شکاف «علم و عمل» در معادن
بخش معدن ایران همچنان با شکاف عمیق میان دانشگاه و صنعت مواجه است. فارغالتحصیلان، با حجم قابلتوجهی مقاله و دانش نظری وارد بازار کار میشوند، اما اغلب توان اداره اقتصادی یک معدن، ارزیابی ریسک پروژه یا بهرهگیری از نرمافزارهای استاندارد جهانی را ندارند.
کارشناسان معتقدند ریشه این مشکل در دو چرخه ناکارآمد نهفته است. نخست، نظام ارتقا و پاداش اساتید که تقریبا بهطور کامل مبتنی بر شمار مقالات است و انگیزه برای پرداختن به مسائل واقعی صنعت را کاهش میدهد؛ در نتیجه موضوعات پایاننامه بیشتر از آنکه در جهت حل یک مساله واقعی نوشته شوند برای تولید مقاله انتخاب میشوند. دوم، طراحی چارت درسی که به جای نیازسنجی دقیق از صنعت، بر تخصص موجود اعضای هیاتعلمی استوار است و مجموعهای پراکنده و نامتجانس از دروس را ایجاد کردهاست.
به عنوان مثال مقایسه تطبیقی برنامه مهندسی معدن دانشگاه صنعتی امیرکبیر با دانشکده معدن کلرادو (یکی از سه مرکز برتر جهان در حوزه معدن) نشان میدهد که فاصله واقعی در تعداد واحدها نیست، بلکه در اولویتبندی مهارتها و انسجام آموزشی است. درحالیکه آموزش مهارتهای دادهمحور، تحلیل سیستمهای معدنی، ارزیابی اقتصادی ذخایر، مدیریت پروژه استخراج و نرمافزارهای تخصصی در کلرادو بخشی جدی از هسته برنامه هستند، در ایران یا غایباند یا به دروس اختیاری محدود شدهاند.
کارشناسان بر ضرورت اصلاح معیارهای ارتقای اعضای هیاتعلمی با تمرکز بر تاثیر واقعی بر صنعت، اجباریسازی مهارتهای دیجیتال و اقتصادی، بازطراحی چارت درسی مبتنی بر نیازسنجی سالانه معادن بزرگ و تقویت آموزش زبان تخصصی، مدیریت و فاینانس معدنی تاکید دارند.
اتکای نظام ارتقا بر تعداد مقالات
محمدحسین بصیری، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس و استاد دانشکده مهندسی معدن و مواد، در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» با انتقاد از ساختار ارزشگذاری در دانشگاهها گفت: «ارزشی که دانشگاه برای استادان قائل است، چه در زمینه ارتقا، چه در پرداخت حقوق و چه در امتیازدهی، بهطور کامل بر تعداد مقالات منتشر شده توسط استاد متکی است. اگر استادی بخواهد ارتقا یابد یا امتیازی کسب کند، تعداد مقالات او تعیینکننده است.
همین مساله موجب رقابتی شده است که در آن اساتید عمدتا به دنبال افزایش تعداد مقالات خود هستند.» او افزود: «این وضعیت یک معضل اساسی ایجاد کرده است. در کشورهای پیشرفته، بخش عمده مقالات از یک کار علمی واقعی و حل یک مساله مشخص نشأت میگیرد؛ یعنی ابتدا یک فعالیت علمی یا فناورانه انجام میشود، دستاوردی حاصل میشود و سپس آن دستاورد در قالب مقاله ارائه میشود. اما در کشور ما چنین روندی مشاهده نمیشود. اساتید صرفا به دنبال چاپ مجموعهای از مقالات هستند، بدون آنکه اهمیت داشته باشد آیا این مقالات در کشور کاربرد دارند یا خیر. غالب این مقالات نقشی در حل مشکلات کشور ایفا نمیکنند.»
بصیری در ادامه گفت: «نتیجه این روند آن است که اساتید بهجای تشویق برای شناسایی مسائل صنعت و تلاش علمی برای حل آنها، درگیر چرخه مقالهنویسی شدهاند. از سوی دیگر، فرآیند جذب دانشجو نیز تابع همین نگاه شده است. در جلسات مصاحبه، اساتید بررسی میکنند چه کسی توانایی بیشتری در نگارش مقاله دارد. بنابراین موضوعاتی به دانشجو داده میشود که امکان چاپ مقاله از آنها وجود داشته باشد، نه موضوعاتی که بتواند بخشی از مشکلات بخش معدن کشور را حل کند.»
او تاکید کرد که نگاه غالب بهجای تمرکز بر شناسایی واقعی مشکلات صنعت و معدن کشور، بیشتر معطوف به تولید مقالات است و این مسائل به ندرت به موضوع پایاننامه یا رساله دانشجویان تبدیل میشوند تا آنها به دنبال حل آنها باشند. به گفته او، دانشگاهها باید معیارهای ارزشگذاری و ارتقای اعضای هیاتعلمی را بر اساس پروژههایی تنظیم کنند که منجر به رفع مسائل واقعی کشور شوند. یکی از اصلیترین دلایل فاصله دانشگاه از صنعت، همین رویه است؛ درحالیکه صنعت با چالشهای واقعی در حوزه فرآوری، استخراج، فناوری و... مواجه است، این مسائل تقریبا وارد دانشگاه نمیشوند یا نقش آنها بسیار محدود است.
بیاعتمادی صنعت به دانشگاه
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «از سوی دیگر، صنعت نیز نسبت به دانشگاه بیاعتماد شده است. هرچند قانونی تصویب شده است که اگر صنایع مشکلات خود را به دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی ارائه کنند و پروژهای روی آن انجام شود، هزینه سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه (R&D) آنها از پرداخت مالیات معاف میشود. این اقدام تاثیر مثبتی داشته و باعث شده صنایع رغبت بیشتری برای همکاری با دانشگاه داشته باشند. اثر مثبت این قانون مشاهده شده و این امر صنایع و معادن را تشویق کرده که به سمت دانشگاه حرکت کنند.»
او در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: «متاسفانه در بسیاری از دانشگاهها برنامه درسی بر اساس توانایی یا علاقه استاد تنظیم میشود. یعنی استادی با تخصصی خاص جذب شده و بهجای آنکه بررسی شود دانشجویی که قصد فعالیت در حوزه معدن دارد، هنگام ورود به صنعت باید چه تواناییهایی داشته باشد، نگاه میکنند که استاد چه درسی را مایل است یا میتواند ارائه دهد. بر همین اساس نیز سرفصلها تنظیم میشود. این امر باعث شده است که دروس نامتجانس باشند؛ بهگونهای که به یکدیگر پیوستگی ندارند و برای کارآمدی دانشجو در صنعت مناسب نیستند.»
او تصریح کرد که در برخی دانشگاهها، برنامهریزی دروس بر اساس توانایی یا تخصص فردی استاد انجام میشود؛ برای مثال، اگر استادی در مکانیک توانمند است، همان درس ارائه میشود و یا استادی با تخصص آمار، تنها درس مرتبط با خود را وارد چارت میکند. چنین رویکردی منجر به مجموعهای نامتناسب و ناهمگون از دروس میشود که دانشجو را برای حل مسائل واقعی صنعت آماده نمیکند. بهویژه در مقطع دکتری، ضرورت دارد دروس تخصصی و متمرکز با هارمونی لازم طراحی شوند تا فارغالتحصیل توانایی حل مسائل پیچیده صنعت را داشته باشد.
این کارشناس افزود: «طراحان دروس باید نگرش خود را تغییر دهند. در شرایط خاص کشور، ضروری است نیازهای صنعت، بهویژه بخش معدن، بهصورت دقیق تحلیل شود و برنامهریزی دروس بر اساس نیازهای علمی، فنی و تکنولوژیک انجام گیرد. این کار بسیار مهم است و باید جدی گرفته شود. در شرایط تحریم و ضعف ارتباطات بینالمللی، اهمیت این موضوع دوچندان میشود. ما نیازمند یک بازنگری اساسی هستیم تا دانشجویان بتوانند برای حل مسائل صنعت توانمند شوند.» او در خصوص کمبودهای درسی رشتههای مرتبط با بخش معدن گفت: «کشور ما از نظر مدیریت و اقتصاد بسیار ضعیف است.
بسیاری از مسوولان دانش مدیریت، اقتصاد و تامینمالی را ندارند. مدیری که فاقد دید اقتصادی و شناخت علمی مدیریت باشد، نمیتواند موفق باشد. بارها دیدهشده برخی مسوولان حتی در بیان اعداد و نسبتهای ساده دچار خطا میشوند. همچنین برخی مدیران که برای ارتباطات بینالمللی باید تسلط پایهای به زبان انگلیسی داشته باشند، حتی قادر به خواندن یک متن ساده نیستند.» او افزود: «دروس مدیریت، اقتصاد و مالی باید در تمامی رشتهها گنجانده شود. فردی که در معدن صرفا مهارت حفاری یا تونلزنی دارد، وقتی مدیر معدن یا کارخانه میشود، بدون دانش مدیریت قادر به اداره امور نخواهد بود. این یکی از مباحث مهم و مغفولمانده در نظام آموزشی ماست.»
او همچنین ضعف دانشجویان در زبان انگلیسی را یکی از کمبودهای جدی دانست و تاکید کرد: «تسلط به زبان انگلیسی اهمیت فراوانی دارد و باید بهصورت بنیادی مورد توجه قرار گیرد. این موضوع سیاسی نیست، بلکه یک ضرورت حرفهای است. امروز در بسیاری از کشورهای غیرانگلیسیزبان، دانشآموزان سطح ابتدایی نیز از دانشجویان ما در زبان انگلیسی قویتر هستند و این وضعیت نیازمند اصلاح جدی است».
مقایسه تطبیقی امیرکبیر و کلرادو
نمونه موردی، مقایسه برنامه آموزشی مهندسی معدن در دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دانشکده معدن کلرادو (CSM) نشان میدهد که هرچند هر دو دانشگاه چارچوبهای مشترکی در آموزش زمینشناسی، اکتشاف و استخراج دارند، تفاوتهای چشمگیری در مهارتهای دادهمحور، طراحی مهندسی و آموزش نرمافزار وجود دارد؛ این مقایسه صرفا یک دید کلی ارائه میدهد و مشکلات واقعی دانشجویان کشور در طول تحصیل را منعکس نمیکند.
اما این اختلافها میتواند در کیفیت آمادهسازی دانشجویان برای ورود به بازار کار و استانداردهای جهانی تاثیرگذار باشد. بر اساس کاتالوگ رسمی دانشکده معدن کلرادو، ژئواستاتیستیک، مدلسازی دادههای زیرسطحی و تحلیل نرمافزاری جزء هسته اجباری برنامه هستند و درسهایی مانند ژئواستاتیستیک در قالب ساختار واحدهای تخصصی ارائه میشود.
در مقابل، طبق سند برنامه آموزشی منتشر شده در دانشگاه امیرکبیر درسهای مشابه مانند زمینآمار یا محاسبات عددی در گروه اختیاری قرار دارند. این تفاوت باعث میشود بخش مهمی از مهارتهای دادهمحور در برنامه دانشگاه امیرکبیر به میزان کافی تضمین نشود. در حوزه طراحی مهندسی نیز دانشکده معدن کلرادو مجموعهای منسجم از درسهای طراحی سیستمها و پروژههای نهاییِ طراحی را ارائه میکند که نقش مهمی در آموزش تحلیل، برنامهریزی و بهینهسازی معدن دارد. به استناد چارت درسی این دانشگاه، درسهایی مانند تحلیل سیستمهای معدن بهصورت ساختاریافته در ساختار اصلی گنجانده شده است.
در امیرکبیر اگرچه پروژه سهواحدی و دوره کارآموزی وجود دارد، اما وزن درسهای تحلیل سیستم و طراحی میانرشتهای کمتر بوده و بیشتر در قالب اختیاری عرضه میشود. مهارتهای نرمافزاری نیز از نقاط افتراق محسوب میشود. در دانشکده معدن کلرادو، آموزش نرمافزارهای سهبعدی، بستههای تحلیلی و برنامهنویسی از سالهای اولیه دوره گنجانده شده است. چارت درسی دانشگاه امیرکبیر نشان میدهد که دروس نرمافزاری تخصصی معدن در امیرکبیر محدودتر و عمدتا اختیاری است.
از منظر ساختار کلان واحدها نیز تفاوت قابلتوجهی دیده میشود. امیرکبیر سهم بالاتری را به دروس عمومی و پایه اختصاص داده که اگرچه اهداف فرهنگی و آموزشی خاص خود را دارد، اما بخشی از ظرفیت توسعه مهارتهای تخصصی را محدود میکند. در برنامه مهندسی معدن دانشگاه کلرادو بخش مدیریت، اقتصاد معدن، تحلیل مالی پروژه و مباحث سیاستگذاری منابع جایگاه پررنگی دارد. دانشجو باید واحدهایی مانند مدیریت عملیات، اقتصاد مهندسی، ارزیابی اقتصادی ذخایر و تصمیمگیری تحت عدمقطعیت را بگذراند؛ مهارتهایی که برای کار در شرکتهای بینالمللی حیاتیاند.
در ایران این سرفصلها معمولا بهصورت محدود، اختیاری یا در قالب چند واحد نظری پراکنده ارائه میشود و پیوند منسجمی با پروژههای عملی ندارد. نتیجه این است که دانشجوی ایرانی در حوزههای اقتصاد منابع، ارزیابی اقتصادی معادن و مدیریت ریسک کمتر آموزش میبیند و فاصله میان دانشگاه و صنعت باقی میماند. در نتیجه هر دو دانشگاه برنامههای معتبر در مهندسی معدن ارائه میدهند؛ با این حال، ساختار دانشگاه کلرادو تاکید بیشتری بر دادهمحوری، طراحی سیستماتیک، کاربست ابزارهای دیجیتال و ابعاد مدیریتی دارد.