پارادوکس افزایش یا کاهش مشارکت
حاکمیت در یک پارادوکسی گیر کرده که امکان حل آن را ندارد. نظام سیاسی از یک سو نیار دارد تا با وسعت بخشیدن به بدنه اجتماعی خود، بتواند برنامه ها و اهداف خود را پیش ببرد. از سوی دیگر ناخودآگاه جامعه را به دو بخش متعارض تقسیم کرده و با برخوردهای فرهنگی این تعارض را هم تقویت می کند که باعث ریزش این بدنه می شود.
با آغاز اعتراضات پائیز گذشته، آنچه در بین همه جامعه یک صدا عنوان شد، اشتباه بودن حضور ون های گشت ارشاد بود. تقریبا مقامی سیاسی نبود که مخالفت خود را با این امر با صدای بلند ابراز نکند، اما ناگاه و پس از گذشت نزدیک به یک سال از فوت مهسا امینی در مقر پلیس امنیت اخلاقی و در آستانه سالگرد آن، دوباره ون های گشت ارشاد، این بار بدون نام، به سطح شهرها بازگشتند که گویی مشکل در نام آن ون ها بوده و نه عملکرد آنان. اما چرایی این بازگشت بیش از عملکلرد این برنامه حائز اهمیت است. انتخابات اسفند ماه در راه است و امسال رهبری در همان ابتدای سال بر برگزاری انتخاباتی با مشارکت بالا تاکید کردند. در حالیکه در دوره های قبل، ایشان از برنامه های انتخاباتی زود هنگام انذار می دادند. اما باید دید که گروهی که بیش از همه داعیه ولایت دارد، چه برنامه ای برای این مشارکت دارد. دولت در بزنگاه افزایش قیمت سوخت و بنزین قرار گرفته است.ُ موضوعی که با وجود تورم افسارگسیخته در کشور به اندازه خود دردسر آفرین است. افزایش قیمت بنزین در دولت روحانی که از بدنه اجتماعی بالاتری برخوردار بود به ایجاد تنش در کشور انجامید. در این دولت و با این حجم از سرمایه اجتماعی و بعد از اعتراضات گسترده پائیز گذشته، احتمال تنش بسیار بیشتر از سال 98 است.
سقوط بی سابقه بورس و اخبار گسترده از فساد در کشور، از خودروهای شاسی بلند تا فساد در اوقاف و تقلب در کنکور برای ناامید کردن مردم از هر اصلاحی در کشور به تنهایی کفایت می کند. حالا بازگشت ون های گشت ارشاد این پازل را برای برگزاری یک انتخابات کم رمق تکمیل می کند که برنده قطعی آن تندروها و حذف میانه روها و نواصولگراهاست. تندروهایی که تا همه رقبا از گردونه خارج نشوند، خیالشان راحت نمی شود. با بررسی تدابیر تندروها می شود به راحتی فهمید که آنها باید بدنه اجتماعی خود را که خواهان برخورد شدید با بی حجاب ها و بعدا بدحجابان هستند راضی نگه دارند و بقیه را ناراضی. منطقا هم درست حساب کرده اند. تندروها با چنین بدنه اجتماعی تعریف شده اند و با اتکا به همان ها هم بقایشان تضمین می شود. اگر قرار به انتخابات با مشارکت بالا باشد که حذف آنان قطعی است. پس آنان راهی جز همین مسیر تصلب و النصر بالرعب ندارند. چرا که هر شکل دیگری از سیاست منجر به حذفشان از صحنه سیاست ایران می شود. از این رو آنان برای آنکه حیات خود را تضمین کنند، سرنوشت حاکمیت را به خود گرده زده اند. به این شکل که همه یا با ما می مانند یا اگر قرار به رفتن ما باشد همه را با خود به ته چاه می بریم.
اما به هر روی شخص رئیسی به عنوان رئیس جمهور است که می داند کوچکترین اعتراض مردمی یعنی سقوط آزاد ارزش ریال. آن هم در شرایطی که دولت راهی جز افزایش قیمت حامل های انرژی ندارد و همانگونه که گفته شد همین موضوع خود می تواند اوضاع را برای دولت به اندازه کافی وخیم کند؛ تا همین جا هم دولت تلاش کرده تا هر اندازه ممکن این امر را به تاخیر بیندازد ولی چاره کار این بار دست عقلای قوم است تا طناب خود را از دست تندروها خارج کنند. بخش معتدل تقریبا از جلب حمایت مخالفان ناراضی ناامیدند و از سویی نه قادرند کاری کنند تا بر تندروها غلبه کرده و بتوانند زمینه را برای بازگشت اصلاح طلبان و بدنه اجتماعی شان به زمین بازی فراهم کنند و نه قادرند اصلاح طلبان را راضی کنند تا در یک انتخابات حداقلی با آنان به ائتلاف برسند. پس در حال حاضر سعی می کنند با بازی کی بود کی بود من نبودم ضمن دور نشستن از دایره تندروها و برنامه هایشان، اندک سرمایه ای برای روز مبادا کنار بگذارند.
از طرف دیگر همین طیف هم در نهایت چشم امیدش به همین پایگاه اندک اما پرقدرت پرانگیزه است که آماده است در راه آرمانهایش جانفشانی کند. هرچند در صورت تداوم وضع اقتصادی موجود و وخیم تر شدن اوضاع، ریزش درون همین بدنه هم افزایش خواهد یافت. در واقع حاکمیت در یک پارادوکسی گیر کرده که امکان حل آن را ندارد. نظام سیاسی از یک سو نیار دارد تا با وسعت بخشیدن به بدنه اجتماعی خود، بتواند برنامه ها و اهداف خود را پیش ببرد. از سوی دیگر ناخودآگاه جامعه را به دو بخش متعارض تقسیم کرده و با برخوردهای فرهنگی این تعارض را هم تقویت می کند که باعث ریزش این بدنه می شود.
216216
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1792099