هیجان اولیه «تارعنکبوت» با نمایش یک هیولا نابود شد
در یک ساعت اول، تار عنکبوت ترسناک و پر تعلیق است و تماشاگر با کلی حدس و تئوری برای ادامه فیلم روبروست اما با پایان گیج کننده درخواهد یافت هیچ ایده ای برای ادامه فیلم ندارد.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - در میان جنجالهای اکرانهای تابستانی باربنهایمر (دوگانه اوپنهایمر - باربی) که بر اکران تابستانی سایه افکنده، فیلم «تارعنکبوت» با اکرانی محدود از 21 تیرماه در سینماهای سراسر جهان نمایش داده شد.
گزارش اغلب رسانههای مهم دنیا حاکی از آن است مهمترین سینماهای آمریکای شمالی در دوقطبی «اوپنهایمر - باربی» اکران محدودی را به این فیلم اختصاص دادهاند و استقبال عمومی با محوریت باربنهایمر، اکران اغلب فیلمها، از جمله تارعنکبوت را تحتالشعاع قرار داده است.
روایت فیلم درباره پیتر (وودی نورمن) است که در شهری کوچک به مدرسه میرود و زندگی بسیار معمولی دارد و تنها دغدغهاش، همکلاسی قلدری است که او را آزار میدهند. او شب ها حین خوابیدن ضرباتی مداوم را از طرف دیگر اتاق خوابش میشنود. والدین بسیار مراقب و ظاهرا محافظهکار او اصرار دارند که تخیل قوی او موجب شنیدن این صداها شده است.
والدینش (لیزی کاپلن و آنتونی استار) درک صحیحی از مسائل شخصی او در مدرسه ندارند و پیتر زندگی سرد و بی روحی را با آنان پشت سر میگذارد. آنان به او اطمینان می دهند که همه چیز عادی است.
مادرش (لیزی کاپلان) میگوید: «این یک خانه قدیمی است و چنین صداهایی در این خانه طبیعی است.»
به نظر میرسد والدین مشکوکش موضوعی را از او مخفی نگه داشته اند. پس از مدتی پیتر با ترس ناشی از این رویدادهای عجیب و غریب کنار میآید و سعی میکند با این صداهای ترسناک ارتباط برقرار کند. او از پشت دیوار صدای دختری (الن دوبین) را میشنود که نام او را صدا می کند، از او کمک می خواهد و ماجرا پیچیده میشود.
در خلال این اتفاقات پیتر همچنان در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار میگیرد و این اتفاقات موازی اعتماد به نفس را در ارتباط برقرار کردن با این ترس خانگی تقویت میکند. پس از چندی معلم مدرسهاش تغییر میکند و او با آموزگار جایگزین، خانم دیوین (کلئوپاترا کلمن) رابطه خوبی برقرار میکند. آموزگار وحشتی که در عمق پیتر وجود دارد را درک و کشف میکند.
فیلم «تار عنکبوت» تا وقتی که گرههای داستانیاش باز نشده و از هیولایش رونمایی نکرده در اوج قرار دارد و فیلم ترسناک سطح بالایی محسوب میشود، اما با باز شدن گرههای داستانیاش همچون فیلمهای ترسناک سالهای اخیر ناامیدکننده میشود.
نخستین ساخته کارگردان «ساموئل بودین» دارای روایت ناقصی است که در آن جهشهای روایی منطقی وجود ندارد، گویی سکانسها به صورتی کارمندی فیلمبرداری شده و در اختیار تدوینگر قرار گرفتهاند. از سوی دیگر فیلمنامه نویس به اندازه کافی فرضیه جنون آمیز خود را درباره یک «هیولای انسانزاد» منطقی جلوه نداده است.
تا زمانی هیولا از تاریکی بیرون نیامده با یک فیلم ترسناک جمعو جور فوقالعاده مواجه هستیم. اما سکانسهای پایانی که قرار است به هیجان فیلم دامن بزند یادآورهیولای فیلم بربرها (Barbarian) و بدخیم (Malignant) است.
هیولای فیلم شبیه هیولای مشهور شش سیلندر سینما «بیگانه» است و شیوه کشتارشان تفاوت چندانی ندارد. لازم به یادآوری است که در اغلب نقدهای جدی که منتقدان سرشناس جهان درباره فیلم «بیگانه» نوشتهاند این اهریمن را به یک موتور سیکلت شش سیلندر تشبیه کردهاند.
فیلمنامه این اثر را کریس توماس دولین به نگارش درآورده است که همچنان نگارش ورسیون دیگری از کشتار با اره برقی تگزاس را برعهده داشته است. او در تار عنکبوت مرتکب اشتباه بزرگی میشود و مهمترین ضعف فیلم این است که نویسنده شاهماهی داستانی ندارد و به طور مداوم مخاطب را به اشتباه میاندازد و از منظر گونهای دائما مسیر ژنریک خود را تغییر میدهد.
«تارعنکبوت» در قالب یک تریلر ماوراء طبیعی آغاز می شود، سپس جنبههای یک درام روانشناختی در آن برجسته شده؛ در ادامه در قالب فیلم ترسناک تمام عیار ادامه پیدا میکند و در پایان فیلم یک تریلر ماوراءالطبیعه میشود.
پسری که یک کدو حلوایی تزئین شده را حمل میکند و توسط قلدرهای مدرسه آزار میبیند ارجاعی آشکار به فیلم هالووین است. زمزمههای وحشتناکی که از پشت دیوار و یا شاید ماوراء میشنود، شباهت بسیار عجیبی با فیلم "تلفن سیاه" دارد.
پدری که در ملاقات با معلم فرزندش تبر در دست دارد تداعی کننده کاراکتر جک تورس در فیلم درخشش است. برای اثبات این شباهت، پدر پیتر (آنتونی استار) با حالتی خشگمین به او می گوید: "مراقب باش. " مهاجمان که در پایان با ماسکهای وهمآور حیوانات به سرعت وارد خانه میشوند بی شک یادآوری عجولانهای از فیلم «غریبهها» است.
نویسنده و کارگردان نمیداند ماهیت ژنریک فیلم چه میخواهد باشد یا در چه سطح و گونهای ادامه پیدا کند. سازندگان نکات داستانی به ظاهر مهم را گنگ و رها شده ارائه میدهند، مانند خرده روایت دختر جوانی که به طرز وحشیانهای در محله زندگی پیتر در شب هالووین به قتل رسیده و این خرده روایت عملا رها میشود و گره این قتل باز نمیشود.
نویسنده و کارگردان برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب ناامید کننده عمل میکنند. پیچهای داستانی و تغییر ژانر عناصری نیست که یک فیلم را ارتقاء میدهد، بلکه در مورد مصداقی تارعنکبوت، به گیجی محتوایی در پایانبندی دچار میشود؛ ضمن اینکه فیلم به عنوان یک تریلر ماوراء طبیعی تصوری زمینی از ترس ارائه نمی دهد.
شخصیتهای اصلی فیلم، علی الخصوص پیتر، تصمیمات ناگهانی فوق العادهای می گیرند که هیچ انسانی در آن موقعیت هرگز آنها را انجام نمیدهد. تصمیماتی که پیتر می گیرد آنقدر خلقالساعه و مضحک هستند که زمینه خندیدن مخاطبان را تشدید میکند.
به عنوان مثال پیتر توسط هیولا فریب میخورد و اقدام به آسیب زدن به همکلاسی آزارگرش و کشتن پدر و مادرش میکند. حتی یک سکانس با دیالوگ اغنا کنندهای در فیلم نیست که این فریب خوردن در آن نمود پیدا کند.
در دورانی که هالیوود با بحران اعتصابات گستردهای مواجه شده که تا حدودی ناشی از اضطراب در مورد استفاده بالقوه از هوش مصنوعی است، نویسنده فیلمنامه مثل هوش مصنوعی عمل کرده و از فیلمهایی همچون درخشش، غریبهها، تلفن سیاه و هالوین به صورت غیر مصنوعی تقلب برداشته است و در اکران پشت دوگانه باربنهایمر پنهان شده است.
بیست دقیقه پایانی این فیلم کاملاً همه پیشفرضهایی که ترس عمیقی را در مخاطب تقویت میکند از بین میبرد و موقعیت فیلم از یک اثر هوشمندانه و حساب شده به یک فیلم ترسناک معمولی تبدیل می شود؛ با هیولایی احمقانه و تعداد زیادی مرگ که چیزی به فیلم نمیافزاید.
علاوه بر همه اینها، فیلم به طور ناگهانی و گیج کننده به پایان می رسد. تماشاگر با سوالات زیادی روبرو می شود که برای آنان هرگز پاسخی دریافت نخواهند کرد و این مسئله احساسی به معنی به کل فیلم میدهد. در یک ساعت اول تار عنکبوت ترسناک و پر تعلیق است و تماشاگر با کلی حدس و تئوری برای ادامه فیلم روبروست اما با پایان گیج کننده درخواهد یافت هیچ ایده ای برای ادامه فیلم ندارد.