهد دست بزند و در آن موفق باشد باید برای خود مهلت زمانی قرار بدهد، باید برنامه ریزی کند، با تنبلی نمی توان به اهداف رسید، بلکه باید مهلتی معین و محدود قرار داد و نباید آن را به تاخیر انداخت. از این رو، تعیین برنامه زمانی برای این است که انسان در زندگی پیروز شود.
از آنجا که به تعبیر قرآن هستی در 6 روز خلق شده است، در شش مرحله یا شش دهر، نه در شش روز به معنای شب و روز. بنابراین هستی یکباره آفریده نشده است. با این که می دانیم قرآن تاکید می کند که خداوند برای آفرینش نیازمند زمان نیست و تا بگوید باش! اشیاء به وجود می آیند. اما آفرینش جهان در مدتی معین و محدود و طرح آن در قرآن برای این است که انسان در زندگی و برنامه و اهدافش برنامه ریزی داشته باشد.
تلاش نکند که یکباره پرورش یابد یا ثروتمند شود یا به مقامی و تجربه ای دست یابد، بلکه باید زمانی را برای تحصیل مال، آموزش، مقام، تندرستی و... قرار دهد. البته باید وقت محدود و معینی را قرار دهد تا به امروز و فردا کردن دچار نشود. مضمون این معانی و مفاهیم تربیتی این است که قرآن تصویری از هستی طرح می کند که انسان در زندگی و در کارهایش باید به این الگو ملتزم باشد که در غیر این صورت با محیطی که در آن زندگی می کند بیگانه و در نتیجه فردی ناتوان خواهد بود. کار دین آسان کردن وضع انسان و موفقیت او در زندگی است نه منفعت و مصلحتی فراتر از آن.
/6262
کد خبر 1388955