نگاهی به فیلم «جنگل پرتقال» / نوستالژی یک نویسنده شکستخورده
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، علی بهاریان (سهراب بهاریان) دانشآموخته رشته ادبیات نمایشی است که به تازگی در مدرسهای به عنوان معلم ادبیات استخدام شده است. سختگیریهای او حتی باعث اعتراض مدیر مدرسه هم شده! بهاریان مجبور میشود با وجود میل باطنی به شهر محل تحصیل (تنکابن) بازگردد، شهری که برای وی پر از خاطرههای تلخ و شیرین است. آرمان خوانساریان، فیلمنامهنویس و کارگردانِ «جنگل...
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، علی بهاریان (سهراب بهاریان) دانشآموخته رشته ادبیات نمایشی است که به تازگی در مدرسهای به عنوان معلم ادبیات استخدام شده است. سختگیریهای او حتی باعث اعتراض مدیر مدرسه هم شده! بهاریان مجبور میشود با وجود میل باطنی به شهر محل تحصیل (تنکابن) بازگردد، شهری که برای وی پر از خاطرههای تلخ و شیرین است. آرمان خوانساریان، فیلمنامهنویس و کارگردانِ «جنگل پرتقال» به این بهانه از نسلی میگوید که گویی خود را برتر از هر نسلی میداند. نسلی که جوانانِ امروزی را جمعی بیسواد، الکیخوش، بیآرمان، بیادب، بیریشه، بیتوجه به گذشته، بدونِ توجه به اتفاقهای اجتماعی و سیاسی و... قلمداد میکند. نسلی که میخواهد با پتکِ دورانِ طلایی گذشته بر سرِ آینده بکوبد بدون اینکه راه حلی برای پرسشها و مشکلاتِ امروز داشته باشد. بهاریان نمونه آدمهایی است که در حلِ سادهترین مشکلاتِ امروز خود مانده، اما میخواهند به همه درسِ اخلاق و چگونه زیستن بدهند. او قرار بوده چخوفِ آینده نمایشنامهنویسی ایران بشود، اما هنوز نتوانسته تک نمایشنامه خود را به صحنه ببرد، چون هیچ کارگردانی را لایقِ این امر نمیداند! علی آنقدر غرقِ توهم خودساخته است که میپندارد در گذشته رهبری اعتراضهای دانشجویی را به عهده داشته و یک لیدرِ تمامعیار بوده، اما بیننده رفته رفته درمییابد وی بیشتر وقتها فقط گندهگویی میکند و گذشتهاش پر از گافهایِ بزرگ است. جنگل پرتقال 1 بهاریان فقط شعار میدهد، اما پر از ضعفهای شخصیتی است و به همین دلیل عصبانی و طلبکار است و، چون نتوانسته به جایگاه واقعی برسد پس به ضعیفتر از خود زور میگوید. جالب اینکه در پیجش از حقوق زنان دفاع میکند، اما در گذشته خودش خیانتی بزرگ در حقِ یکی از همشاگردیهایش یعنی مریم سیف مرتکب شده است. بیننده اواسط فیلم درمییابد بهاریان از عشق مریم سوء استفاده و تمام پیامهای عاشقانه او را در خوابگاهِ پسران پخش کرده است. بر اثر همین اتفاق، مریم دچارِ مشکلاتِ روحی شده است. علی برای عذرخواهی و دلجویی سراغِ سیف میرود، اما وقتی درمییابد او در تصادف حافظهاش را از دست داده سعی میکند از موقعیتِ پیشآمده سوء استفاده کند وتمامِ اتفاقها را وارونه جلوه دهد. اما این تازه اول ماجرا و فرصتِی ایدهآل برای انتقامجوییِ مریم از علی است. شاید یکی از سکانسهای زیبایِ فیلم زمانی است که بهاریان سرخورده از همه جا به پارتیِ دانشجویانِ جدیدِ دانشگاه میرود تا باز هم افاضه فضل کند و شاید عقدهگشایی، اما در برخوردِ با نسلِ جدید درمییابد تمامِ پیشداوریهایش درباره این نسل غلط بوده و اتفاقا نسلِ جدید، آگاه و فرزندِ زمانه خویش است. «جنگل پرتقال» فیلمی درباره امروز و روابط امروز است، فیلمی خوشساخت که میداند چه میخواهد بگوید برای همین از اضافهگویی حذر میکند. آرمان خوانساریان با اولین ساخته خود در حیطه فیلم بلند نویدِ تولدِ یک کارگردانِ خوشقریحه را میدهد. نقشآفرینی بازیگرانِ فیلم یعنی میرسعید مولویان، سارا بهرامی، رضا بهبودی و... خوب و ستودنی است. شاید اوج نقشآفرینی بهرامی و مولویان صحنهای است که مریم اعتراف میکند فراموشی ندارد و دنیا را بر سرِ علی خراب. درباره «جنگل پرتقال» در زمانِ اکران عمومی بیشتر خواهیم گفت.