نوآوری سیاستی لازمه حضور زنان توانمند در عرصه مدیریت
حفظ شان و منزلت زنان که همواره مورد تایید دین مبین اسلام و فرهنگ غنی ایران زمین بوده است در کنار رشد و بلوغ جمعیت قابل توجهی از مدیران خانم، این را می طلبد که راه حضور و مسیر فعالیت این قشر هموارتر از قبل گردد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، موضوع حضور زنان در عرصه مدیریت کلان در کشور، موضوعی چند وجهی است و آنچه اغلب شاهد آن بودیم احراز پستهای کلیدی برای زنان، وابسته به متغیرهای مختلف و دستخوش مسائل غیر تخصصی بوده است. مساله دارای اهمیتی که در خصوص حضور زنان در جایگاههای گوناگون پیشتر باید مورد توجه قرار میگرفت، باعث گردیده همیشه سهم تصدی مشاغل مدیریتی در عرصههای مختلف به وسیله زنان ناچیز و اندک در نظر گرفته شود. عوامل مختلفی را میتوان در این خصوص مورد اشاره قرار داد، برخی از موانع کلیشهای و باورهای ذهنی نظیر روحیات لطیف زنان، مسئولیتهای خانوادگی و خانهداری، نیاز به ویژگیها و سبک رهبری مردانه، ساعات حضور در جلسات متمادی از جمله مواردی بوده که خواسته و ناخواسته زنان را از این منصبها دور نگه داشته است. به استثنای مناصبی که به نام زنان مُهر خورده و از قدرت اثرگذاری کمی برخوردار است، در رابطه با موقعیت زنان همواره باید گفت جنسیت، عامل تعیین کنندهای در گزینشها بوده و باعث گردیده حضور زنان در سطوح بالای مدیریتی کشور در حال حاضر انگشت شمار شود. آنچه واقعیت دارد بیشترین مشارکت زنان در ردههای مدیریتی پایین و میانه بوده ولی در ردههای عالی مدیریتی تغییر محسوسی رخ نداده است. از سوی دیگر گویی انسدادی میان لایههای پایین مدیریت با لایه بالایی آن شکل گرفته و تحرک صعودی مدیران توانمند زن دچار ایستادی و کندی شدیدی شده است. بی اعتمادی و عدم باورمندی به تواناییها و عملکرد مدیران زن، سهم چشمگیری در این مسئله دارد. حضور ویترینی و نامتناسب زنان با توجه به شایستگیهای آنان از نظر تحصیلات عالی و تجربه در پستهای مدیریتی، به عنوان یک نقطه ضعف به دولتها سنجاق شده است. چرا که عدم بهرهوری از هزاران سرمایه انسانی به عنوان مهمترین منبع هر کشور یک ضعف جدی بشمار میآید. از سوی دیگر آمارها نشان میدهد، از تعداد کل کارمندان دولت در کشور (حدود 2 میلیون و 400 هزار نفر) حدود یک میلیون نفر بانوان هستند. اما با توجه به کثرت جمعیت زنان کارمند سهم آنان از مناصب کلان مدیریتی و جایگاههای اثرگذار بسیار کم و ناکافی است. در اغلب حوزهها نبود سازوکارهایی برای توانمندسازی مدیران زن و افزایش دانش شغلی و جانشین پروری دیده نمیشود. بر همین اساس طبق مصوبه شورای اداری در سال 96 قرار بر این بود میزان 30 درصد از کل مدیران کشور را بانوان تشکیل دهند، اما با وجود گذشت 7 سال از این مصوبه این امر هنوز محقق نگردیده است. همچنین نتایج پژوهشها حکایت از آن دارد که سهم مدیریتی زنان تاثیر گذار و تحصیل کرده در پستهای کلیدی چندان امیدوار کننده نیست با توجه به این که هرساله جمعیت قبولی و فارغ التحصیلی دختران نسبت به پسران بیشتر است. با وجود همه مسائل یادشده، ویژگیهای بارز زنان نظیر تلاش، همدلی، صبوری، عشق و تعهد به کار و گفته، توجه به جزئیات، ایجاد همبستگی در افراد، هنر خوب گوش دادن و ایجاد انگیزه در کارکنان نقش قابل توجهای در موفقیت یک مدیر دارد و مورد نیاز سازمانها و نهادهای امروزی است. برای پیشرفت کشور مدیران زن توانمند باید در میدان حکمرانی کشور حضور فعال داشته باشند چرا که به واسطه آموزش و حمایتها، روی آنها سرمایهگذاری شده است؛ و استفاده از این نسل پر توان و ارزشآفرین، یک ضرورت و نیاز اجتماعی است. باید پذیرفت که فصل برداشت این محصول جامعهساز چند سالی است که فرارسیده و با نگاهی ویژه و برنامهای جامع میتوان از این ظرفیت و فرصت در جهت انتفاع کشور بهره جست و بهروری و ستاده عرصههای مختلف را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. حفظ شان و منزلت زنان که همواره مورد تایید دین مبین اسلام و فرهنگ غنی ایران زمین بوده است در کنار رشد و بلوغ جمعیت قابل توجهی از مدیران خانم، این را میطلبد که راه حضور و مسیر فعالیت این قشر هموارتر از قبل گردد. همچنین با رعایت اصل تطابق شغل و شاغل، موانع و سقفهای شیشهای که جز فرصت سوزی و هدر رفت سرمایههای ارزشمند کشور در سالهای قبل عایدی دیگری نداشته، کنار زده شود. دکتر بیتا بردبار آذری استاد دانشگاه و مدیر انجمن ورزش زنان و خانواده