عاشورا و خواص بیخاصیت
به گزارش مشرق، مهدی جمشیدی در کانال خود در ایتا متنی با عنوان عاشورا و خواص بیخاصیت، منتشر کرد که به شرح زیر است: در نگاه نخست، به نظر میرسد که همه تحولات اجتماعی، وابسته به «امام جامعه» است و جامعه، آینه منعکسکننده خودِ اوست و ازاینرو، باید «وضع جامعه» را هرچه که هست، به او ارجاع داد و برآمده از اراده او دانست. چنین برداشتی از منطق تحولات اجتماعی نادرست است. اینکه امام در جامعه اسلامی، تعیینکننده است و سیاستها و جهتگیریهایش میتواند جامعه را به قله تعالی یا دره انحطاط سوق بدهد، برداشت درستی است، اما همواره چنین نیست که او نقش اصلی را بر عهده داشته باشد یا در همه زمینهها بتوان رد پای او را یافت. ازآنجاکه قاعده حکمرانی در جامعه اسلامی این است که امام باید جامعه را متقاعد سازد و به خواست و اراده آنها، هویت دینی بدهد، اینگونه نیست که جامعه همچون شیء شکلپذیر و منفعل در دست امام جامعه باشد و او بدون آنکه دغدغه «همراهی جامعه» را داشته باشد، نقش هدایتی خویش را ایفا نماید. پس امام جامعه از جهات بسیاری، «مقید» و «محدود» به خودِ جامعه است و باید اقتضاهای آن را در نظر بگیرد و در چهارچوب آنها سیاستگذاری و راهبری کند؛ چه اقتضاهای امکانی و چه اقتضاهای امتناعی. بدینسبب، جامعهای که دچار فقر امکانی باشد و بنمایههای قوی نداشته باشد و نتواند رویدادها و حوادث را فهم کند و به فهم امام جامعه نیز چندان گردن ننهد، خودش به عامل بازدارنده نسبت به غایات قدسیِ امام تبدیل میشود. آنچه که در عرض امام جامعه میتواند نقش مکمل یا نقش ناقض ایفا کند، لایه سرآمدان و برجستگان جامعه هستند؛ کسانی که «خواص جامعه» نامیده میشوند و به دو گروه خواص اهل حق و خواص اهل باطل تبدیل میشوند. «خواص اهل حق» نیز در کنار امام جامعه، هویتپرداز و جهتبخش هستند و میتوانند اراده امام جامعه را به تحقق نزدیک سازند یا آن را به زنجیر درآورند. این امر بدان سبب است که تودههای مردم در جامعه، اغلب گرفتار وضع «اثرپذیری» و «دنبالهروی» هستند و چشم به خواص دارند و از آنها تبعیت میکنند؛ چنانکه انتخابهایشان، «تکرار انتخابهای خواص» هستند. بنابراین، ممکن است با توجه به محدودیتهای گفتاری و صراحتیِ امام جامعه، خواص در مسیری قرار بگیرند که بتوانند همچون یک مجموعه نقضکننده یا معطلنگاهدارنده نسبت به امام جامعه عمل کنند. از جمله، «سکوت خواص» بسیار مؤثر است؛ چه «سکوت گفتاری» و چه «سکوت عملی». در تاریخ، لحظههایی هستند که چرخشهای بزرگ میآفرینند و اتفاقهای بازگشتناپذیر پدید میآورند. در این لحظهها، هرچه هم امام جامعه بکوشد که به جامعه، جهت بدهد و آن را در مجرای غایات حق به حرکت درآورد، اما باز محتاج «همگفتاری» و «همعملیِ» خواص اهل حق است و بدون آنها، کار هدایت جامعه به پیش نخواهد رفت. اگر خواص اهل حق به دلیل «محافظهکاری» و «دنیاطلبی»، سکوت اختیار کنند و حق را کتمان نمایند، جامعه نخواهد توانست که حق و مسیر حق را بیابد و ازاینرو، در چالهها و چاهها فرو خواهد افتاد. جامعه مبتلا به «خواص ساکت»، روی سعادت را نخواهد دید و همواره گرفتار تکرار خطاها و بازتولید لغزشهایش خواهد شد. در چنین وضعی، امرِ امام جامعه نیز معطل و معوق باقی خواهد ماند و رنگ تحقق را نخواهد پذیرفت. در تحلیل ریشه واقعه عاشورا باید خاموشی و انفعالِ خواص اهل حق را علت اصلی شمرد و انگشت اتهام را به سوی آنها چرخانید؛ چراکه امام جامعه را تنها نهادند و در مسیر تحقق غایات قدسی، به حمایت گفتاری و عملی از او برنخواستند. امام حق، محتاج «حمایت خواص اهل حق» است تا جامعه، یکپارچه و همصدا در مسیر هدایت معنوی قرار بگیرد و دین در قالب نظامهای اجتماعی، عینیت یابد، اما اگر خواص در لحظههای تاریخساز، زبان در کام فروببرند و حاضر نباشند هزینه «اظهار حق» را بپردازند، جامعه رو به پیش حرکت نخواهد کرد، بلکه چهبسا آنچنان سیر قهقرایی و انحطاطی را تجربه کند که در مقابل دیدگانش، واقعهای به تلخی عاشورا رخ بدهد. خواص اهل حق که در این فروبستگی تاریخی دست دارند، حق را میشناسند و میفهمند، اما از «موضعمندی» و «صراحت» و «هزینهدادن» گریزان هستند و به همین دلیل، امام جامعه نیز تنها و بیطنین میماند و عوام نیز بر روی او شمشمیر جهالت میکِشند. سرنوشت جامعه اسلامی، وابسته به این است که آن دسته از خواص اهل حق که با مواضع خویش، تسهیلکننده و پیشبرنده حقیقت هستند، اکثریت نخبگانی باشند تا بتوانند جامعه را در جهت اراده امام جامعه، بسیج کنند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.