سه‌شنبه 6 آذر 1403

همه چیز برای فروش!

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
همه چیز برای فروش!

شهادت رئیس‌جمهور کشورمان "شهید سید ابراهیم رئیسی" بسیار دردناک بود. تصور اینکه رئیس‌جمهور یک کشور، در حال خدمت و در بازگشت از سفر کاری، دچار چنین حادثه‌ای بشود، قلب هر انسانی را به درد می‌آورد، چه رسد به اینکه ایرانی باشیم.

ایرانی که زادگاه فردوسی است؛ فردوسی که نه تنها برای ایرانی بلکه برای انسان‌ها نگران است و می‌گوید: بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند.

ایرانیان خارج از کشور، که اکثرشان ایران‌دوست و شریف هستند، در این چند روز با دلواپسی و وسواس خبرها را دنبال می‌کردند.

فارغ از اینکه با سیاست‌های این دولت موافق بوده‌اند یا خیر، به محض اطلاع از شهادت یک رئیس‌جمهور ایرانی، اندوهگین شدند. غصه‌دار شدند که چرا دوباره نام ایران عزیزمان با اندوه و غم در صدر اخبار قرار گرفته است. غمگین شدند که چرا تحریم‌های ظالمانه کشورهای غربی هر روز قربانی می‌گیرد. در این اندوه و غم، انگشت‌شمارانی را می‌بینیم که در مقابل سفارتخانه‌های ایران در کشورهای غربی به رقص و پایکوبی و شراب‌خواری پرداختند.

قلم از وصف وضعیت تأسف‌بار و رقت‌انگیز این افراد عاجز است. اینکه یک انسان برای فوت یک انسان دیگر به رقص و پایکوبی بپردازد، به اندازه خود هولناک و غم‌انگیز است. چه برسد به اینکه یک ایرانی برای فوت یک ایرانی دیگر در یک کشور غربی جشن بگیرد! همان کشور غربی که موبورهایش و چشم‌آبی‌هایش خود آنها را "کله‌سیاه" و "قایق‌سوار" خطاب می‌کنند! همان کشور غربی که اگر هزاران خاورمیانه‌ای به قتل برسند، صدایشان خاموش است، ولی اگر یک غربی سفیدپوست پایش بشکند، غوغا به پا می‌کنند. به عنوان یک ایرانی، از کنار این تعداد انگشت‌شمار می‌گذرم و تمام فکرم مشغول این است که چه فرایندی برای انسان رخ می‌دهد که تبدیل به چنین زامبی‌های بیچاره‌ای می‌شود.

به گواه آمار و ارقام، اکثر این افراد قابل ترحم در خارج از ایران، جزو پناهنده‌هایی هستند که بدون داشتن هیچ مهارت، دانش، و پشتوانه‌ای، با بهانه‌های ساختگی از کشورشان و از گیت فرودگاه امام سوار هواپیما شده‌اند و راهی کشورهای غربی شده‌اند. و به‌محض رسیدن، فهمیدند که جز سربار بودن و دریافت یک مقرری ناچیز، عایدی دیگری در آن دیار ندارند. و از همان لحظه بود که فهمیدند "فروختن وطن" راحت‌ترین راه برای ماندگاری است.

گاه برای دریافت یک باکس سیگار و یا حتی 50 دلار، حاضرند در اصلی‌ترین خیابان یک شهر با چند عکس و آهنگ شروع به رقاصی کنند و از کشورشان ایران در مقابل چند رهگذر بی‌تفاوت غربی بد بگویند. و چقدر غم‌انگیز و رقت‌بار است دیدن این افراد. ای‌کاش می‌دانستند که: وطن یعنی گذشته، حال، فردا تمام سهم یک ملت ز دنیا وطن یعنی چه آباد و چه ویران وطن یعنی همین جا، یعنی ایران ما گروه وطن پرستانیم... شکر داریم کز طفولیت درس حب الوطن همی خوانیم چون که حبِ وطن ز ایمان است ما یقیناً ز اهل ایمانیم گر رسد دشمنی برای وطن جان و دل رایگان بیفشانیم

*امضا محفوظ