سه روایت از چگونگی شهادت امام کاظم (ع)

درباره کیفیت شهادت امام کاظم (علیه السلام) سه روایت مختلف نقل شده است.
در نقلی آمده است که امام کاظم (ع) را در فرشی پیچانده و چنان فشار دادهاند که حضرت به شهادت رسیده است، روایت دیگر آن است که مستوفی نقل کرده است: به فرمان هارون الرشید سرب گداخته در حلق ایشان ریختند اما روایتی که بیش از همه شهرت دارد، مسموم ساختن امام است.
پس از شهادت امام، جسد مبارک آن حضرت را به دو دلیل در معرض دید خواص اهل بغداد و عموم مردم قرار دادند:
بنا به نوشته اربلی، سندی بن شاهک، وجوه اهل بغداد را که هیثم بن عدی نیز در میان آنها دیده میشد، بر سر جسد مبارک امام آورد تا ببینند زخم و جراحت و یا آثار خفگی در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
همچنین از آنجا که برخی از شیعیان معتقد به مهدویت آن حضرت بودند و یا احتمال داشت اعتقاد به مهدویت او پیدا کنند، جسد امام را روی پل بغداد بر زمین نهادند و یحیی بن خالد دستور داد تا فریاد زنند: این موسی بن جعفر است که رافضه معتقدند او نمرده است. پس از آن مردم آمده و او را در حالی که از دنیا رفته بود نگاه کردند. آنگاه جنازه را در «باب التین» بغداد در مقبره قریشیها دفن کردند. تاریخ شهادت امام کاظم علیهالسلام بنا به نقل شیخ صدوق، 25 ماه رجب 183 قمری و بنا به نقل شیخ مفید 24 رجب، و در نقل مستوفی، روز جمعه 14 صفر بوده است.
گزیدهای از سخنان امام کاظم «الصبر علی الوحده علامه قوه العقل، فمن عقل عن الله تبارک و تعالی اعتزل اهل الدنیا و الراغبین فیها و رغب فیما عند ربه و کان الله آنسه فی الوحشه و صاحبه فی الوحده، و غناه فی العیله و معزه فی غیر عشیره». صبر بر تنهایی نشانه قوت عقل است و هر که از طرف خداوند تبارک و تعالی تعقل کند از اهل دنیا و راغبین در آن کناره گرفته و بدانچه نزد پرودرگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انیس اوست و در تنهایی یار او، و توانگری او در نداری و عزت او در بی تباری است. «ان العاقل لایکذب و ان کان فیه هواه». همانا که عاقل دروغ نمی گوید، گر چه طبق میل و خواسته او باشد. «قله المنطق حکم عظیم، فعلیکم بالصمت، فانه دعه حسنه و قله وزر و خفه من الذنوب». کم گویی، حکمت بزرگی است، بر شما باد به خموشی که شیوه ای نیکو و سبکبار و سبب تخفیف گناه است. «ان الله حرم الجنه علی کل فاحش قلیل الحیاء لایبالی ما قال و لا ما قیل له». همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوی کم حیا که باکی ندارد چه می گوید و یا به او چه گویند حرام گردانیده است. «ایاک و الکبر، فانه لایدخل الجنه من کان فی قلبه مثقال حبه من کبر». از کبر و خودخواهی بپرهیز، که هر کسی در دلش به اندازه دانه ای کبر باشد، داخل بهشت نمی شود. «مَن احب الدنیا ذهب خوف الآخره من قلبه و ما اوتی عبد علما فازداد للدنیا حبا الا ازداد من الله بُعدا و ازداد الله علیه غضبا». هر که دنیا را دوست بدارد، خوف آخرت از دلش برود، و به بنده ای دانشی ندهند که به دنیا علاقه مندتر شود، مگر آن که از خدا دورتر و مورد خشم او قرار گیرد.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری قرآن و عترت