عباس عبدی: بابت سند راهبرد انتخاباتی جبهه اصلاحات متاسفم!
عبدی با اشاره به جزئیات راهبرد انتخاباتی جبهه اصلاحات نوشت: دوستان اعلام کردهاند که: «مشارکت جبهه در انتخابات منوط به تأیید صلاحیت حداقل یکی از نامزدهای اختصاصی خود خواهد بود.»
به گزارش مشرق، عباس عبدی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد به بررسی و نقد راهبرد انتخاباتی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری 1403 پرداخت. در ادامه چکیده مهمترین نکات این یادداشت را می خوانید:
** باعث تأسف است که بگویم دوستان جبهه اصلاحات در یک سردرگمی تحلیلی قرار گرفته و قادر نیستند تصمیمات سیاسی جامعی را اتخاذ کنند. این مشکل به علت نداشتن یک راهبرد کارآمد و مبتنی بر تحلیل پایدار و مستدل از وضعیت کنونی کشور است. به همین دلیل در انتخابات 1400 آن رفتار را کردند که هم چوب را خوردند و هم پیاز را. نه شرکت کردند و نه شرکت نکردند.
در این زمینه بخوانید:
راهبرد انتخاباتی جبهه اصلاحات تصویب شد
** دوستان اعلام کردهاند که: «مشارکت جبهه در انتخابات منوط به تأیید صلاحیت حداقل یکی از نامزدهای اختصاصی خود خواهد بود.» شاید همه بیانیه را بتوان به این گزاره تقلیل داد، و باید گفت که موارد دیگر دورچین این گزاره هستند. این گزاره دو ایراد کلی دارد. هم به لحاظ راهبردی نادرست است و هم از منظر تاکتیکی. در نهایت هم، اگر شرط مذکور محقق نشود به احتمال فراوان یا حتی قریب به یقین اجرایی نخواهد شد.
** این نقد خود را علنی و صریح مینویسم چون فایدهای بر بیان آن به صورت دیگر مترتب نیست و نمیتوانم تعجب خودم را از این حد از اشتباه در تصمیمگیری ابراز نکنم. همچنان که نقدم را به دوستان روزنهگشا صریح نوشتم. نیازی به گفتن نیست که نقد دوستان جبهه اصلاحات به معنای تایید دیگران یا سیاستهای رسمی نیست.
** شرط گذاشتن به تنهایی به معنای تهدید و تقابل است و باید حضور انتخاباتی را از طریق گفتوگو و تفاهم حل کرد و نه شرط و شروط گذاشتن. اینها به منزله آن نیست که رد و تایید صلاحیتها را در چارچوب قانون بدانم؛ زیرا اکنون گفتوگو از رعایت یا عدم رعایت معیارهای قانونی خارج از بحث است و موضوعیتی ندارد.
** بنابر این چنین رفتاری در چارچوب راهبرد اصلاحات فاقد روشنی و منطق است. این موضعگیری با اینکه بگوییم شرایط مناسب شرکت ما نیست؛ فرق ماهوی ندارد؛ فقط بیان صریح اخیر، صادقانه تلقی میشود.
** آن گزاره به لحاظ تاکتیکی نیز به دو دلیل ایراد جدی دارد. اول اینکه چرا یک نیروی سیاسی باید دست خود را در اتخاذ تصمیمات سیاسی بعدی ببندد؟ شاید به هر دلیلی به این نتیجه برسید و بخواهید که از یک نامزد دیگر حمایت کنید، چرا باید از الان دست خود را ببندید و ذهن طرفداران خود را مخدوش کنید، تا اگر فردا خواستید چنین تصمیمی بگیرید آن را تغییر موضع و عقبنشینی معرفی کنند؟ حتما فکر میکنید از ضرب آن تصمیم اولیه کاسته خواهد شد؛ ولی هر چقدر آن ضرب اولیه کارایی ندارد این نتیجه منفی را همراه خواهد داشت.
** دلیل دوم مهمتر است. به نظرم دوستان اصلاحطلب درباره سبد رای خود دچار خطا هستند. بدون تردید انتخابات 92 و 94 و 96 با حضور مستمر و فعال آنان شکل گرفت ولی این اثرگذاری مطلق و یکسویه نبود. یعنی اینگونه نبود که صفر و صد این جریان را آنان راه انداختند. مثالش را بارها زدهام. مثل هل دادن خودروی ایستاده به سوی پایین در سطح شیبدار بود. در آن مقاطع شیب سیاست به سوی تحرک و مشارکت بود و خیلیها آماده پذیرش مشارکت بودند و هُل دادن آقای خاتمی و اصلاحطلبان، آن جریان را روان کرد و به حرکت درآورد.