ملاقات با زبان در هیئتی جدید
مجموعه شعر «سوگنامه باد» از دو منظر قابل تأمل است: اول به اعتبار آنکه دفتری مستقل از سپید سرودههای شاعری نوگراست، و دوم از آن جهت که شاعر فارغ از وسوسههای «زبان بازی»، سیمای ادبی خود را به تماشا گذاشته است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رضا اسماعیلی، پژوهشگر و شاعر، در یادداشتی به بررسی مجموعه شعر «سوگنامه باد»، اثر فاطمه بیرانوند پرداخته است. این یادداشت که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار گرفته به این شرح است:
دهانم را میگردند
کلمات را پیدا نمیکنند
کبوترانی از گلویم میجهند
که نامت را
زیر پرهایشان پنهان کردهاند
نامت سنگین است
و حروفش
از قلبم بیرون میافتند
قلبم پیامبر نیست
شاعر است!
(شعر شماره 10 ص 29)
فاطمه بیرانوند از بانوان شاعری است که در مرز نوسرایی گام بر میدارد و در قالب سپید شعر میگوید. «سوگنامه باد» که اولین مجموعه شعر مستقل شاعر در سالهای شاعری اوست، مجموعهای درخشان و قابل تأمل از سپیدسرودههای او با مضامین اجتماعی، عاشقانه و آیینی (مذهبی) است.
اهل فن به خوبی میدانند که «نوسرایی» - به معنی واقعی کلمه - بسیار دشوارتر از کهنسرایی است. از همین روست که از میان هزاران هزار دفتر شعری که هر سال با پیشانی نوشت «شعر نو» چاپ و منتشر میشوند، تنها تعداد انگشتشماری از مرز توفیق میگذرند و در ذهن و زبان روزگار رنگ ماندگاری میگیرند.
بیرانوند نیز به تجربه دریافته است شاعری که برای بیان اندیشهها و عواطف خود قالبهای کلاسیک و سنتی را انتخاب می کند، به صورت ناخودآگاه ذهن و زبانش به سمت استفاده از تعابیر و ترکیبات سنتی کشیده میشود. اما طبعآزمایی در قالبهای نو، به مثابه تنفس در هوایی تازه است که منجر به بروز و ظهور خلاقیت و نوآوری میشود.
«همین روزها / دستهایم میوه میدهند / و ریشههایم / به رازهای پنهان در زیر خاک / چنگ میاندازند...» (فرازی از شعر 13، ص 33)
«سوگنامه باد»؛ 76 شعر سپید خواندنی در بازار نشردر قالب های نو ما با «زبان»، در هیئتی جدید ملاقات میکنیم. در شعر نو، ترکیبات و تعابیر به روزتری به دیدار ما می آیند. در نتیجه محصول کار ما، تولد شعری دیگرگون و به دقیقه اکنون است. مخاطب نیز هنگام خوانش شعر، به خوبی این دقیقه را در می یابد که لحن و لهجه شعر امروزی است.
در شعر کلاسیک اما، از آنجا که رهایی از «زبان سالاری» امری دشوار است، شاعر اگر از «نگاهی نو» و درک و دریافتی هستیشناسانه برخوردار نباشد، به ناگزیر در دامچاله کلیشههای سنتی سقوط میکند و از دایره خلاقیت و نوآوری به دور میافتد.
مجموعه شعر «سوگنامه باد» از دو منظر، مجموعهای ممتاز و قابل تأمل است. اول به اعتبار آن که دفتری مستقل از سپید سرودههای شاعری نوگرا و نو اندیش است، و دوم از آن جهت که شاعر در آیینه شعرها، فارغ از وسوسههای «زبان بازی» و به دور از کلیشهبرداری از این و آن، سیمای ادبی خود را تمام رُخ به تماشا گذاشته است. مجموعه شعر «سوگنامه باد» از دو منظر، مجموعهای ممتاز و قابل تأمل است. اول به اعتبار آن که دفتری مستقل از سپید سرودههای شاعری نوگرا و نو اندیش است، و دوم از آن جهت که شاعر در آیینه شعرها، فارغ از وسوسههای «زبان بازی» و به دور از کلیشهبرداری از این و آن، سیمای ادبی خود را تمام رُخ به تماشا گذاشته است.
ما در این مجموعه به زمزمه سرودههایی بی نقاب و زلال مینشینیم که از تکرار و تقلید دورند و شناسنامه و هویتی شاعرانه دارند. شعرهای این دفتر، به پرندگانی سپیدبال میمانند که چشمان ما را دعوت به دیدن روشناییهایی میکنند که از آسمان کلمات بر زمین میتابند.
نزدیکی لحن و لهجه شعرها به طبیعت صمیمی زبان از دیگر ویژگیهای این مجموعه است. شعرهای این دفتر در نهایت صمیمت و سادگی سروده شدهاند و به راحتی با خواننده ارتباط برقرار میکنند. شاعر در این مجموعه آنچنان نرم و آهسته قدم بر می دارد که شما در خوانش شعرها با هیچ گونه سختی و زمختی روبرو نمیشوید. زیرا وی در این مجموعه فارغ از زبان آوری و صنعت گری و صرفاً به دنبال روایتی صادقانه از دنیای شاعرانه خویش است:
و فکر میکنم
رفتن یک کلمه است
آمدن یک کلمه است
مرگ یک کلمه است
زندگی یک کلمه
کلمات قدرت عجیبی دارند...
(فرازی از شعر شماره 24 صص 126)
شاعر در «سوگنامه باد»، در خلوتی سرشار از شعر و شعور، دغدغههای روشنش را در گوش زندگی واگویه میکند و چراغ در دست، به دنبال انسان میگردد. او به انسان بودن میاندیشد، به آزادی، صلح، عدالت. شاعر با لهجه مهربان شعر، هر صبح به اطلسیها سلام می کند، بر صورت شمعدانیها آب می پاشد، و بر سجادهی سبز بهار، دو رکعت نماز شکفتن میخواند.
بیرانوند در «سوگنامه باد» مسافر سمت روشن دنیاست. شاعری که میخواهد از صورت خاک، بوی سیاه قفس را پاک کند و بر بوم آسمان، صدای بال پرنده را نقاشی.
او مینویسد تا «جنگ» از ذهن زمین عقبنشینی کند، «صلح» قد بکشد، و دهان تفنگ، به انکار فشنگ برخیزد. شاعر می نویسد تا گوش دنیا از «صدای سخن عشق» پُر شود. چشمها به مهر گشوده شوند، و قلبها برای هم بتپند.
و شعر
رودخانه کوچکی است
که هر روز ماهیانش را
در چشمان تو رها می کند...
(فرازی از شعر 17، ص 42)
***
پرنده ها خوابیده اند
درختها خوابیدهاند
دریاها خوابیدهاند
جهان را بیدار میکنم
روشنایی را بیدار میکنم
چشمان تو را بیدار میکنم...
(فرازی از شعر 36، صص 149 و 150)
جان کلام آن که «سوگنامه باد»، دیداری شیرین و دلنشین با کلمات است. کلماتی بینقاب که در خلوتی شاعرانه به دیدار ما میآیند، و ما را به ضیافت آفتاب میبرند. تولد این مجموعه شعر ارزشمند، بر شهروندان کلمه و وارثان آب و خرد و روشنی مبارک باد.