نکاهی به فیلم: استاد"| پیش روی حقیقت
استاد سید عماد حسینی و پیام لاریان، برداشتی آزاد از نمایشنامه اولئانا اثر دیوید ممت است و ماجرای دختری را روایت میکند که در گیرودار مهاجرت و تلاش برای دریافت پذیرش تحصیلی در دانشگاهی در وین با استاد خود به اختلافنظر و مشکل میخورد.
خبرگزاری تسنیم- پارسا آتش پر
استاد سید عماد حسینی و پیام لاریان، برداشتی آزاد از نمایشنامه اولئانا اثر دیوید ممت است و ماجرای دختری به نام گلنوش حدادی (با بازی هدیه حسینینژاد) را روایت میکند که در گیرودار مهاجرت و تلاش برای دریافت پذیرش تحصیلی در دانشگاهی در وین، با استاد خود (با بازی حسن معجونی) به اختلافنظر و مشکل میخورد. حسینی در نگارش و کارگردانی استاد، قصد داشته با پرداخت به موضوع ملتهب و پرچالش تجاوز استاد به شاگرد (که بهنوعی سنگ بنای اصلی جنبش نسبتاً بهروز «من هم» (می تو) نیز بوده) به سراغ نمایشنامهای رود که دیوید ممت با پرداختی دقیقتر و جذابتر به سراغ آن رفته بود و برای اولینبار در سال 1992 و در کمبریج به اجرا درآمده بود. هرچند که زمان ساخت استاد (و احتمالاً نمایش عمومی این فیلم در سینماهای ایران) بهاندازهای دیرهنگام است که عملاً از میزان توجه لازم مفهوم مورد اشاره فیلم میکاهد و از حلاوت بحث اخلاقی - انسانی ساختگی یا حقیقی بودن تجاوزهای گزارش شده در خلال جنبش «من هم» (و پیش از آن) کم میکند و به تعبیری از مد افتاده مینماید اما حاوی پاسخی واضح به حجم وسیعی از اتهاماتی است که در طول سال (و بهویژه در زمان فراگیری جنبش مذکور در ایران) به اشخاص شناختهشده فرهنگی، دانشگاهی و... وارد میشود. در واقع استاد تلاش میکند در بیانی بهدور از قضاوت، مخاطب را پیش روی ماجرایی مستندگونه از درگیری گلنوش و علیرضا (با بازی سجاد بابایی) با استاد دانشگاه قرار دهد و او را در مقام داوری، در پیشگاه اتفاق پیشآمده بگذارد و ضمن بهرهگیری از شیطنتهای روایی (بهویژه استفاده از صدای خارج از قاب موتیف تکرارشونده صدای پرواز هواپیما که در چند سکانس در فیلم شنیده میشود و مهمترین کارکرد آن در زمان پخش صدای ضبطشده گلنوش برای علیرضا است) روی دیگری از پشت پرده تجاوزها را به نمایش بگذارد.
نگاهی به فیلم «استاد»| شکستن فرم فریبنده حضرت استادنکته قابل توجه و البته بسیار مهم در استاد که بهنوعی مهمترین علت در موفق نشدن قطعی فیلم و کاهش تأثیرگذاری آن در جلبنظر مخاطب است رعایت نکردن ریتم در فیلم و بهنوعی کشدار کردن داستان و پرداختن به جزییات غیرقابلاهمیت و فاقد ارزش در فیلم است. بنابراین و با لحاظ کردن خروجی نهایی استاد، لزوم ساخت این فیلم بهعنوان یک اثر بلند سینمایی زیر سؤال میرود و پرداخت مجدد به این فیلم در جهت ساخت فیلمی کوتاه (و البته تأثیرگذارتر) مورد توجه قرار میگیرد. این مهم در سایه بازی ناپخته سجاد بابایی بیشتر به چشم میآید و به مخاطب لزوم توجه به این نکته را بیشتر یادآوری میکند. از سویی دیگر حفرههای موجود در فیلمنامه که مهمترین آنها بیتوجهی فیلمنامهنویسان به جایگاه رفیع علمی استاد و موقعیت او در دانشگاههای دنیا که خود میتواند عاملی برای بیتوجهی استاد به تهمت ناروای پیشآمده و در نتیجه عامل قطع رشته رفتارهای خشونتآمیز آتی در ادامه داستان باشد (که در نمایشنامه اصلی (اولئانا) بهگونهای دیگر و در راستای کاهش احتمال دریافت درجه استاد ممتازی بدان پرداخته شده بود) و استفاده بیشازحد و نادرست از روش فیلمبرداری روی دست (که از ابتدای فیلم بهعنوان تمهیدی اشتباه خودنمایی میکند و باعث آزار مخاطب و خارج شدن او از روایت اصلی فیلم میشود) از دیگر موارد قابل اشاره و نیازمند به اصلاح در اولین ساخته سید عماد حسینی است.
با توجه به تمام موارد فنی و روایی اشارهشده و با وجود اینکه انتظار میرود استاد بهواسطه نوع داستان، تیم بازیگری و کارگردانی و موارد مشابهای که تعیینکننده فروش گیشه هستند، به توفیقی مالی در اکران عمومی دست نیابد اما بهعنوان اثری که قصد دارد در فضایی بهدور از بغض و خشم، به نقد سازنده از جریان فمینیستی مرسوم بپردازد و اشاره و نیمنگاهی درست و منصفانه به دیدگاهها و قضاوتهای بدون آگاهی در خصوص گزارشهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی و جریانها و جنبشها مرسوم داشته باشد میتواند مورد توجه قرار گیرد.