نبرد نشو و نمای نسل نو / آموزش و پرورش و معلم را دریابیم

خبرگزاری فارس گروه آموزش و پرورش: عباس مطهری رئیس سازمان بسیج فرهنگیان کشور در اولین بخش از سلسله یادداشتهایش درباره «نبرد نشو و نمای نسل نو» نوشت: در دو بخش پیش به وجود جنگ در عرصه ساختن نسل و متولی و میداندار آن و همچنین به تلاشهای دشمن برای نفوذ در آموزش و پروش با بهرهگیری از اسناد بین المللی مانند 2030 و رواج زبانهای بیگانه پرداختیم و اینکه با وجود هجمهها، آموزش و پرورش و معلمان گرانقدر کشورمان کارهای بزرگی انجام دادهاند.
سیر قابل تأمل انتظارات ولایت درباره سند تحول
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در آذرماه 1390 برای اجرا ابلاغ گردید و قرار بود پس از 5 سال اجرا، در آن بازنگری صورت گیرد.
نظر ولایت در اردیبهشت سال 1391- شش ماه پس از ابلاغ سند: نسخه پزشک را باید عمل کرد
ما قبلا درباره تحول بنیادی مطالبی عرض کردیم؛ مدتها من در دیدارهای با معلمان، با مسؤولین فرهنگ، با شورای عالی انقلاب فرهنگی و دیگران این را تکرار کردم و خوشبختانه به نتیجه هم رسید؛ به این معنا که سند تحول بنیادی تهیه و تصویب شد. امروز آموزش و پرورش یک سند مکتوبی در دست دارد که شیوه تحول بنیادی در آموزش و پرورش را تعیین کرده. خیلی خوب، بخشی از این کار انجام گرفت. منتها این سند مثل نسخه پزشک است. اگر ما به پزشک مراجعه کردیم، حق معاینه هم دادیم و پزشک هم معاینه کاملی کرد و یک نسخهای نوشت و به ما داد، ما هم توی جیبمان گذاشتیم، رفتیم خانه و فکر کردیم تمام شد، این با نرفتن پیش پزشک هیچ تفاوتی ندارد؛ جز اینکه یک پولی هم خرج کردیم، یک راهی هم رفتیم. دوا را باید گرفت، دارو را باید مصرف کرد. در این نسخه نوشته شده که چه دارویی را، چه مقداری، در چه زمانی باید مصرف کنیم. باید این کار را کرد؛ اگر نکردیم، رفتن پیش پزشک و گرفتن نسخه، کأنلمیکن است. خب، حالا ما سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را داریم؛ این نسخه است؛ این نسخه احتیاج دارد به این که یک برنامهریزی دقیق بر اساس بندبند این سند انجام بگیرد؛ چون بحث بر سر تحول بنیادین است؛ بحث تحول شکلی که نیست.
اردیبهشت سال 1393: سند جزو آرزوها از اول انقلاب بود، آن را جدی بگیرید
یک نکته در مورد آموزش و پرورش و مدیریتها، مسأله سند تحول است. سند تحول - که بحمدالله در این سالهای اخیر تنظیم شد و تثبیت شد - یک چیز دفعیالوجود نبود؛ این از اوایل انقلاب، جزو آرزوها بود. چون نظام آموزش و پرورش در کشور ما، از تقلید از نظامهای آموزش و پرورش غربی پدید آمده بود، با همان شکل، با همان محتوا، تقریبا با همان ترتیب؛ یک تحول اساسی لازم بود در فضای آموزش و پرورش؛ چه از لحاظ قالب، چه از لحاظ محتوا. خب، این فکر در خیلیها بود در طول سالها؛ به تدریج پخته شد، به سند تحول انجامید. عرض نمیکنیم که این سند تحول حد اعلای خواستهها است؛ نه، برای هر چیزی یک حد بالاتری هم متصور است - ممکن است انشاءالله شما عمل کنید، پیش بروید، تجربه بیاموزید، بعد از گذشت زمانی چیزی بر آنچه امروز موجودی شما است بیفزایید - لکن فعلا این سند تحول در اختیار ما است؛ این را باید جدی گرفت. عرض من و توصیه من به مسؤولین محترم و مدیران محترم این است که سند تحول را جدی بگیریم؛ فراتر از اظهارات رسمی؛ در عمل. خب، اگر بخواهیم این سند تحول تحقق پیدا کند - همچنان که اشاره کردند به عرایض قبلی ما - نقشهی راه لازم است، یک برنامه لازم است. اگر تفکرات ما، کلیاتی که مورد نظر مسئولان و دلسوزان است، به شکل یک برنامه عملیاتی در نیاید، در عالم ذهنیات خواهد ماند و خواهد پوسید؛ برنامهی عملیاتی لازم دارد.
بیانات سال 1396: شروع شد که عملیاتی بشود ولی تا حالا پنج شش سال هم گذشته، [اما] نشده؛ چرا؟
یک مسئله مهم دیگر، این مسئله سند تحول است. خب، دوستان و مسؤولین مجرب و باسابقه نشستند، زحمت کشیدند، سند تحول را درست کردند؛ خیلی خوب، ابلاغ هم شد. شروع شد که عملیاتی بشود ولی تا حالا پنج شش سال هم گذشته، [اما] نشده؛ چرا؟ تا کی باید نشست تا این نظامنامههایی که گفته میشود در ذیل سند تحول باید تحقق پیدا کند، تنظیم بشود؟ این کار باید زود انجام بگیرد. معلوم میشود شور و شوق لازم نیست، انگیزه لازم نیست.
بیانات سال 1397: کمتر از ده درصد از «امکان تحقق سند»! تحقق پیدا کرده، باید کار بشود
خب، دستگاه آموزش و پرورش احتیاج به نوسازی دارد؛ شماها هم شعار دادید، گفتید که باید اصلاح شود. بله، حتما احتیاج دارد به نوسازی؛ چون، هم فرسوده است، هم آن روزی هم که تازه به وجود آمد دارای عیوبی بود. در آموزش و پرورش ما همان روزی هم که تازه بود و اینجور فرسوده و کهنه و زمانگذشته و آسیبدیده نشده بود، عیوب اساسیای وجود داشت که همان عیوب هم تا امروز باقی مانده. وسیله این تحول، در درجه اول عبارت است از «سند تحول»؛ این سند تحول آماده است. وزیر محترم اشاره کردند به تلاشهایی که دارند انجام میدهند برای این کار؛ به نظر من این تلاشها جزو واجبترین کارها است. آنطور که به من گزارش شده است، تاکنون کمتر از ده درصد از امکان تحقق این سند و از محتوای این سند، تحقق پیدا کرده؛ درحالیکه چند سالی میگذرد از تصویب این سند. خیلی کم کار شده در این زمینه؛ باید کار بشود.
اردیبهشت 1398 همزمان با پایه ریز تمدن نوین نامیدن فرهنگیان: باید کاری کنیم که این سند محقق بشود
خب من چند تذکر بدهم؛ تذکر اول راجع به سند تحول است که آقای وزیر محترم گزارشی دادند، گزارش مکتوب هم به ما رسید و دیدیم. عزیزان من! سند تحول، یک ریلگذاری است؛ سند تحول میتواند آموزش و پرورش را به آن سرمنزل مورد نظر برساند؛ ما باید کاری کنیم که این اتفاق بیفتد. خب گفتند ابلاغ کردیم، درست هم هست ابلاغ شده لکن ابلاغ کافی نیست، ابلاغ قدم اول است؛ باید کاری کنیم که این سند محقق بشود.
در جنگ نرم کنشی عمل کنید نه واکنشی
رهبر معظم انقلاب در دیدار بسیجیان فرمودند: «در جنگ نرم هیچ وقت عکسالعملی عمل نکنید. البته پاسخ دشمن را باید داد اما بهتر از عکسالعملی عمل کردن و واکنشی عمل کردن، عمل کردن کنشی و ابتکاری است. یک قدم همیشه از دشمن خودتان جلوتر باشید؛ حدس بزنید که دشمن چه کار میخواهد بکند، چه حرکتی میخواهد انجام بدهد، حرکت خنثیکننده و پیشگیرنده را قبل از او انجام بدهید؛ مثل یک شطرنجباز ماهر که حدس میزند طرف مقابل چه حرکتی را انجام خواهد داد، و قبل از اینکه حرکت را انجام بدهد، کاری را انجام میدهد که او قفل بشود، نتواند آن حرکت را انجام بدهد؛ همیشه جلوتر از او حرکت کنید.»(1398)
این مطلب را بگذاریم در کنار تأکید هر ساله رهبر انقلاب بر اجرایی شدن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و این که درعین حال تذکر می دهند سند 2030 اجرا نشود؛ اینها حاکی از چیست؟ آیا در عمل به دو توصیه حضرت آقا در غافلگیر نشدن و در کنشی عمل کردن موفق بودهایم؟ به نظر میرسد باید طرحی نو در انداخت و با ابتکار و خلاقیت و بدون تعصب نسبت به ساختارهای موجود، کاری کرد.
مخدوش کردن محوریت معلم
به طور مثال با وجودی که امام خامنهای خطاب به معلمان فرمودند: «دانشآموز، در مدرسه بهوسیله شماها تربیت میشود»(1397) و «در واقع پایهگذار تمدن نوین شما هستید»(1398) و راهکار 7-8 از اهداف عملیاتی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش میگوید: «تأکید بر معلم محوری در رابطه با معلم و دانش آموز در عرصه تعلیم و تربیت و جلوگیری از اجرای هر سیاست و برنامه نظری و عملی که این محوریت را مخدوش نماید»؛ با این حال، برخی برنامههای گذشته و حال افراد، گروهها و نهادهای جبهه انقلاب و حتی طرحها و نقشههای ناظر به آینده، با این سیاست حیاتی زاویه دارد. مگر قرار نیست «هر کاری که انجام می دهیم حواسمان به متولی و شریک در آن کار باشد و با او هم افزایی» داشته باشیم؟ مگر تذکر ندادند که «به جای دیگران کار نکنید»؟
باید پذیرفت که یکی از اشکالات عمده این بوده که به جای انجام وظیفهمان در کمک به دستگاه تعلیم و تربیت و معاضدت معلم در انجام وظیفهای که بر عهده دارد؛ مستقیم به سراغ دانش آموزان رفتهایم. این هم در عمل و هم در اسناد بالادستی مشهود و مشهون است.
تکلیف همگانی
«حال با این نقشی که معلم دارد، جامعه، کشور، مردم، دولت و نظام باید درباره مسأله معلم چگونه فکر کنند؟ ما نمیخواهیم در این صحبتهایی که راجع به کارگران و معلمان میکنیم - تکلیف را بار بردوش این دو قشر کنیم؛ نه، همهمان تکلیف داریم. مردم عادی هم که خارج از این دو قشرند، نسبت به اینها تکلیف دارند؛ دولت هم تکلیف دارد؛ کل نظام تکلیف دارد؛ مجلس تکلیف دارد؛ همه در قبال این دو قشر تکلیف دارند.»1378
«مردم هم، قدر معلمان و کارگزاران تعلیم و تربیت را بدانند. مسؤولان مدارس هم بفهمند که چه چیزی در چنته دارند و چه کار میکنند. مردم، هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی، به آموزش و پرورش، به مدرسهسازی، به تعلیم و تربیت کمک کنند، تا بشود این صحنه نبرد و کارزار را پیش برد.» 1369
«البته لازم است هم دولت، هم مجلس، برای پشتیبانی مالی آموزش و پرورش، برای پیشرفت در این کار، به طور جدی تأمل کنند، تدبر کنند. آموزش و پرورش را نمیشود به حال خود رها کرد و پشتیبانی لازم از آن به عمل نیاورد، بعد هم توقع داشت که پیش برود.»1392
«خب، گفتیم اخلاص؛ این خطاب به شما بود؛ [اما] معنایش این نیست که حالا چون جامعه معلمی اخلاص دارد و قناعت دارد، پس مسؤولان کشور از مسائل مادی معلمان غافل بمانند؛ نه، بارها گفتیم، بارهای دیگر هم خواهیم گفت؛ مسؤولان باید بدانند هر هزینهای که در آموزشوپرورش میکنند هزینه سرمایهای است، هزینه محض نیست؛ پولی که آنجا خرج میشود، در واقع، سرمایهگذاری دارد میشود؛ به این چشم به آموزشوپرورش نگاه کنند، به این چشم بودجهگذاری کنند، به این چشم امکانات معیشتی فراهم کنند. بعضی از بدخواهان هم هستند که از مشکلات معیشتی جامعه معلمین، سوءاستفاده میکنند؛ بنده شنیدهام بعضی حتی در داخل خود آموزشوپرورش این سوءاستفادهها را میکنند؛ وضع معیشتی دارای کمبود جامعه معلمی، موجب میشود کسانی سوءاستفاده کنند. تا امروز، به توفیق الهی، جامعه معلم خودش را سالم و پاکیزه نگه داشته، لکن بعضیها دارند کار میکنند و تلاش میکنند که از این حرکتهای ناسالم به وجود بیاورند.»(1395)
باید طرحی نو در انداخت
اگر همچون حاج قاسم، مهمترین شئون عاقبت بخیری و مهمترین محور محاسبه در قیامت را این حکیم سکاندار انقلاب می دانیم، پس باور کنیم که آموزش و پرورش در میدان جنگ بزرگ و جدی با نظام سلطه است؛ و بررسی کنیم که نهادهای جبهه انقلاب چه معامله ای با رزمندگان این میدان داشته و دارند؟ وضع تدارکاتشان خوب است؟ مشکلی ندارند؟ عده و عده و توان رزمی شان کفایت دفع تهاجم دشمن را میکند؟ نکند خط بشکند؟ ملزومات و تجهیزات نیاز ندارند؟ خاطرشان از زندگی و زن و بچهشان جمع است؟ آیا مردم و مسؤولان، منطبق با انتظار ولایت قدر رزمندگان آن جبهه را می شناسند؟ نکند غریب باشند؟ و ناگهان زود دیر شود!
در این نبرد با این عظمت، اگر جبهه انقلاب میخواهد به خواست ولایت جامع عمل بپوشاند جز با وجود یک قرارگاه جامع الاطراف، فعال و دائمی به فرماندهی عالیترین مقام پاسداری از انقلاب میسر نخواهد شد. نیاز آنقدر حیاتی و عرصه چنان گسترده است که اگر تمام توان مرتبط با موضوع در سپاه و بسیج و حتی در مواردی مانند «ارتقاء روحیه مقاومت اسلامی در نسل نو»، توان نیروهای مسلح را به میدان آوریم بجاست. فقط باید مراقب باشیم کار را در همان مقصد و مسیری که قطب نمای ولایت نشان میدهد، یعنی در مشارکت با دستگاه آموزش و پرورش و با محوریت معلم، پی بگیریم و دوباره به جای دیگران کار نکنیم.
همچنین، لازم است علاوه بر حمایت از بدنه انقلابی آموزش و پرورش به ویژه معلمان جوان، برای ایجاد یک عزم ملی در میان مسؤولان، نخبگان و مردم برای پشتیبانی همهجانبه، مستمر و عمومی از این دستگاه گسترده و ریشهای، گام مؤثری برداشته شود.
برای قوی شدن، آموزش و پرورش کم جایی نیست و نقشآفرینی تصاعدی معلم قابل توجه است، هر دو را دریابیم.
انتهای پیام /
آموزش جنگ ولایت معلمان