سه‌شنبه 9 دی 1404

«پاپیروس‌های شمعون مصری» به بازار نشر ایران رسید

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
«پاپیروس‌های شمعون مصری» به بازار نشر ایران رسید

«پاپیروس های شمعون مصری»، نوشته اسامه عبدالرئوف شاذلی، رمان‌نویس مصری رمانی است خواندنی از انسانی در جست‌وجوی معنا و ایمان.

فرهنگی

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رمان «پاپیروس های شمعون مصری»، نوشته اسامه عبدالرئوف شاذلی به تازگی با ترجمه سیدحمیدرضا مهاجرانی توسط انتشارات امیرکبیر منتشر و راهی بازار نشر شد.

اسامه عبدالرئوف شاذلی، رمان‌نویس و روزنامه‌نگار مصری متولد سال 1973 بود که 30 مارس 2024 درگذشت. رمان «پاپیروس های شمعون مصری» این نویسنده، درباره ایمان، شک و جست و جوی معنا در تاریخ کتاب مقدس است و روایتی تاریخی و دینی را با بازسازی یک مقطع از تاریخ در بر می‌گیرد؛ البته همراه با این رویکرد تاریخی دینی، نگاهی فلسفی و وجودی هم به هویت انسان دارد. شخصیت اصلی این داستان مردی یهودی به نام شمعون است؛ مصری زاده‌ای یهودی‌تبار که درگیر کشمکش‌های بین سنت‌های دینی است و برای پیدا کردن حقیقت، راهی سفر می‌شود.

تصحیح ایرج افشار از «دیوان کهنه حافظ»

شخصیت شمعون گذشته‌ای پر از درد و ذهنی آشفته از تردید دارد و به گفته مترجم اثر، نمادی از انسان امروز است که نه ایمانی استوار دارد و نه انکاری مطلق. اما جوینده‌ای است که بیشتر می‌پرسد تا آنکه بی‌چون و چرا قبول کند.

در طول داستان، ابتدا کودکی شمعون روایت، و سپس در دوران نوجوانی‌اش، همراهی او با قوم بنی‌اسرائیل و عبورشان از دریای سرخ به همراه حضرت موسی (ع) به تصویر کشیده می‌شود. واقعه تاریخی بعدی که در این داستان روایت می‌شود، درگذشت حضرت موسی (ع) است.

رمان «پاپیروس‌های شمعون مصری» چهار بخش کلی دارد که به ترتیب از کتاب اول تا چهارم نامگذاری شده‌اند و هرکدام، فصل‌های مختلفی را در خود جا داده‌اند. این فصول هم به ترتیب شماره، پایپروس‌های اول تا شصت و هشتم شمعون مصری هستند.

کتاب اول، پاپیروس اول تا بیست و دوم را در بر می‌گیرد. کتاب دوم تا پاپیروس سی و هفتم را شامل می‌شود. کتاب سوم هم تا پایان پاپیروس شصتم است. کتاب سوم هم پاپیروس 61 تا شصت و هشت را شامل می‌شود و پس از آن، «تتمه پاپیروس‌های شمعون مصری به قلم زخاری پسر شمعون بن راوبین» آمده است.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

وقتی به ساحل شعیبه رسیدیم و چشمم به دریا افتاد، دیدم بسترش آکنده از خزه‌های سبزرنگی است که به اندازه یک درخت قد کشیده‌اند. در آن حالت، دریا سطح شفافی به نظر می‌رسید که مثل یک لایه روی باغی مصفا که در عمقش نشسته کشیده شده. گاری را نگه داشتم و همگی از آن پیاده شدیم. اروی مدهوش زیبایی دریا شده بود. همان‌طور که دستم را روی شانه‌اش گذاشتم، برق خوشبختی را در نگاه‌هایش دیدم. حال و حس هوای هم کمتر از آن نبود. با یک نفس عمیق ریه‌هایش را پر کرد از نسیم خنک دریای و به صدای امواج گوش سپرد. قدم زنان به سمت آب‌ها رفت؛ طوری که موج‌های نشسته بر ساحل پاهایش را نوازش می‌داد. صندل‌هایش را از پا درآورد و مثل کودکی که برای اولین‌بار چشمش به دریا می‌افتد تا زانو در آب فرو رفت. ام سعد که از دیدن هوای تا حدودی ترسیده بود با صدایی رسا گفت:

«هوای، هوووی...! برگرد. یک وقت اجنه دریا تو را با خودشان می‌برند!»

اهالی بکه خیلی از دریا می‌ترسیدند و می‌گفتند در عمق آب‌هایش جنیان خانه دارند و هر وقت زنی به آب می‌زند، زنان جن او را می‌دزدند و اگر هم مردی به آب بزند به دست مردانشان ربوده می‌شود. ولی هوای که گوشش به فریادهای ام سعد بدهکار نبود، همان‌طور در ساحل دریا پیش می‌رفت. گویی بیش از آنکه ترس از اجنه داشته باشد افسون زیبایی دریا شده بود. ولی دریا برای من یکی تازگی نداشت و همچنان روز خروج را به یاد دارم که وقتی فرعونیان از پی‌مان بودند، موسای نبی با عصایش دریا را شکافت. هرگز فراموشش نخواهم کرد!

این کتاب با 634 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 990 هزار تومان از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.