شنبه 3 آذر 1403

پریان ساکن در «جنگل سایه‌ها» تهدید محسوب می‌شوند؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
پریان ساکن در «جنگل سایه‌ها» تهدید محسوب می‌شوند؟

کارگردان یک اتمسفر تاریک و وحشتناک را طراحی می‌کند که پر از همان دیدگاه‌های کلیشه‌ای فیلم های شیامالان پدر است که انسان‌ها هدف نگاه شرورانه نسلی از ابر موجودات تهدیدآمیز قرار می‌گیرند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - «ایشانا شیامالان»، که این روزها در محافل سینمایی مورد توجه قرار با فیلم «ناظران» مورد توجه قرار گرفته،، دختر کارگردان و نویسنده معروف،«ام. نایت شیامالان» است.

زمانی که تریلر فیلم قبل از نمایش عمومی منتشر شد، این تصور و پیش‌بینی با توجه به نام خانوادگی کارگردان و نسبتش با کارگردان معروف وجود داشت، که ناظران فیلم در حال و هوای شیامالان پدر باشد.

ایشانا شیامالان

اما دخترش ادعا کرد که کارگردان شناخته شده مولتی ژانرهای ترسناک در این پروژه تاثیر بزرگی نداشته است. او در اغلب گفت‌وگوهایش اشاره می‌کند که این نخستین فیلم بلند اوست و فرصتی برایش فراهم شده تا از زیر سایه نام پدرش رهایی پیدا کند تا استعدادهایش شکوفا شود.»

در حالیکه فرم، ساختار و محتوای فیلم نشان می‌دهد، نه تنها او از سایه پدرش خارج نشده، بلکه فیلمی کاملا شیامالانی ساخته و از مزایای شهرت و سبک پدرش بهره‌مند شده است.

با در نظر گرفتن ادعاهای کارگردان که فیلم مستقل خودش را ساخته است اما این فیلم از روش داستان‌سرایی بی‌روح به سبک و سیاق «ام. نایت شیامالان» رنج می‌برد که فاقد عمق داستانی میان جهان موازی ایجاد شده است. اما این سبک و سیاق خلق جهان پریانی به این معنی است که ترساندن و رازآلودگی چنین تریلری از دست رفته است.

«پریان» در فرهنگ نمایشی - سینمایی شبیه مجموعه آثار پیکسی هالو هستند. روایت‌های آنان آنچنان پیچیده، تاریک و جذاب نیست و نکته مهمتر این است که روایت فیلم به تاریخ یک سرزمین گره خورده است. عصر همزیستی پریان و پیش فرض‌های داستانی که در فیلم مطرح می‌شود ریشه در افسانه‌های فولکوریک ایرلندی دارد. این موقعیت جغرافیایی کاملا نامعلومی که به عنوان سرزمین پریان در فیلم نمود دارد فاقد جنبه‌های مرموز، نشانه‌ها و اطلاعات افسانه‌های فولکوریک است و سبک جغرافیای گنگ و پچیده فیلم شبیه فیلم‌های پدر کارگردان است.

کنجکاوی مخاطبان درباره قلمرو پریان تاریخ و چگونگی ارتباط آن با کشور ایرلند در فیلم برجسته نیست و محل رخدادهای فیلم از منظر مخاطب مهجور است. با اینکه ریشه افسانه‌های ایرلندی فیلم برای تماشاگران کنجکاو آشکار است اما در فیلم آشکار نمی‌شود.

قلمروی پریان و حتی پست‌های دیده‌بانی که پروفسور برپا کرده مثل فیلم شیامالان پدر، دچار نمادگرایی شیامالانی است. پریان و سرزمین آنان بیشتر شبیه موجودات ناشناخته فیلم‌های هالیوودی بوده و از یک قصه فولکور خبری نیست.

مینا (داکوتا فنینگ)، در سواحل ایرلند، به بخش افسانه‌ای جنگلی برخورد می‌کند. یک زن مسن (اولون فوره) او را از مرگ مطمئن نجات می‌دهد و او را به یک کلبه با دو مهمان دیگر می‌برد. آنان برای اینکه قربانی موجودات جنگلی نشوند باید هر شب در مقابل آینه‌ای بزرگ بایستند و ناظران آنان را تماشا کنند.

کنجکاوی و اضطرار تماشاگر نسبت به آنچه در جنگل رخ می‌دهد با یک فرار غیرمنطقی به نقطه ضعیف فیلم تبدیل می‌شود. یکی از ضعف‌های بزرگ فیلم این است که کاراکتر مدلین (اولون فوار)، اغواگر و فریبکار نبوده است. مدلین شخصیتی است که در پایان فیلم ظاهر خود را تغییر می‌دهد حتی در رفتارش با انسان‌ها در دامنه جنگل به عنوان یک دورگه زاده شده از نسل پریان انسان‌ها تغییر می‌دهد که همین تغییر پارادوکس‌ها و غیرمنطقی بودن فیلم، بر اساس جهان داستانی که سازنده بنا کرده است را افزایش می‌دهد.

یکی از مسائل مهم فیلم تغییرات ناگهانی است که پاشنه آشیل فیلم های شیامالان پدر است که در آثار دخترش نمود دارد. به عنوان مسال مسئله امید برای رهایی از جنگل در نیمه دوم فیلم تبدیل به واقعیت می شود.

فرار جمعی احتمالاً بزرگ‌ترین پتانسیل از دست رفته برای «ناظران» است. در حالیکه مینا باید به جای مدلین تغییرچهره می‌داد تا پایان فیلم بسیار متفاوت شود تا متن اثر از کلیشه‌های همیشگی شیامالان پدر فاصله بگیرد و از همان ابتدا سرنخ‌هایی پیدا می‌شود که مدلین در پایان تغییر چهره خواهد داد.

این فیلم در ایده‌پردازی ویژه در نیمه اول، ضعف‌هایش به سرعت آشکار می‌شود. همچنین، نویسندگان و کارگردان توانایی، ادامه دادن و اضافه کردن برخی زیرمتن‌ها و لایه‌های فرعی را به روایت ندارند. مهمترین ضعف این است درباره این پناهگاه در جنگل یا موجودات مرموزی که در آنجا هستند، آگاهی کافی به مخاطب داده نمی‌شود.

این فیلم ممکن است مخاطب طرفدار سرگرمی را به اندازه یک بار تماشا جذب کند، اما با توجه به ساختار و پتانسیل داستانی نه چندان پیچیده درباره اندوه فولکلوریک سرنوشت پریان اثری مانا و ماندگار نخواهد بود.

فیلم ناظران تمایل مخاطبش را به درک بیشتری از روایت‌های فولکلور ایرلندی درباره قصه‌های پریان برانگیخته نمی‌کند. سازندگان می‌توانستند به انیمیشن‌های " راز کلز "، "آهنگ دریا" و "ولف واکرز". که همگی تولیدات ایرلندی از یک استودیو انیمیشن سازی ایرلندی با بازیگران ایرلندی هستند مراجعه کنند تا متوجه شد که روایت دختر شیامالان کاملا هالیوودی است و طعم افسانه های فولکوریک ایرلندی را ندارد.

شیامالان پدر، یکی ازکارگردانان مشهور بیست و اندی سال اخیر است، اما آثار او از ضعف‌های مشهودی برخودارند و اقتباس دخترش از رمان ای ام شاین (A. M. Shine،) جسارت و مهارت را به نمایش نمی‌گذارد. همچنین ژانرگریز کارگردان فیلم به سبک پدرش، اثر او را به فیلمی خام‌دستانه تبدیل کرده است.

ژانر فیلم بطور طبیعی، شیامالانی است و کارگردان کمترین تلاشی برای اجتناب از این موضوع نمی‌کند و مثل پدرش از جلب توجه به پیچیدگی‌های دراماتیک پرهیز کردهوبا روشی محافظه‌کار موقعیت‌های بالقوه تهدیدآمیز فیلمش شبیه فیلم «روستا» پدر می شود. شیامالان جونیور دنیایی را به وجود می‌آورد که مخاطبان در فیلم‌هایی مانند "نشانه‌ها" و "روستا" آنان را تجربه کرده‌اند.

او یک اتمسفر تاریک و وحشتناک را طراحی می‌کند که پر از همان دیدگاه‌های کلیشه‌ای فیلم های شیامالان پدر است که انسان‌ها هدف نگاه شرورانه نسلی از ابر موجودات تهدیدآمیز قرار می‌گیرند.

پریان ساکن در «جنگل سایه‌ها» تهدید محسوب می‌شوند؟ 2
پریان ساکن در «جنگل سایه‌ها» تهدید محسوب می‌شوند؟ 3
پریان ساکن در «جنگل سایه‌ها» تهدید محسوب می‌شوند؟ 4
پریان ساکن در «جنگل سایه‌ها» تهدید محسوب می‌شوند؟ 5
پریان ساکن در «جنگل سایه‌ها» تهدید محسوب می‌شوند؟ 6