چرا حضور ابدی در بهشت، تکراری و کسالتآور نیست؟

به گزارش خبرگزاری فارس، آدمی به تنوعطلبی و کمالگراییاش شناخته میشود. از سؤالات جدی که در حوزه آخرت و زندگی پس از مرگ مطرح میشود این است که آیا حضور طولانی مدت و ابدی در بهشت برای انسان، وضعیتی شبیه به روزمرهگی تکراری دنیوی و حس کسالتآوری به وجود نمی آورد؟
آنچه که در ادامه میخوانید بخشهایی از کتاب «زندگی در بهشت» به قلم حمیدرضا شاکرین است که در باب کسالتآور بودن یا نبودن حضور طولانی مدت در بهشت است:
«انسان تنوعطلب» است یعنی چه؟
استاد مطهری در این باره مینویسد یکی از اشتباهات بزرگ این است که بعضی خیال میکنند انسان طبعاً طالب تنوع است و اصلاً تنوع و اینکه لذتها و محبوبهایش را از نوعی به نوع دیگر عوض کند، دوست دارد و خود تنوع مطلوب است؛ در صورتی که این طور نیست. تنوع طلبی به این علت است که مطلوبی قدرت ندارد مطلوبیت خودش را برای همیشه حفظ کند، زیرا آن مطلوب، مطلوب مجازی بشر است و مطلوب واقعی و حقیقی نیست.
اگر شیئی مطلوب واقعی و حقیقی باشد، انسان از او سرد نمیشود و اگر از او سرد نشد طالب تنوع نیست. قرآن کریم میفرماید: «در آنجا (بهشت) انسانها طالب دگرگونی (و وضع جدید) نیستند.» رازش همین است که آنجا مطلوب واقعی است. پس اگر واقعاً چیزی مطلوب غریزی و ذاتی بشر باشد، ممکن نیست که وصالش او را سرد و افسرده کند.
انسان در جستوجوی معشوق حقیقی است
از طرف دیگر در نهاد و غریزه بشر معشوق و محبوبی کاملتر و عالیتر امور اینجهانی است؛ محبوبی که کمال لا یتناهی است. انسان به دنبال هر محبوبی که میرود، در حقیقت، نشانی از محبوب اصلی و واقعی خود در او میبیند و به گمان محبوب اصلی به سراغ او میرود، اما پس از وصال چون خاصیت آن محبوب اصلی را در او نمیبیند و احساس میکند که این موجود قادر نیست خلأ وجودی او را پر کند، به سراغ محبوبی دیگر میرود، و همین طور... مگر آنکه روزی به محبوب اصلی و حقیقی خود نائل گردد؛ آن وقت به کمال واقعی خود که اتصال به کمال لا یتناهی است، خواهد رسید و در بهجت و سعادت کامل غرق میگردد و برای همیشه آرام میگیرد و دیگر خستگی و افسردگی و کسالت در او راه نمییابد «ألا بِذِکرِ اللَهِ تَطمَئِنُ القُلوبُ.»
بناباین تفاوت میان نعمتهای آخرت و این دنیا همین است که در این دنیا انسان طالب تحول و تغیر است، اما در آخرت طالب تغیر و تحول و نو شدن و عوض شدن نیست. زیرا بهشت برای بهشتی به عنوان انعامی از نعمتهای الهی است، یعنی حتی بهشت جسمانی و لذات جسمانی هم برای او عنوان کرامت الهی را دارد، بدین معنی که یک موجود تا در حدی از عرفان و معرفت نباشد بهشت برای او نمیتواند معنی پیدا کند. برای یک نفر بهشتی، آن اساس لذتها این است که الآن مهمان خالق خودش هست، بر سر سفره خالق خودش نشسته است، یعنی با آن حقیقت پیوند خورده است که وقتی به آن حقیقت پیوند خورد دیگر مسأله خستگی و تنوع و تحول و از سر کوی او رفتن به جای دیگر معنی ندارد.
به عبارت دیگر، هر چیزی غیر از خدا و یا آنچه که عنوان کرامت الهی و لطف الهی و عنایت الهی و سفره الهی داشته باشد، آنچه که غیر از خداست، برای انسان نمیتواند مطلوب جاودانه باشد و تنها خداست که برای انسان مطلوب جاودانه است.
خدا، منتهی الیه سالکان است
اینجاست که عرفا نظری پیدا کردهاند. آنها روی همین حساب، صد درصد معتقدند که مطلوب واقعی انسان و آن چیزی که به صورت هدف و ایده و کمالِ آرزو در انسان واقعا وجود دارد، غیر از خدا هیچ چیز نیست و هیچ کس غیر از خالق خودش را در عمق باطنش دوست ندارد، لکن خداوند تبارک و تعالی خودش را در زیر پرده این و آن (محبوبهای ظاهری و مجازی). پنهانکرده است ادبیات ما از این مطلب پر است. حافظ میگوید:
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحبنظرانند آری سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
یا سعدی میگوید:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل آنچه در سر سویدای بنیآدم از اوست
آنچه که در سر سویدای بنیآدم میدانند، همین است که او جز با خدای خودش با هیچ جا پیوند واقعی ندارد؛ با هرچه پیوند داشته باشد پیوندی است موقتی و مجازی که روزی این پیوند را خواهد برید.
از همین رو بهشتیان تا ابد در بهشت به سر میبرند و دلزده نمیشوند. افزون بر آن، هر چه بخواهند، به اراده الهی، برایشان پیدا میشود و آرزوی آنچه ندارند، آزارشان نمیدهد.
انتهای پیام /