چهارشنبه 7 آذر 1403

سی سال از آخرین شیرینی خریدن روز اول مهر می‌گذرد

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
سی سال از آخرین شیرینی خریدن روز اول مهر می‌گذرد

بیش از سی از سال از آخرین شیرینی خریدن روز اول مهر می‌گذرد ولی هنوز مزه تنقلات روز اول مهر را در دهان حس می‌کنم.

بیش از سی از سال از آخرین شیرینی خریدن روز اول مهر می‌گذرد ولی هنوز مزه تنقلات روز اول مهر را در دهان حس می‌کنم.

به گزارشخبرنگار مهر، جمشید کیان‌فر، مورخ، نسخه‌شناس و مصحح کتاب‌هایی چون «ناسخ التواریخ» اثر محمدتقی لسان الملک سپهر، «تاریخ روضه‌الصفای ناصری: در سلطنت محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار» و «سفارت‌نامه خوارزم» هر دو اثر رضا قلی خان هدایت، «تاریخ روضه‌الصفا فی سیره الانبیا و الملوک و الخلفا: شرح حال ائمه اطهار، بنی‌امیه، خلفای عباسی» اثر محمدبن خاوند شاه بن محمود میرخواند، در تازه‌ترین یادداشت خود، یادی از مناسبت اول مهر یعنی بازگشایی مدارس کرده است. این یادداشت را در ادامه بخوانید:

1. روز اول مهر خجسته باد

دست خودم نیست، آدم سنتی بهترین ازین نمی‌شود، هنوز هم برایم اول مهر روز اول سال تحصیلی است.

و همه گل‌های زیبا نثار قدوم سال اولی‌ها

2. درگذشته‌ای نه چندان دور سالی دو بار تن‌ها می‌لرزید: یکی اول مهر و دو دیگر چهاردهم فروردین. در اولی گروهی خوشحال اما در دومی کمتر کسی شاد بود. معلم‌ها میر غضب نبودند؛ اما دست کمی از فراشان بگیر و ببند عهد ناصری نداشتند.

تنبیهاتشان چوب و فلک بود و ترکه‌هاشان در آب خوابانده

مدرسه بود و نشان از مدرنیته، اما تنبیهاتشان سنتی بود و با مکتبخانه تفاوتی نداشت.

روز اول مهر خجسته باد

3. روز اول از ماه مهر، ماه مهرورزی، ماه دانش، ماه سر آغاز سال تحصیل؛ نیک دوستش دارم. همیشه یاد آور دوران کودکی و خاطرات خوش آن روزگار.

خوب بخاطر دارم برادرم که دوسال از من بزرگتر بود می‌خواست برود مدرسه و من غمباد گرفته بودم که باید بعد ازین در خانه تنها باشم.

او به مدرسه رفت هنوز واژه دبستان خیلی رایج و متداول نشده بود و من مانده ازین نعمت! نعمتی که خوب که سهل است اصلا نمی‌شناختم فقط ناراحت بودم که برادرم به مدرسه می‌رود و اما من نه! همین برای غمبادی من کافی بود و دق و دلم را گاهی با کندن یک برگ از دفترچه‌اش خالی می‌کردم؛ فرقی نمی‌کرد کدام صفحه باشد و قطعا اگر متوجه می‌شد انکار غلیظ و شدید که کار من نیست.

بعد از دو سال غمبادی بالاخره مدرسه رو شدم و روز اول ماه مهر با جیب‌های پر از تنقلات از نقل و آب نبات گرفته تا نخود و کشمش و میوه‌های خشک، آن قدر بود که روز اول مهر نهار نخورده بعد از ظهر هم بروم به مدرسه، آخر آن روزگاران مدارس دو نوبتی بود و این دو نوبتی را تا سال آخر دبیرستان هم داشتم.

هنوز بعد از نیم سده شیرینی تنقلات روز اول مهر را در دهان مزه مزه می‌کنم، بعدها که بزرگتر شده بودم و از تنقلات آن روزگار خبری نبود، روز اول مهر خودم شیرینی می‌خریدم یا به منزل می‌آوردم یا می‌بردمش سرکار؛ آخر شیرینی و تنقلات روز اول مهر را دوست داشتم، حالا که دیگر کسی به جیبم نمی‌ریخت خود می‌خریدم.

خاطرم هست آن سال هم اول مهر بود که هواپیماهای صدامی فرودگاه مهرآباد را بمباران کردند و سرآغازی بود بر جنگ چند ساله و من غافل از برداشت یا پیایند کارم شرینی خریدم و رفتم سرکار؛ و دوستان سر به سرم گذاشتند که به بهانه بمباران شرینی خریده‌ام؛ ناگزیر به توضیح که چنین نیست و این سنت من است و هر سال می‌خرم مگر سال‌های قبل نخریده‌ام؟

بگذریم دیگر بعد از آن سال روز اول مهر شیرینی نخریدم حتی برای منزل خودمان! بیش از سی از سال از آخرین شیرینی خریدن روز اول مهر می‌گذرد ولی هنوز مزه تنقلات روز اول مهر را در دهان حس می‌کنم.

روز اول مهر را دوست دارم و این روز را بر همه دانش آموزان خجسته باد می‌گویم.